جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 9
چگونگی رابطه انسان با خداوند متعال بر اساس مبانی هستی‌شناختی عرفانی
نویسنده:
زهرا محمدعلی میرزایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تمامی مباحث عرفان نظری، بر وحدت شخصیه وجود بنا شده است و تقریباً سخن تمامی عرفا در این امر یکی است؛ بدین بیان که یک وجود بیش نیست و کثرات، تجلّیات او هستند زیرا عدم تناهی‌اش، جایی برای غیر نمی‌گذارد. بنابراین، اگر عرفا از چینش مراتب هستی سخن می‌گویند که پس از ذات، تعیّنات علمی عالم إله و تعیّنات خلقی عالم کون را دربرمی‌گیرد، منافاتی با وحدت وجود نداشته بلکه این کثرات، شئون حق هستند. ارتباط حق‌تعالی با کثرات، از دو راه سلسله ترتیب و وجه خاص می‌باشد. مراد از سلسله ترتیب، وسائط فیض الهی بوده و وجه خاص که اوّلین بار، محیی‌الدین بر آن تصریح نموده، ارتباط بی‌واسطه با حق است. اساس تحلیل عرفا از این رابطه، وحدت وجود و خاصیت اطلاقش است که حق، به تبع این اطلاق و عدم تناهی، در تمامی کثرات که مظاهر مقیّد او هستند، حضور وجودی دارد. بر اساس وجه خاص، حق‌تعالی با هر شیء البته به میزان حصه وجودی‌اش مرتبط است؛ با این حال، از جهت اکثر افراد به دلیل غلبه احکام امکانی، این باب به طور طبیعی بسته‌است که با کسب طهارت روحی و تلاش در جهت افزایش احکام وحدت، گشوده می گردد. با وجه خاص، حق‌تعالی از خود انسان به او نزدیک‌تر بوده و به جهت غلبه احکام وجوبی، حقیقت بیشتری از وی را نسبت به خودش داراست حتی اگر انسان این امر را درک نکند. وجه خاص با عین ثابت اشیاء که سهم شیء را از حصه وجود حقّانی معیّن می‌کند، پیوند داشته به علاوه، با انسان کامل نیز در ارتباط است چرا که وی، واسطه اصلی فیض الهی بوده و از آنجا که اسم جامع حق در او پیاده شده، به سریان او در تمامی مظاهر، سریان دارد. وجه خاص در توجیه بسیاری از مسائل عرفانی و شرعی مانند علم حق به جزئیات و توحید أفعالی نیز، بسیار کارگشاست. پژوهش حاضر، در صدد بررسی چگونگی رابطه انسان با حق بر اساس مبانی هستی‌شناختی عرفانی است که با توجه به قدمت این بحث، اکثر منابع این اثر، کتب دست اوّل در عرفان نظری می‌باشد. با نظر به اهمّیت وجه خاص، در این نوشتار، سعی شده با نگاهی نسبتاً جامع، احکام آن مورد بررسی قرارگیرد.
بررسی مبانی نظری و دامنه تطبیقی قاعده «ایاک اعنی و اسمعی یا جاره»
نویسنده:
سیدمصطفی رضوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از ابزارهای عقلایی و اسلوبهای بیانی برای تفهیم و مفاهمه, کنایه است و در میانگونه های کنایه نیز شیوه کنایه تعریضی مبتنی بر ضرب المثل «ایاک اعنی و اسمعی یا جاره » از روشهای متداول در محاورات عرفی است. خاستگاه ضرب المثل و نحوه دلالت, نوع کنایه به کاررفته در آن را درفصل اول آورده ایم.برای اثبات حجیت این قاعده می توان دلایل و مستندات متعددی را ارائه نمود. آیات مختلفی وجود دارد که خطاب آن به پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است, اما حکم آیه اختصاص به ایشان نداشته, سایر مسلمانان را هم شامل می شود. در آیاتی دیگر هرچند خطاب به پیامبر است, اما حکم آیه به امت او اختصاص دارد و چنین حکمی در مورد آن حضرت از قبیل سالبه به انتفاء موضوع است.