جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 154
مقولات منطقی ارسطو
نویسنده:
جواد بیگی الوار
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مقوله و مقوله‌بندی نگاهی خاص به هستی است. ارسطو در کتاب متافیزیک و رساله‌ی مقولات به طور مجزا به این بحث می‌پردازد. آنچه ارسطو در مورد مقوله در رساله‌ی مقولات بیان می‌کند را «مقولات منطقی»، و مباحث مطرح شده در متافیزیک را «مقولات فلسفی» می‌نامیم. مقولات منطقی و فلسفی ارسطو دو نگاه متفاوت به بحث مقولات می‌باشد. با در نظر گرفتن این تفاوت نمی‌توان مقولات را از منطق حذف کرد و آنرا کاملا بحثی فلسفی دانست. این دیدگاه بر خلاف رای فیلسوفان مسلمان، بویژه «ابن سینا» می‌باشد.مقولات منطقی ارسطو در نظام منطقی‌اش خصوصا در قیاس کاربرد و اهمیت ویژه‌ای دارد؛ بصورتی که می‌توان گفت فهم قیاس ارسطو مبتنی بر مقولات منطقی اوست. ارسطو در تحلیل اول به بحث از قیاس و به تبع آن بحث اَشکال و ضرب‌ها می‌پردازد. مباحث مطرح شده در مقولات هم در نحوۀ ایجاد اَشکال و هم در نتیجه ضرب‌ها و همچنین در مورد ضرب‌های عقیم و مثال نقض، کاربرد دارد.
بررسی تطبیقی مغالطات از دیدگاه ارسطو و ابن‌سینا
نویسنده:
زهرا آبخیز
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
طرح بحث جدی مغالطه یا سفسطه در طول تاریخ، از یک سو با نام و شخصیت سوفسطاییان یا سوفیست‌ها آغاز می‌شود که به بروز شکاکیت دامن زدند. و از سوی دیگر از آن‌جا که انسان موجودی متفکر است و به لحاظ تاریخی خرد‌ورزی همزاد آدمی است، ذهن در جریان تلاش فکری خود برای کشف واقعیت راه‌های متعددی را برمی‌گزیند که برخی درست و برخی نادرست است و برای کشف واقعیت خواسته یا نا‌خواسته دچار خطا می‌شود. این واقعیت یعنی خطاپذیری ذهن به لحاظ تاریخی و در کنار آن دلیل نخست انگیزه اصلی برای تدوین منطق بوده است، در نتیجه مبارزه با این آفت ذهنی یعنی خطا پذیری ذهن و مبارزه با سوفیست‌ها از رسالت‌های اصلی علم منطق است که از تعریف « علم منطق » نیز می-توان به این واقعیت دست یافت، چنانکه در تعریف آن می‌گویند: ابزاری است از سنخ قانون که فکر را از افتادن در خطا و اشتباه مصون می‌دارد و آن‌را به سمت استدلال‌هایی کاملاً پایدار رهنمون می‌سازد. و در میان همه مباحث این علم، مغالطه بیش از هر بحث دیگری عهده‌دار چنین مسئولیتی است. بر‌ این اساس منطقدانان از همان ابتدا سعی کردند برای کشف اشتباهات به مغالطه بپردازند. به این دلیل که اگر وظیفه منطق حفظ و صیانت ذهن از خطای اندیشه است این وظیفه خطیر بدون شناختن جایگاه‌های خطا و راه‌حل آن‌ها به انجام نمی‌رسد
بررسی مقایسه‌ای خداباوری فلسفی در کاندید اثر ولتر و خداباوری مذهبی در امیل اثر روسو
نویسنده:
ناصر خلیلی مهدیرجی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مسأله‌ی خدا، به طور اخص، موضوع اندیشه‌های فلسفی قرن هجدهم بود. خدا باوری فلسفی (دئیسم) که در این قرن مطرح شد، نمایانگر نظامی است که در آن عقل انسان می‌تواند به وجود خدا پی ببرد، بدون این که به طور دقیق به کنه آن دست یابد. در فرانسه، مشاجرات ولتر و روسو در این باب، جذابیتی درخور توجه نزد فیلسوفان و روشنفکران داشته است.ولتر خدا باوری خود را از نوع فلسفی می‌دانست. درک او از خدا مبتنی بر تعقل فلسفی بوده است. خدای ولتر خدایی برای همه جهانیان است؛ واسطه ای میان او و موجودات وجود ندارد. این خدا در مرتبه‌ای به مراتب بالاتر از انسان‌ها قرار دارد، وخود را به امور، آیین و آداب و رسومشان مشغول نمی‌دارد. ولتر همچنین مخالف فلسفه‌ی خوش‌بینی لایبنیتز فیلسوف آلمانی بود؛ فلسفه‌ای که به زعم آن، ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که بهترین دنیای ممکن است. ولتر در داستان فلسفی کاندید با عباراتی طنزگونه این فلسفه را به چالش می‌کشد. روسو نیز در چهارمین فصل از کتاب امیل یا آموزش و پرورش، جایی که بخش معروف «اعترافات دینی یک کشیش اهل ساووا» قرار دارد، نگرش‌های شبه دئیسم-که ما ان را تئیسم می نامیم- ارائه می‌کند. روسو در این قسمت از کتابش، اعتقادات مذهبی خود را با به نمایش گذاشتن یک جوان کالوینیست که کشیشی از اهالی ساووا او را با ایمان طبیعی آشنا می‌کند، بیان می‌دارد.در این پژوهش، بر آنیم که اندیشه‌های این دو فیلسوف بزرگ را درباره مفاهیم خداباوری فلسفی و خداباوری مذهبی، همچنین چگونگی ارائه‌ی این تفکرات را در دو کتاب نامبرده طی دو فصل نخست روشن سازیم و تفاوت میان خداباوری مذهبی و خداباوری فلسفی را نیز در فصلی جداگانه به مطالعه بنشینیم.
