جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 349
پیوند شکاکیت و متافیزیک در فلسفه کانت و علامه طباطبایی
نویسنده:
محمدرضا عبدالله نژاد، علیرضا محمدزاده قبادلو
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مقالة حاضر با تمرکز بر این سؤال که «آیا متافیزیک توان مقابله با چالش‌های شناختی را دارد یا نه؟»، به بحث تطبیقی دربارة نحوة پیوند شکاکیت و متافیزیک در فلسفة کانت و علامه طباطبایی می‌پردازد. تفاوت شرایط تاریخی زمان کانت و علامه، تفاوت دیدگاه آن‌ها در باب متافیزیک و نیز تفاوت رویکرد فلسفی آن‌ها از جمله مواردی هستند که نوشتة حاضر با تأکید بر آن‌ها سعی می‌کند به سؤال مذکور پاسخ دهد. گفتنی است که شرایط نامناسب علم، دین و اخلاق در زمان کانت و نیز علاقة وی به این سه حوزه، کانت را وادار نمود تا با تفکیک دو تلقی متفاوت از متافیزیک (یعنی متافیزیک طبیعت و متافیزیک متعالی)، و به تبع آن، با اتخاذ یک رویکرد متفاوت در فلسفه، به انتقاد از متافیزیک (متعالی) بپردازد و آن را در پاسخگویی به شکاکیت و چالش‌های آن ناتوان بداند. این در حالی است که شرایط تاریخی زمان علامه طباطبایی و تلقی خاص وی از متافیزیک (که ریشه در سنت فلسفة اسلامی دارد،) او را به طرح این ادعا کشانده‌است که متافیزیک نه تنها توان پاسخگویی به شکاکیت و چالش‌های موجود را دارد، بلکه همة علوم نیازمند متافیزیک هستند و در واقع، همة دانش‌های بشری بدون آن در معرض شکاکیت و تهدیدهای آن قرار دارند.
صفحات :
از صفحه 45 تا 72
امر پیشین در اندیشه کانت، هایدگر و گادامر
نویسنده:
مهدی خبازی کناری، ندا راه بار
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مقاله حاضر، ضمن پرداختن به پیشینه تاریخی امر پیشین تصریح می کند که این مفهوم در اندیشه کانت به مثابه قوام بخش احکام ضروری و معرفت شناختی ایفای نقش می کند و در اندیشه هایدگر و گادامر به وجهی دیگر ادامه حیات می دهد. این مقاله در جستجوی فهم این مساله است که وجوه معرفت شناسانه و هستی شناسانه از امر پیشین در اندیشه هایدگر و گادامر چگونه خود را نشان می دهد. کانت در ساحت معرفت شناختی و هایدگر در ساحت هستی شناختی امر پیشین را بکار برده و گادامر به روایتی دیگر امر پیشین را در امتزاج این دو دیدگاه معرفت شناختی و هستی شناختی با یکدیگر قرار می دهد. به اختصار می توان گفت، امر پیشین در معرفت شناسی کانت، جزء ساختار لاینفک ذهن بوده و لازمه تحقق حکم ناظر بر واقع است. در هستی شناسی هایدگر، امر پیشین درک پیشین از وجود است که بنیاد شناخت در ساحت تجربه است و در اندیشه گادامر امر پیشین، ضرورتی عقلانی است که تاریخمندی فرد و تعلق آن به سنت و جامعه، وجه هستی شناختی آن است
صفحات :
از صفحه 75 تا 106
بررسي چهارمين قضيه جدلي‌الطرفين كانت بر اساس فلسفه صدرايي
نویسنده:
علي زمانيان، مهدي منفرد، سيداحمد فاضلي
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