احادیث متعددی نیز از طرق مختلف نقل شده است که بعضی از آنها به صورت کلی و اجمالی بر این قاعده دلالت می کند و بعضی دیگر نیز به این قاعده تصریح نموده, آیاتی از قرآن را بر آن تطبیق می کند.به جز قرآن و سنت, سیره عقلایی نیز از مستندات این قاعده به حساب می آید. چرا که این قاعده یکی از شیوه های ساری و جاری در عرف اهل محاوره بوده, در بین همه گروه ها و طبقات عقلا جریان دارد و سیره اهل شرع نیز بر همین قاعده جاری است. این سیره متصل به زمان معصوم (علیه السلام) بوده, نه تنها شارع مقدس آن را منع نکرده بلکه خود شارع نیز در کلماتش آن را به کار برده است. این قاعده اختصاص به تفسیر ندارد بلکه مانند قواعد عقلائی دیگر, درعلوم مختلف عقلی و نقلی از جمله عرفان, تاریخ, فقه, اصول, حدیث و کلام کاربرد دارد که در فصل سوم این تحقیق, از هرکدام نمونه هایی ذکر می شود. اصل بر این است که ظاهر کلام گوینده با اراده او مطابقت داشته باشد و کسی که مورد خطاب واقع می شود مراد اصلی و واقعی او باشد. به عبارت دیگر اصل بر عدم استفاده از این قاعده است و حمل کلام الهی بر این قاعده نیازمند دلیل است مثل اینکه اخذ به ظاهرآیه مخالف دلیل عقلی قطعی و یا مخالف آیات و روایات دیگر باشد که در این تحقیق از آن به عنوان شروط جریان قاعده نام برده ایم.به یقین می توان گفت که قاعده«إِیَّاکِ أَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَهُ» به صورت ارتکازی در تفسیر رعایت شده است و بسیاری از مفسران شیعه و سنی از آن استفاده کرده اند. عده قابل توجهی نیز به نام این قاعده تصریح کرده اند که در فصل چهارم به برخی از آنها اشاره شده است. «إِیَّاکِ أَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَهُ»
من منصوری در «انا الحق» حسین بن منصور حلاج
نویسنده:
اقبالی عباس
نوع منبع :
کتابخانه عمومی , نمایه مقاله
چکیده :
در سخن عارفان تعبیرات و اصطلاحاتی به چشم می خورد که از شناخت و جهان بینی خاص آن ها حکایت دارد، شناختی که حاصل تجربه شخصی هر عارف است. او بر اثر تهذیب نفس و ریاضتی که در پیش می گیرد، مورد عنایت و الهام قرار می گیرد و حالی برایش فراهم می آید که بیانش در قالب الفاظ عادی نمی گنجد و به ناچار از زبان رمز بهره می گیرد تا حقیقت حال و تجربه اش از اغیار پنهان بماند؛ و از این روست که سخنان عارفان، آکنده از رمز و اصطلاحات عرفانی می شود.«انا الحق» حسین بن منصور حلاج (من منصوری) از جمله این تعبیرات رمزی است که در متون عرفانی و شعر حلاج، به شکل های گوناگون مطرح شده است و حکایت احوال عارفان وارسته و رمز جهان بینی توحیدی آن هاست. در این مقاله با برشمردن ویژگی شناخت عرفانی و سخنان عرفان، به استناد دیوان شعر حلاج، معلوم گشته است که حلاج از نظر اعتقادی به «وحدت وجود» گرایش دارد و در تبیین ارتباط خداوند با آفریده ها، «وحدت حلول» را مطرح می کند و چون جهان و خود را مظهر تجلی خدا می داند، از «وحدت تجلی» سخن می گوید.
صفحات :
از صفحه 19 تا 36
طرح و نقد رویکردهای عرفان ستیز و عرفان گریز معاصر (نقد آراء دشتی، کسروی...)
