جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 6
تفسیری انتقادی بر دیدگاه هایدگر در باب حقیقت افلاطونی با تکیه بر مفهوم مثال خیر
نویسنده:
حسین قسامی، محمد اصغری
نوع منبع :
مقاله , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات) , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم)
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هایدگر در مقاله ی نظریه ی افلاطون درباب حقیقت ادعا می کند که افلاطون با مطرح کردن نظریه ی مُثُل، مفهوم سنتی حقیقت به مثابه ی ناپوشیدگی (aletheia) را نادیده می گیرد و آن را به مطابقت اشیا و صور مثالی فرو می کاهد. هایدگر در ضمن این تفسیر نگاهی نیز به مفهوم مثال خیر دارد. به عقیده هایدگر افلاطون مفهوم مثال خیر را بر مفهوم حقیقت تفوق داده و بدین سان آن را از جایگاه خود به زیر کشیده است. این دیدگاه هایدگر ناظر به دو وجه است؛ نخست اینکه مفهومی که افلاطون از حقیقت مراد می کند مطابقت اشیای محسوس و مُثُل است. و دوم اینکه مفهوم مثال خیر بر مفهوم حقیقت به مثابه aletheia سروری یافته است. طی این پژوهش و با بررسی آرای افلاطون درباره مُثُل و مثال خیر این ادعای هایدگر مورد بررسی قرار می گیرد. به باور ما افلاطون نه تنها حقیقت را مطابقت شیء و مثال آن نمی داند، بلکه بر اساس تمثیل خط تقسیم شده همواره از نسبت دادن صفت «حقیقی» به ساحت محسوسات امتناع ورزیده است. به باور افلاطون حقیقت نه در مطابقت شیء و مثال، بلکه در ذات خود مثال قرار دارد و اشیا می توانند از آن بهره مند گردند. از سوی دیگر چنان که در تمثیل غار افلاطون آمده و هایدگر نیز به آن اذعان دارد، افلاطون نسبت وثیقی میان سه مفهوم paideia یا تعلیم و تربیت، مثال خیر و aletheia یا حقیقت به مثابه ناپوشیدگی، قائل شده است. بنابراین مفهوم مثال خیر نه تنها به تضعیف aletheia نمی انجامد، بلکه در تناظر با آن قرار می گیرد و به نوعی آن را تثبیت می کند.
مثال خیر در فلسفه افلاطونی - ارسطویی
نویسنده:
هانس‌گئورگ گادامر؛ مترجم: حسن فتحی
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , ترجمه اثر , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
تهران - تهران: حکمت,
چکیده :
کتاب حاضرحاصل مطالعات مربوط به خطابه‌های درسی "گادامر" در دانشگاه هایدلبرگ طی سال‌های 1974 و 1976 است. گادامر در این مجموعه با به کارگیری روش هرمنوتیکی خویش، درصدد اثبات وحدت بنیادین اندیشه افلاطون و ارسطو، به ویژه در حوزه اخلاق برمی‌آید. در مقدمه مترجم انگلیسی آمده است: "مثال خیر در فلسفه افلاطونی ـ ارسطویی را، اگر چه از حقیقت و روش مختصرتر است و، چنان که گادامر نیز اذعان می‌کند، بررسی کاملا یک دستی نیست، بایستی در عین حال از مهم‌ترین کتاب‌های گادامر به حساب آوریم. اولا این کتاب نمونه مبسوطی از فنون هرمنوتیکی یا تفسیری را، که گادامر از قبل آنها این چنین مشهورگشته است، در اختیار ما قرار می‌دهد؛ ثانیا، بصیرت‌های جدید شایان توجهی در خصوص موضوع فلسفه افلاطونی ـ ارسطویی برای ما به ارمغان می‌آورد. اما، مهم‌تر از همه، از آن جا که عمدتا به رابطه میان نظر و عمل و به"خیر" می‌پردازد، ما را با بعد اخلاقی اندیشه گادامر آشنا می‌سازد....". مباحثی که در این کتاب مطرح می‌شود بدین قرار است: دانایی و نادانی سقراطی، دولتشهر و معرفت خیر، دیالکتیک خیر در فیلبوس، انتقاد ارسطو از مثال خیر، و ایده فلسفه عملی نویسنده تصریح می‌کند: "سعی کرده‌ام نشان دهم که اگر اساسا قرار است که محملی برای فرض مثل داشته باشیم ناچار باید چنین وساطتی را برای هستی و صیرورت مفروض بگیریم. مثال خیر و آموزه عقلانی محض یک و دو بر چنین وساطتی ناظر هستند، اگر چه این معنا در محاورات افلاطون فقط به گونه استعاره‌ای تقریرشده است ـ در بازی‌ای که در پارمنیدس صورت می‌گیرد، در شباهت فیلبوس، یا در موتوس [اسطوره] تمیایوس. در اندیشه ارسطو، آنچه مد نظر افلاطون است به زبان محتاطانه و آزمایشی مفاهیم فلسفی بیان می‌شود". پایان کتاب شامل سه واژه‌نامه "انگلیسی ـ یونانی"، "انگلیسی ـ لاتینی" و "انگلیسی ـ آلمانی" است.