کانت در فلسفه نظري خود مدعي است واجب‌الوجود نفياً يا اثباتاً قابل «استدلال» نيست. وي اين مطلب خود را در قالب چهارمين آنتي‌نومي / قضيه جدلي‌الطرفين در بخش جدل استعلايي از «نقد عقل محض» مطرح مي‌کند. ادعاي کانت مبتني بر پاره‌اي مباني معرفت‌شناختي و هستي‌شناسي است که وي براساس آنها، قضاياي رياضيات و فيزيک را «يقيني» و قضاياي مابعدالطبيعه را «غيريقيني» و مغالطي معرفي مي‌نمايد. به اعتقاد ما، فلسفه اسلامي، به‌ويژه فلسفه صدرايي، چه در بعد شناخت‌شناسانه و چه در بعد هستي‌شناسانه، امکانات مناسبي براي نقادي فلسفه کانت به طور عام، و رفع تعارض از چهارمين قضيه جدلي‌الطرفين مورد ادعاي او را به طور خاص داراست. در اين مقاله، شناخت‌شناسي و هستي‌شناسي کانت را به‌اجمال با آموزه‌هاي فلسفه صدرايي بررسي کرده‌ايم و درصدديم تعارض موردنظر او را با کمک آموزه‌هاي پيش‌گفته برطرف سازيم
نقش نظام بخش تصورات و اصول عقل در فلسفه کانت
نویسنده:
سیف سیدمسعود
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
کانت تصورات محض عقل، یعنی خدا، جهان و نفس، را دارای دو کاربرد متفاوت می داند؛ یکی کاربرد نادرست آنها که وی آن را کاربرد متعالی می نامد و در آن برای تصورات، مابه ازای خارجی در نظر گرفته می شود. در این کاربرد، تصورات ما به ازای خارجی در نظر گرفته می شود. در این کاربرد، تصورات دارای نقش قوام بخش اند. دیگری کاربرد درست آنهاست که کانت آن را کاربرد حلولی تصورات می نامد و در آن تصورات صرفا متوجه مفاهیم محض فاهمه و کاربرد آنهاست. نقش تصورات در این کاربرد نظام بخشی است؛ به این معنا که تصورات وحدت و تلایم شناخت حاصل از فاهمه را تبیین می کنند. در این مقاله نظر کانت درباره نقش تصورات و اصول محض عقل مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
صفحات :
از صفحه 77 تا 88
فلسفه تاریخ کانت
نویسنده:
نویسنده:نعمت الله نوری؛ استاد راهنما:مسعود امید؛ استاد مشاور :محمدرضا عبداله‌نژاد
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
فلسفه نظری تاریخ که بیشتر جنبه تحقیق نظری و نظریه پردازی فلسفی دارد ، از حرکت ، محرک ، و مسیر و هدف چیزی به نام تاریخ بحث می‌کند . فلاسفه درصدد آنند تا بفهمند که آیا تاریخ و سلسله حوادث گذشته مجموعه ای بدون طرح و نقشه و نامنظم و بی هدف‌اند ، یا در پشت این رویدادها ، هدف وغایت ، و طرحی نهفته است . ایمانوئل کانت (1724- 1804 ) ، فیلسوف آلمانی در اواخر دوره انتقادی خویش به اهمیت مساله تاریخ پی برده است. وی نیز در کنار دیگر نظریه پردازان در پی فهم فلسفی تاریخ برآمده است. اما نکته حائز اهمیت آن است که کانت در پی شناختن کل جریان تاریخ و یا تدوین یک تاریخ عمومی وعظیم و بس مستند نیست ، بلکه او بیشتر به دنبال بررسی خردمندانه رویدادهای تاریخی برای یافتن نشانه هایی اساسی در فهم تاریخ و یک غایت تاریخی است . کانت در پاسخ به این پرسش بنیادین و بزرگ انسان که : « به چه چیز می‌توانم امید بندم؟ » ، از پیشرفت به مثابه یک ایده و همچنین از پیشرفت بیرونی سخن می‌گوید که بر انگیزنده‌ی انسان و سازنده‌ی فرهنگ و تمدن بشری است. دیدگاه کانت در زمینه « فلسفه تاریخ » امیدوارکننده است ، زیرا سیر مداوم زندگی نوع انسان به سوی پیشرفت و تکامل و عینیت بخشیدن به اراده نیک در زندگی اجتماعی می‌داند ، هرچند که در این سیر تاریخی تضاد وجودی انسان ها موجب مشکلاتی از جمله جنگ ، کشتار و ویرانی است.