بررسی آراء اخلاقی جان دیویی و ملامحسن فیض کاشانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هر‌چند جان دیویی به فلسفه‌ی اخلاق و فیض کاشانی بیشتر به علم اخلاق پرداخته‌است، مقایسه‌ی آراء اخلاقی این دو، شاید بتواند نتایجی مفید به دست‌ دهد.دیدگاه ابزارگرایانه و پیامدگرایانه‌ی دیویی در تمامی ساحت‌های فرااخلاقی، اخلاق هنجاری و کاربردی وی موثر است. وی با رد هدف غایی و با توجه به اصول و معیارهای تجربه، تنها به محیط طبیعی و اجتماعی توجه دارد و براین اساس شیوه‌ی حل‌مسأله را ارائه ‌می‌دهد که با توجه به این روش که مبتنی بر رویکردی علمی و آزمایشی است، فرد در موقعیت‌های اخلاقی، دست به انتخاب می‌زند و فرایند رشد که اصلی‌ترین ارزش در زندگی است، تأمین می‌شود.بنابراین درباره‌ی مولفه‌های فرااخلاقی اندیشه‌های وی، می‌توان تغییر، رشد، ابزارانگاری و ارتباط بین نظر و عمل و درباره‌ی مولفه‌های اخلاق هنجاری اندیشه‌های وی، تجربه، روش مشکل‌گشایی، زمینه‌گرایی و آزادی را نام ‌برد و در مورد مولفه‌های تربیت‌اخلاقی، عوامل درونی موثر بر تربیت؛ رغبت، هدف و ذهن درکنار عامل بیرونی موثر بر تربیت؛ طبیعت را نام برد. او با دیدگاه غایت‌گرایانه در زمینه‌ی اخلاق هنجاری، به اخلاق فضیلت‌مند و وظیفه‌نگر، جهت و صبغه‌ای سازنده و جهت‌دهنده می‌دهد. دیدگاه وی استوار بر مبانی کلامی، عرفانی و فلسفی است و او با استفاده از این دیدگاه، با ارائه‌ی مبانی تربیت اخلاقی؛ تغییرپذیری خلق، نیت و اعتدال‌جامع و اصول هدایت‌گر بشر؛ استفاده از کلام وحی وکلام و سنت معصومین، فرد را در رسیدن به خودآگاهی و خداآگاهی و نائل‌شدن به کمال حقیقی یاری می‌رساند.بنابراین درباره‌ی مولفه‌های فرااخلاقی اندیشه‌های وی، می‌توان اهمیت ارزش فی‌نفسه همراه با ارزش ابزاری، واقعی‌بودن و مطلق‌بودن ارزش و در مورد مولفه‌های اخلاق هنجاری اندیشه‌های وی، قرب الهی، تحصیل خوبی از طریق تصفیه و تهذیب؛ کسب فضایل و رفع رذایل، با استفاده از عبادت و اخلاق را نام ‌برد و در مورد مولفه‌های تربیت‌اخلاقی، در کنار تربیت عرفانی، می‌توان تغییرپذیری خلق، اعتدال‌جامع، نیت، امتیاز معارف وحیانی بر برهانی، ضرورت دین در افزایش قوه‌ی تفکر و سازندگی اجتماعی را نام برد. هر‌چند هر دو فیلسوف به فرد، رشد فردی، تجربه، آزادی، جامعه و بهسازی جامعه بذل توجه داشته‌اند، فیض تحت تأثیر تعالیم دینی از بعدی الهی و معنوی به این مسائل می‌نگرد و بر همین اساس به ارائه‌ی راه‌کارهای موثری برای تربیت و خودسازی فرد و بهسازی جامعه می‌پردازد. درحالی‌که در آراء دیویی جنبه‌های روحانی و معنوی الهی تربیت اخلاقی نادیده گرفته‌شده‌است و ارزش‌ها و اخلاقیات در سطح سازگار کردن انسان با محیط طبیعی و اجتماعی فرو کاسته شده است.