نویسنده:
شکوفه نظری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در تعریفی از عرفان (‌با توجه به اینکه جامع و مانع نیست‌) می توان گفت‌، عرفان جریانی است معرفت بخش که شامل تجربه‌هایی شهودی‌، همراه با کشف و اشراق است‌. این امر ادراکات و دریافت‌هایی را برای عارف در پی دارد که می توان آن را معرفت عرفانی نامید‌. معرفتی که مسیری متفاوت از علم را -که بیشتر با برهان و استدلال سرو کار دارد - طی می کند‌. بیان اینگونه تجربیات و دریافت‌ها و معارف عرفانی نیز از طریق زبانی غیر مستقیم (‌استعاری‌، رمزی‌، تمثیلی‌)‌، اشاری و روایی که از ویژگی‌هایزبان عرفانی است‌،صورت می گیرد‌.این جریان مانند هر جریان فکری دیگری‌، طرفداران و مخالفانی پیدا می کند که هرگونه افراط و تفریط از هردو سو‌، خواسته یا ناخواسته‌، می تواند آن را به بیراهه بکشاند‌. مخالفت و ستیز با عرفان و تصوف در دوران گذشته از جانب قدما (فقها‌، متکلمین و فلاسفه) همواره وجود داشته است و هریک به سهم خود و از دیدگاه فکری خود به مخالفت یا نقد آن پرداخته‌اند. در دوران معاصر و پس از مشروطه نیز با نقد‌ها یی روبه رو می شویم که با برداشتی اجتماعیاز عرفانو مخالفت با زمینه‌ها، شرایط‌، ویژگی‌ها و کارکرد‌های آن‌، این جریان را منحصر در نحوه بودن و ماهیت آن در دورانی خاصاز لحاظ تاریخی‌، فرهنگی و... بررسی کرده‌اند، بدون اینکه اصل وجودآن را در نظر بگیرند‌. بنابر این مطابق با آن شرایط خاص تعریفی از عرفان ارائه داده‌اند که این جریان را به نوعی تقلیل گرایی می کشاند‌. علاوه بر این، عده ای بدون آگاهی از منطق و معرفت و زبان ویژه عرفانو عدم آشنایی با نقش و کارکرد آن دچار بدفهمی یا کج فهمی در بعضی از مسائل این پدیده (از جمله بخش‌هایی که با عقل‌، علم‌، تجربه و آزمایش‌، تناسب و هماهنگی ندارد) شده‌اندو عرفان و عبارات عرفانی را بی‌معنا دانسته‌اند‌.بررسی‌های این منتقدان بر پایه رویکرد‌های علمی، ماتریالیستی، اجتماعی، روان شناختی، سیاسی، فرهنگی، مذهبی و‌... می‌باشد‌. هدف از نوشتن این رساله این است تا با معرفی زبان عرفان و تصوف‌، مانند هر جریاندیگری‌، تا کنون مورد جرح و نقد‌های بسیاری قرار گرفته است‌. عده ای به ویژه طرفداران و پیروان این جریان‌، چه آنهایی که حقیقتا عارف و صوفی بوده‌اند و چه کسانی که کم و بیش با عرفان آشنایی دارند و تعالیمش رامی پسندند‌، با نوعی سرسپردگی مطلق‌، تسلیم محض آن می شوند‌. عده ای نیز به حقیقت عرفان باور دارند اما معتقدند که باید نا خالصی‌هایی را که دامن این پدیدهرا به بعضی‌اندیشه‌های نا صواب آلوده است پاک کرد‌. بسیاری دیگر با تعصب و غرض ورزی‌، تنها به این دلیل که اعتقاد شخصی به این جریانندارند آن را مشربی می دانند که با ادعای حق برای تهذیب و تزکیه انسان‌، به راه باطل رفت‌. بنابراین به یکباره‌، تمامی این جریان را آمیخته از پندار‌های نا صوابی می دانند که به مقصدی جز وادی گمراهی منتهی نمی شود‌. این رساله بر آن است تا با بررسیآثار تعدادی از نویسندگان معاصر‌، که به نقد عرفان و تصوف پرداخته‌اند‌، جنبه‌ها و دیدگاه‌های آنها را که منجر به نوعی رویکرد خاص در نقد یا رد عرفان و تصوف می شود‌، مشخص کند‌. در این رساله‌، به تفاوتی که میان نقد‌های پیشینیان با جریان‌های انتقادی معاصر وجود دارد اشاره شده است‌. همچنین با اشاره به زبان عرفان‌، منطق عرفان و سایر خصوصیاتی که ما را ملزم میکند تا به عرفان از درون سیستم فکری و ساختاری مخصوص به خودش‌، برای فهم و درک آن توجه داشته باشیم‌، به مباحثی در حین نقد آراء پرداخته شده است که از این راه معایب و کاستی‌های این نقد‌ها و بررسی‌ها آشکار می شود‌.عرفان و چارچوب فکری و فرهنگی عرفا‌، نشان دهد که بعضی از منتقدان عرفان به دلیل نا آگاهی و شناخت ناکافی از حوزه عرفان و تصوف‌، نقد‌هایی غیر روشمند داشته‌اند.