تبیین نسبت فلسفه و سایر علوم در جدال دانشکده های کانت
نویسنده:
نویسنده:طاها بخشی‌نژاد؛ استاد راهنما:میر مسعود سیف؛ استاد مشاور :علی فتح طاهری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ما در این پژوهش برآنیم تا این پرسش را مطرح کنیم که، ما مواجه شوندگان با مدرنیته، به چه چیزی برخورد کردیم؟ و چه چیزی ما را تحریک کرده است؟ اگرچه به نظر میرسد که پروژه کانت، تعیین حدود حس و مفاهیم بشری باشد؛ ولی چون آنچه نطفه چنین تحدیدی را در خود می پروراند، پرسش از چگونگی امکان پذیری ریاضیات، فیزیک و متافیزیک است، پس میتوان مدعی شد که پروژه کانت به نحو وثیقی با ماهیت این علوم گره خورده است. اما با طرح این مدعا بالفاصله با این مساله مواجه میشویم که هدف کانت از پرداختن به چگونگی امکان پذیری ریاضیات، فیزیک و متافیزیک،» به مثابه گونه ای علم « چیست؟ از نظر ما هدف کانت تعیین مرز و حدود علوم است و رویکرد وی برای امکان پذیری این مرزگذاری، در پیش گرفتن فلسفه ی نقادی است. بدین سان اگر قرار است مساله ای در مواجهه با مدرنیته داشته باشیم، مساله ما در مواجهه با تمامیت نظام فلسفه ی کانت خواهد بود؛ اما این مساله، چگونه مساله ای میتواند باشد؟ وقتی از نظام سخن میگوییم، یعنی از الیه های مختلف سخن گفته ایم که پیامد آن مساله های مختلف خواهد بود. بنیادی ترین مسأاله ای که بتواند تمام تحریک را بدون هیچ کم و کاستی در بر بگیرد، پرسش از ساخت درون آخته ی مواجه شونده است، که خود را در دانشگاه نشان می دهد. نمیتوان این واقعیت را نادیده گرفت که مدرنیته همه افراد، و حتی ما که در قوام آن نقشی نداشته ایم را تحریک کرده است. منظور ما از مدرنیته ،کلی ترین شکل ممکن است. با تحلیل همین تحریک میتوان زمینه را برای پاسخ به پرسشهای فوق فراهم کرد. اما این تحریک در دو سطح مد نظر ماست: الف( تحریکی که منجر به متافیزیک ناخودآگاه میشود. ب( تحریکی که ما را به سمت سوژه مواجهه شونده می برد .