تأثیر تهذیب نفس بر معرفت از دیدگاه علامه طباطبایی و ابن مسکویه
نویسنده:
زهرا حاجیوند
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
آنچه که در این نوشتار مورد ارزیابی قرار می گیرد، بررسی و تبیین دیدگاه علامه طباطبایی و ابن مسکویه پیرامون امکان، میزان و کیفیت تأثیر تهذیب نفس بر معرفت می باشد که این معرفت شامل انواع معارف حسی، عقلی، شهودی و وحیانی است. هدف این پژوهش شرح و بسط نظرات این دو شخصیت در باب رابطه بین تزکیه و معرفت و چگونگی تاثیر تهذیب نفس بر کسب آگاهی‌های متعالی می باشد. علامه طباطبایی و ابن مسکویه هر دو اهمیت بسیار زیادی برای تهذیب نفس قائل اند و هدف از تهذیب نفس را رسیدن به سعادت فردی و اجتماعی می دانند و معتقدند که کسب کمالات و اتصاف انسان به فضائل و تصفیه نمودن جوهر نفس از رذائل اخلاقی از پایه‌های مهم کسب معرفت به شمار می رود. نفس انسان در ذات خود، قابلیّت و شأنیّت رسیدن به مقام قرب و معرفت الهی را داشته و تنها در اثر موانعی چون رذایل، لذائذ، تعلقّات و شهوات که همه ریشه در مادیات دارند، از این معرفت و تعالی بازمی‌ماند. علامه طباطبایی و ابن مسکویه تأثیر گناه بر معرفت را در بعضی انواع معارف بررسی کرده و معتقدندکه طریق دستیابی به معرفت ، تصفیه و تزکیه دل از آلودگیهای گناهان و رذائل اخلاقی می باشد.. علامه بر این باور است که منظور از معرفت نفس، معرفت شهودی آن است که شرع کیفیت رسیدن به آن را بیان کرده است و آن با دل کندن از مادیات و توجه کامل به سوی خداوند حاصل می شود. هم? افراد در حد سع? وجودی خود می‌توانند به این معرفت دست یابند و هر قدر که در تصفیه و تهذیب نفس بکوشند به همان میزان از این معرفت بهره می برند.
مقایسه معنای زندگی ازدیدگاه مرحوم علامه محمدتقی جعفری و فردریش نیچه
نویسنده:
محمدرضا رحمانی اصل
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مهمترین سئوالی که هر انسانی در دوره ای از زندگی اش با آن مواجه می شود « پرسش از معنای زندگی » است. جدی بودن مسئله پرسش از معنای زندگی بدان جهت است که با تمام هویت انسان سر و کار دارد. لذا در این پژوهش بر آنیم تا مسئله معنای زندگی را از دیدگاه علامه محمد تقی جعفری و فردریش نیچه مورد بحث و بررسی قرار دهیم و در مقایسه آراء و اندیشه های این دو فیلسوف به نگاهی کلی و تبیینی شایسته از مباحث معنای زندگی دست یابیم. علامه محمد تقی جعفری یافتن معنای زندگی شخص را مستلزم یافتن معنای «خود» می داند و معتقد است تنها کسی می تواند طعم واقعی معنای زندگی را بچشد که خویشتن خویش را بشناسد و آن را از زنجیرهای زرینی که طبیعت بر سر راهش قرار داده برهاند و به خود حقیقی نائل شود . البته لازم است که سالک راه «خود حقیقی» راهنمای کامل خود را مذهب و عقل و فطرت آگاه قرار دهد تا بتواند از لغزش هایی که در این مسیر برایش پیشمی آید درامان باشد . او معنادار یافتن زندگی را فاصله گرفتن از حیات طبیعی و غوطه ور شدن در حیات معقول می داند . اما فردریش نیچه نیست انگاری را در چهار عرصه مهم زندگی انسان ها بیان می کند : 1- نیست انگاری در قلمرو حقیقت ؛2- نیست انگاری در قلمرو دین ؛ 3- نیست انگاری در قلمرو زندگی زاهدانه ؛4- نیست انگاری در قلمرو اخلاق متداول . او به جای مورد اول ، اراده معطوف به قدرت و به جای مورد سوم ، زندگی زمینی و سرشار از غرایز و تمایلات حیوانی را بر می گزیند و هنر تراژدی را بهترین ابزار برای تحقق آن می داند و به جای مورد چهارم ، اخلاق سروری را توصیه می کند ولی هیچگونه جایگزینی برای دین در نظرنمی گیرد . از این رو انسانی که با توجه به نظریه «اراده معطوف به قدرت» و بنابر توانمندی ها و استعدادهای درونیخود و بدون تبعیت از آرمان های از پیش طراحی شده رفتار کند را «فرا انسان» می داند.