اهداف و روش‌های تربیت زیبایی‌شناسانه‌ی دینی مبتنی بر عرفان اسلامی
نویسنده:
عباس شعبانی باب اناری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
هدف کلی این پژوهش، تعیین ویژگی‌های تربیت زیبایی‌شناسانه‌ی دینی بر مبنای عرفان اسلامی پرداخته بوده است. با توجه به این هدف کلی، ابتدا به تعیین نسبت بین زیبایی‌شناسی و دین بر مبنای عرفان اسلامی پرداخته شده است. در ادامه، به تعیین اهداف و روش‌های تربیت زیبایی‌شناسانه‌ی دینی مبتنی بر عرفان اسلامی، به ترتیب به عنوان اهداف جزیی، اقدام شده است. تحقیق حاضر از نوع کیفی و در ردیف طرح‌های پیدایشی قرار گرفته است. داده‌های مورد نیاز با روش اسنادی جمع‌آوری گردیده است. اسناد مورد پژوهش در رابطه با زیبایی‌شناسی و زیبایی‌شناسی دینی، متون عرفانی-اسلامی بوده است و ضمن مراجعه به آیات قرآنی، تفسیرالمیزان نیز مورد استفاده قرار گرفته است. رویکرد مورد استفاده جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات حاصله، رویکرد تفسیری-تجریدی و اعتمادسنجی این پژوهش، ساخت یک مسیر بررسی و تائید هیات داوران بوده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که تربیت زیبایی‌شناسانه‌ی دینی مبتنی بر عرفان اسلامی، بر مبنای عشق و جذبه‌ی عشق الهی مبتنی بر سه اصل معرفت میثاقی، صعودگرایی و اصل حیرت می‌باشد که با کسب مقامات زیبای ابعاد زیبایی‌شناسانه‌ی دینی (ایمان، اخلاق و....) به عنوان مقامات زیبایی عشق الهی در مسیر جذبه‌ی عشق الهی قرار گرفته و به معرفتی شهودی از عشق و زیبایی‌های باری‌تعالی می‌رسد. این نوع تربیت بر خودعاملی فرد تاکید دارد، تربیتی که روش‌های آن به عنوان معاشقه با حق، جهت نیل به مقامات زیبا به عنوان اهداف تربیتی مطرح می‌باشد. ضمن آنکه، اهداف گاه به عنوان روش تربیتی و روش گاه به عنوان اهداف در یک سلسله مراتب مکمل یکدیگر مطرح می‌شوند.
تأثیر گرایش عرفانی در نگرش فقهی مولانا جلال الدین مولوی
نویسنده:
نرگس راییجی پارسایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
جلال الدین محمد مولوی از فقیهان، عارفان و شاعران بنام قرن هفتم هجری است. او تا بیست و چهار سالگی، علوم مختلف زمان خویش را آموخت و پس از مرگ پدر به جای وی به وعظ و تدریس نشست. وی که از فقیهان برجسته ی عصر خویش به شمار می آمد؛ در امور مختلف مرجع مردم بود. این فقیه متشرّع پس از آشنایی با شمس تبریزی به بازنگری در امر دین پرداخت. وی که به لحاظ شرایط فکری و محیطی، مستعد چنین تغییری بود، به عقیده ی وی، رعایت آداب شریعت هر چند الزامی است اما تنها زمانی ما را به حقیقت می رساند که با طریقت همراه گردد. جمود بر ظاهر و قشر دین، انسان را از دستیابی به مفاهیم والای حقیقت دور می کند. مولوی که تا پیش از آشنایی با شمس فتوا می داد، پس از این دیدار و تغییر روش ظاهری اش نیز، به نظریات فقهی خود ادامه داد و آرای خویش را در زمینه ی نماز، روزه، حج، زکات، حد، دیه ی قتل خطایی، نفقه، قاعده ی ید و ... در آثار خود منعکس کرده است. به عقیده ی مولوی شریعت به منزله ی شمعی است که انسان در راه طریقت به آن نیازمند است. وی همواره در آثار خود به قدرت اندیشه ی انسان تأکید می ورزد و درد آدمی را ناآگاهی از جایگاه وجودی خویش می داند. همچنین مولوی از بزرگان اندیشه ی تقریب مذاهب است.