خوانش هیدگر از نسبت میان «من» و «زمان» در فلسفه کانت
نویسنده:
نویسنده:جواد حبیبی؛ استاد راهنما:احمدعلی حیدری؛ استاد مشاور :محمدرضا اسدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
تمایز اساسی میان شخص و شیء در چیست؟ این مساله‌ی اصلی این رساله است. پاسخ در مفهوم زمان نهفته است. زمان، آن چیزی است که شخصیت و خود‌بودنِ خود را تقویم می‌کند. در این راستا رجوع به دو فیلسوفی داشته‌ایم که زمان را به ساحت انسان درآورده‌اند، یعنی کانت و هیدگر. مدعا‌ی رساله این است که ریشه‌ی تمایز تحلیل کانت و هیدگر از «خود» به درک آن‌ها از زمان باز می‌گردد. زمان کانتی نه تنها وجوه مختلف انسانی را به وحدت نمی‌رساند، بلکه دقیقاً معیار و مرزِ تمایز‌هاست. هیدگر با مفهوم زمان اگزیستانسیال-آینده‌بنیاد به فهم جدیدی از وحدت خود‌بودن دست می‌یابد. در این تلقی، ایده‌ی جوهریت به کلی نفی می‌شود. زیرا جوهر از نظر هیدگر همان امر فرادستی است و اگزیستانس دازاین دقیقاً در مقابل امر فرادستی، به مثابه‌ی یک «من می‌توانم» قابل فهم است. در این تلقی از خودیت، وحدت خود ذیلِ به سوی امکان خود بودن به چنگ می‌آید که همان به سوی آینده‌ی خویش بودن است. پس از درک این فهم جدید می‌توان واپس نگرانه، ریشه‌های آن را در کانت جست‌و جو کرد. در حقیقت هیدگر ایده‌ی مهم «کنش» ترکیب را در کانت بسط می‌دهد و معنای ریشه‌ای تر از آن استخراج می‌کند: امکانِ آینده‌سو. بر اساس این ایده‌ای که از خود کانت برگرفته شده، هیدگر به نقد کانت می‌پردازد که چرا علی رغم رد اونتیکی جوهریت سوژه، نهایتاً از حیث اونتولوژیک وحدت سوژه را در جوهریت می‌جوید. ریشه‌ی مساله را می‌توان تا درک متفاوت از مفهوم زمان جستجو کرد: زمان به مثابه‌ی توالی اکنون‌ها در کانت و زمان اگزیستانسیال-آینده‌بنیاد هیدگر.
تحلیل و بررسی تفاسیر جدید از فلسفه دین کانت و تاثیر آن بر الاهیات
نویسنده:
نویسنده:مصطفی صالحی اردکانی؛ استاد راهنما:محمدرضا مفتاح؛
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
پاسخ به این سؤال که آیا دین، نقشی سازنده و مهم در نظام فلسفی کانت ایفا میکند یا اینکه تنها مسئلهای فرعی است، همچنین اینکه چه نسبتی میان فلسفه‌ی‌دین او و الاهیات وجود دارد، از دیرباز مورد اهتمام کانت-پژوهان بوده است. آنها اگرچه رویکرد یکسانی در تفسیر مدعیات الاهیاتی و دینی کانت نداشتهاند، اما عموما با تمرکز بر محتوای نقد عقل محض و نتیجه‌ی طبیعی آن، که همانا نفی امکان معرفت نظری به خداست، تأثیر او را بر این حوزه منفی برآورد کرده‌اند. با وجود این، ازحدود سه دهه‌ی گذشته، در کشورهای انگلیسی زبان، موج تفسیری جدیدی ظهور کرده، که سعی در به چالش کشیدن این نگاه رایج دارد. طرفداران این موج جدید(تفاسیر ایجابی)، برخلاف طرفداران تفاسیر سنتی، دیدگاه و یا حتی روش واحدی در مطالعه‌ی آثار کانت ندارند، اما همگی بر این واقعیت متفق‌اند که بررسی نظام‌مند وهمه جانبه‌ی آثار کانت، اعم از فلسفی و غیر فلسفی، برای به دست آوردن دیدگاه واقعی او درباره‌ی دین و الاهیات لازم است. نتیجه مشترک تلاش-های تفسیری آنان، این مدعاست که رویکرد کانت به دین و الهیات ایجابی و اصلاحی بوده است. جریان تفسیری رایج، که توسط کانت‌پژوهان مطرحی چون استفن پامکوییست و کریس ال. فایرستون رهبری می‌شود، بر تجربه‌ی عرفانی و معرفت پیشین به خدا تاکید دارد و نشان داده است که برخلاف برداشت‌های تحویل‌گرایانه‌ی رایج، دین کانت مساوی با اخلاق نیست. در سایه‌ی بررسی‌های سیستماتیک و منظرمند این دانشمندان، آثاری چون دین در حدود عقل محض، رؤیاهای یک بیننده‌ی ارواح، اثر منتشر شده‌ی بعد از مرگ و ... بار دیگر مورد توجه و بازخوانی قرار گرفته‌اند. مبتنی بر این مطالعات، کانت با بسیاری از آموزه‌های مهم مسیحی، چون فیض، نزدیکی ملکوت خدا و اهمیت کلیسا، همدل است.