سلب یا سکوت؟ بررسی و نقد الهیات سلبی فلوطین
نویسنده:
امیرعباس علیزمانی
نوع منبع :
مقاله , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
شیراز: دانشگاه شیراز,
چکیده :
الهیات سلبی فلوطین ریشه در اندیشه‌های افلاطون دارد، او مثال خیر را فراتر از ذهن و زبان می‌دانست. فلوطین بیش از هر چیزی بر تعالی و تنزیه «احد» از همه ویژگی‌های تعین‌آور و محدودکننده تأکید می‌کند. او معتقد است: «کسی که همه چیز را از او سلب کند و هیچ چیزی را به او نسبت ندهد سخن درست گفته است.» در نزد فلوطین هستی دارای صورت و تعین است و چون احد نامتعین و فاقد هرگونه صورتی است پس در «ورای وجود و عدم» قرار دارد و بنابراین قابل شناخت و قابل بیان نیست. او با صراحت می‌گوید: «... اگر بخواهیم سخن دقیق بگوییم، حق نداریم او را «او» بنامیم». بنابراین از دیدگاه فلوطین، احد نه چیزی است، نه چون، نه چند، نه عقل و نه روح، نه متحرک است و نه ساکن، نه در مکان و نه در زمان و نه... . در این مقاله کوشیده‌ایم تا با ارائه بیان روشنی از دیدگاه فلوطین، به بررسی و نقد آن نیز بپردازیم. لازمه منطقی دیدگاه فلوطین کنار نهادن هرگونه حکم ایجابی یا سلبی درباره احد و در واقع سکوت نسبت به آن است. در حالی که فلوطین خود به ناچار به سوی الهیات سلبی و حتی در برخی از موارد به سوی الهیات ایجابی نیز کشیده شده است. مبانی و پیش‌فرض‌های دیدگاه فلوطین نیز قابل نقد و تردید است.
صفحات :
از صفحه 101 تا 122
کارکرهای نظریه_ی مثل در فلسفه افلاطون و شیخ اشراق
نویسنده:
فاطمه بنی اسدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در طول سیر تاریخ فلسفه و حکمت، طرح نظریه‌ی "مُثل" از جانب افلاطون، نخستین نغمه‌ای بود که قلمرو هستی را از محدوده‌ی عالم محسوسات به عالم ماوراء محسوسات گسترش داده و دایره‌ی دید بشر را از تنگنای ادراکات حسی به عالم لایتناهی ادراک معقولات بسط داد. از سوی دیگر توجه کامل حکمای اسلامی به اندیشه " مُثل" و دفاع از آن از سوی برخی از حکما مانند سهروردی، انگیزه‌ای شد تا این اندیشه مورد توجه و بررسی قرار گیرد. افلاطون "مُثل" را متعلَّق اصلی علم می‌دانست و چون طبق نظر وی "مُثل" حقایق عینی‌اند، برای مُثل از حیث هستی‌شناسی، جایگاهی خاص قائل است. از سوی دیگر سهروردی نظریه‌ی عقول عرضیه را که برگرفته از "مُثل" افلاطونی است، جهت تبیین صدور کثرات مادی ارائه کرده است. وی عقول عرضیه را سلسله ای از انوار مجرد می‌داند که در انتهای عقول طولیه واقع شده و در عرض هم‌اند و از نظر وی ادراک نفس از طریق شهود عقول عرضیه،صورت می‌گیرد. در این پژوهش در پی‌آنیم درباره‌ی معنا، اثبات، ویژگی‌های مُثل و بررسی جایگاه مُثل در نظام هستی شناسی و معرفت شناسی این دو حکیم به بررسی بپردازیم.