چشم دل باز کن که جان بینی
نویسنده:
یوسف فضایی
نوع منبع :
مقاله , مناظره،گفتگو و میزگرد
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران : موسسه نمایشگاه های فرهنگی ایران ,
چکیده :
عرفان مبتنی بر بینش شهودی و به اصطلاح اشراقی و یکی از شیوه های شناخت است. عرفان شناسان اسلامی درباره خاستگاه عرفان اسلامی قائل به منابع متعددی شده اند از آن جمله برخی از آیین ها و دین ها پیش از اسلام، برخی از مسیحیت ... و در این میان عده ای ریشه های این شناخت را از قرآن و فحوای آیات مقتبس می دانند. آنها بر این باورند که اصطلاحات بنیادین عرفان و تصوف خاستگاهی قرآنی داسته ولی متناسب با شرایط خاص جامعه اسلامی در دوره های گوناگون تاریخی معانی نوینی پذیرفته اند. بحثی که در پی می آید حاصل گفتگویی مکتوب است درباره ریشه ها و بنیان های قرآنی عرفان اسلامی با دکتر یوسف فضایی اسلام شناس و استاد دانشگاه. از فضایی ترجمه فرق شیعه و تالیف بنیان های اجتماعی دین به چاپ رسیده است.
صفحات :
از صفحه 33 تا 37
تاملی در نگاره های برهان ستیزانه صدرالدین قونوی
نویسنده:
فتحیه عباس
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
صدرالدین قونوی در مقدمه کتاب اعجازالبیان، دلایلی بر ناکارآمدی برهان در دستیابی به معرفت صادق یقینی آورده است که عبارتند از: عدم مصونیت از تردید درونی و انکار و اعتراض بیرونی، اختلاف و تهافت باورهای فیلسوفان به دلیل اختلاف مقتضیات اسمای الهی، عدم ملازمه میان صحت و فساد استدلال با صحت و فساد گزاره، همچنین تردید و اختلاف در پاره ای قواعد منطقی.هر یک از دلایل یادشده با تاملات و ملاحظات در خور توجهی روبه رو هستند و هیچ کدام اثبات کننده ناکارآمدی برهان فلسفی نیستند. بنابراین، ضمن پذیرش امکان برتری ارزش شناخت شهودی و گستردگی حوزه معرفت های کشفی، یقین آفرینی و کارآمدی معرفت برهانی در شناخت اجمالی کلی ترین مسائل هستی شناختی ثابت و محفوظ است.
صفحات :
از صفحه 83 تا 106
بررسی و ارزیابی دیدگاه شیخ اشراق در باب ماهیت شناخت عرفانی
نویسنده:
مسعود اسماعیلی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
شیخ اشراق، معرفت عرفانی نفس را از سنخ اضافة اشراقیه می داند. اضافة اشراقیه در فلسفة شیخ اشراق، اقسامی دارد؛ قسمی از آن عبارت است از مشاهدة نفس نسبت به انوار دیگر در موطن خود آن انوار و منظور از اضافة اشراقیه به عنوان ماهیت معرفت عرفانی، همین نوع است. وی این معرفت و شهود را متوقف بر مجاهده و سلوک می داند. سهروردی در تحلیل حقیقت این اضافة اشراقیه، از هویت ادراک حسی بهره می گیرد. شهود و معرفت عرفانی از دیدگاه وی، مواجهة بی واسطه با معلوم خارجی است که نفس، با تابانیدن نور مجرد بر امور مجرد نورانی (انوار) به آن دست می یابد. مصححِ اضافة اشراقی نفس به امور بیرونی، همین نوری است که از سوی نفس به سمت آن امور ساطع می شود که سبب برقراری ارتباطی یک سویه (از سوی نفس به سمت امور خارجی) میان نفس و مدرَک خارجی می شود که با اضافة مقولی، که رابطه ای دوسویه است، متفاوت است. بدین ترتیب، معرفت عرفانی از منظر شیخ اشراق، ساختاری دو وجهی (عالِم معلوم) دارد که نوعی رابطة مستقیم و بی واسطة (نه اتحاد) عالم با متعلَّق علم است و با نوعی فاعلیت علمی نفس دربارة معلوم تحقق می پذیرد. نپذیرفتن اصالت وجود و رد اتحادی بودن شهود از سوی شیخ اشراق، باعث می شود که نتوان به درستی، امکان تحقق علم بی واسطه برای نفس را پذیرفت.
  • تعداد رکورد ها : 9