نسبت فلسفة کانت با فلسفة لایب‌نیتس
نویسنده:
اسماعیل سعادتی خمسه
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
پروتاگوراس در یونان باستان و نلسون گودمن در دورۀ جدید دو تن از برجسته­ترین مدافعان نسبی­گرایی به شمار می­روند. گاه ممکن است نثر آن دو فریبنده بنماید، و چه بسا این امر شرح و تفسیر منظور و مراد حقیقی آنها را دشوار سازد. پروتاگوراس و گودمن، با وجود برخی تفاوتها، به دفاع از این دیدگاه به ظاهر افراطی می­پردازند که همه وقایع، به معنای حقیقی کلمه، وابسته به دیدگاه انسان است. هدف این مقاله شرح و بررسی رویکردهای نسبی­گرایانه این دو اندیشمند برجستۀ نسبی­گراست. ابتدا به اجمال برخی از چهره­های نسبی­گرایی تعریف و توصیف می­شود .سپس به ترتیب نسبی­گرایی پروتاگوراس( یا صادق- برای- من) و نسبی­گرایی افراطی گودمن مورد بررسی و ارزیابی قرار می­گیرد. استدلال کرده­ام که هر دو قسم نسبی­گرایی مورد بحث دچار مشکلات اساسی بوده و این مشکلات، به باور فیلسوف واقع­گرا، هر دو آنها را غیر قابل دفاع می­سازد. بی تردید، این دو شکل از نسبی­گرایی زمینه را برای رویکرد ضد واقع­گرایی هموار کرده است؛ ولی در نهایت آشکار می­شود که نسبی­گرایی افراطی گودمن و بنابر این نظریۀ جهان­سازی او همچون نسبی­­گرایی صادق -برای- من پروتاگوراس مشتمل بر نقصی ویرانگرند و نمی­توانند از اثر براهین ضد نسبی­گرایی­ای که از منظر واقع­گرایانه اقامه شده است در امان باشند. با این حال باید پذیرفت که متهم کردن نسبی­گرایی به خودشکن بودن و عدم انسجام درونی از شیوع و محبوبیت آن نکاسته است.
صفحات :
از صفحه 137 تا 152
مقایسه معرفت شناسانه وجود و ماهیت در فلسفه ملاصدرا با نومن و فنومن در فلسفه کانت
نویسنده:
قاسم کاکایی، محمد بنیانی، مرضیه اعتمادی فر
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسئله شناخت یکی از مسائل مهم فلسفه به شمار می رود. از آنجا که موضوع کلیدی حکمت متعالیه اصالت وجود است، مسئله شناخت نیز به این موضوع ارتباط می یابد. طبق اصالت وجود، وجود امری اصیل و محقق در خارج و ماهیت امری اعتباری است. از نظر ملاصدرا حقیقت وجود در ذهن نمی آید، بنابراین انطباق بین ذهن و عین در فلسفه ملاصدرا به نوعی به مسئله ماهیت و وجود بازگشت می کند. البته دو معنا از اصیل از عبارات ملاصدرا قابل برداشت است که هر کدام از این معانی پیامدهایی متفاوت خواهند داشت. در نظام کانت انطباقی بین ذهن و عین وجود ندارد زیرا آنچه در ذهن ماست و ما آن را می شناسیم تنها فنومن و پدیدار اشیاست و ذهن ما راهی برای دسترسی به حقیقت اشیا و یا نومن ندارد. به این ترتیب انطباق بین ذهن و عین در فلسفه کانت به نومن و فنومن بازگشت می کند. اگر چه ماهیت متفاوت از فنومن است اما شباهت زیادی میان آنها می توان یافت. وجود نیز از جنبه هایی شبیه به معنای روانشناسانه نومن است با این تفاوت که وجود عام تر از نومن است.
صفحات :
از صفحه 99 تا 123
  • تعداد رکورد ها : 349