معنا یا غایتمندی زندگی در فلسفۀ افلاطون با تکیه بر آموزۀ «مثال خیر»
نویسنده:
پروانه آقایی طوق,سید مجید صدرمجلس,حسن فتحی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
پرسش از «معنای زندگی» و تلاش برای پاسخ گویی به آن، یکی از مهم ترین دغدغه های فکری آدمی از دیرباز تاکنون است. برخی معتقدند پژوهش در باب معنای زندگی درواقع پژوهش در باب «غایت» یا «هدف» زندگی است. ما نیز در این مقاله برآنیم تا معنای زندگی نزد افلاطون را با توجّه به اعتقاد او به غایتمندی زندگی مورد بررسی قرار دهیم. فلسفۀ افلاطون یک نوع فلسفۀ زندگی است و معنای زندگی به واسطۀ فلسفه ای مبتنی بر «حقیقت مطلق و راستین» کشف می شود. طبق نظر افلاطون زندگی انسان، فرآیندی غایتمند است که هدف آن نیل به «مثال خیر» است. فرآیندی که متضمن شناخت خیر، سرسپردگی و دلباختگی بدان و تخلق به فضایل است. «مثال خیر» به عنوان سلطان ساحت معقول در اعلی عِلیّین عالم مثل قرار داشته و سرتاسر خوبی و زیبایی و سودمندی است که نیل به آن، غایت «فلسفه» است : زندگی فلسفی، بهترین راه تحصیل غایت خیر است. با توجّه به غایتمندی زندگی نزد افلاطون و جایگاه مثال خیر در نظام فلسفی وی بجاست که دیدگاه فراطبیعت گرایانه نسبت به معنای زندگی را به او نسبت دهیم.
اشراق و شهود از نگاه افلاطون
نویسنده:
مریم سلطانی کوهانستانی,مجید صدرمجلس
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
وجود معرفت شهودی و معنای آن همواره محل نزاع در بین مفسّران افلاطون بوده است؛ برخی اصلاً قائل به چنین شناختی نزد افلاطون نبوده و عده ای که آن را پذیرفته اند، در عقلانی یا عرفانی بودن آن اختلاف نظر دارند. این نوشته می کوشد تا نشان دهد، معرفت از نگاه افلاطون به استدلال عقلی منحصر نبوده و فراتر از آن، متضمن نوعی رؤیت عقلی نیز هست؛ زیرا نزد افلاطون از یک سو، درک عقلی امور به معنای درک ویژگی های مشترک اشیا است که در قالب قضایا و احکام ارائه می گردد. از سوی دیگر، اگر تبیین همه چیز به صورت تبیین عقلی و معلّل ساختن آنها به مثل و تبیین خود مثل در تعلیل آنها به علت فاعلی و غایی خیر است، دیگر چنین تعلیلی در خصوص خود مثال خیر مطرح نخواهد بود؛ زیرا او خیر و زیبایی بالذات است؛ لذا معرفت وی بدین اعتبار فراتر از درک عقلی در قالب احکام کلی و مفهومی خواهد بود؛ شناختی بی واسطه از نوع رویارویی و رؤیت که در قالب قضایا درنمی آید. این شهود، هرچند معرفتی است ناگهانی و کوتاه؛ اما به زعم افلاطون ثابت و راسخ است و بر سیری دیالکتیکی تکیه دارد. درباره ی متعلَّق آن نمی توان چیزی گفت و نگاشت؛ بلکه فقط می توان با وجودِ راهنما، از طریق اشراق مستقیم، آن را تجربه کرد؛ خاص فیلسوف است، نه هر فردی؛ زیرا فقط فیلسوف است که توانسته است نفس خود را سراسر مطیع عقل- یعنی همان پاره ی الهی روح و خویشاوند مثل- گرداند و در نتیجه استحقاق چنین تجربه ای را پیدا کند.
  • تعداد رکورد ها : 6