بررسی تطبیقی اراده و اختیار انسان از دیدگاه امام خمینی (ره) و علامه طباطبایی(ره)
نویسنده:
فاطمه کاملی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
حاصل مباحث این تحقیق این است که هم امام خمینی (ره) و هم علامه طباطبایی(ره) درمعناشناسی اراده نگاه مشابهی دارند و اراده راهمان تصمیم گیری و عزم نفس در انجام فعل می دانند و با شدت با ترادف اراده با هرکدام از مفاهیم میل، شوق و حتی شوق اکید مخالفت می ورزند.ایشان در تعیین جایگاه اراده در مراحل مقدمات فعل اداری، اراده را پس از مرحله شوق قرارمی دهند . بدین ترتیب که ابتدا تصور فعل و بعد تصدق به فایده انجام فعل را قرارمی دهند و پس ازتصدیق به فایده ، شوقی در انسان حاصل می گرددکه پس از آن حالت تصمیم و عزم و اجماع نفس که همان اراده می باشد به وجود می آید و اگر مانعی برسر راه ، ایجاد نشود و مصلحت تغییر نکند ، تحریک عضلات صورت می پذیرد و فعل انجام می شود.هر دو بزرگوار اراده را مفهومی جدای از اختیارمی دانند ؛ به طوری که علم و اراده را لازمه اختیاری بودن یک فعل می دانند . برخلاف برخی از دانشمندان که معتقدند اختیار منحصرا از ویژگی های انسانی است ،آن دو بزرگوار ، اختیار را در سایر موجودات نیز اثبات می کنند. و تمامی موجودات را صاحب شعور اراده و اختیارمی دانند ؛ اما آدمی از فهم و تشخیص آن عاجز است وفقط انسان های وارسته دارای گوش شنوا و چشم بینای آن هستند. علاوه بر این مباحث ،اختیار و اراده را منافی قوانین حاکم بر نظام هستی، به ویژه، قانون علیت نمی دانند و قوانین واهی ساخته برخی فیلسوفان کج اندیش مانند اتفاق و صدفه را با ادله محکم رد می کنند و با اثبات غایت و علت غایی در افعال ارادی و اختیاری ،راه را برای نفوذ این گونه افکار ناصواب می بندند. اما در رابطه با بحث اراده خداوند اختلاف نظرات فراوانی وجود دارد که این دو بزرگوار نیز از آن مستثنی نمی باشند.امام (ره) اراده خداوند را جزء صفات ذاتی خداوند می دانند و آن را عین علم الهی به نظام اتم واصلح می شمارند و درجایدیگر همان افاضه خیرات و حبّ و عشق تعبیرمی کنند. اما علامه طباطبایی (ره) اراده را منطبق بر علم نمی دانند وآنها را مفاهیم جدا از هم می شمارند.همچنین آن را از صفات فعل خداوند می دانندو دراین زمینه هر کدام استدلال های خویش را بیان فرمودند که در جای خود بحث شد. اما به هر حال هر دو،اراده را صفتی ثبوتی برای خداوند متعال معرفی کردند.در بحث رابطه خداوند با اراده و اختیار انسان هردو قائلند که اراده خداوند به افعال اختیاری تعلق می گیرد.اما هر کدام با بیان و سبک استدلالی خویش به بیان مساله و رفع شبهات و دفع فرقه های افراطی و تفریطی در این زمینه پرداخته اند. امام همواره در بیانات خود از اسلوب وروش عرفانی بهرهمی برند در حالی که علامه (ره)صرفا به بیان استدلال های فلسفی و گاهی کلامی پرداخته اند و زبان عرفان را در این قضیه دخالت نمی دهند. اما محوریت کلام هرکدام در تبیین مساله، بحث نظام طولیحاکم بین اراده خداوند و اراده انسان می باشد. ولی همان طور که اشاره شد هر کدام با زبان خود وصف این نکته گفتند . در پایان اینکه امام (ره) و علامه(ره) با الهام از مبانی عمیق کلامی و فلسفی مذهب تشیع در حل مساله جبر و اختیار ، همان راهی را در پیش گرفتند که معصومین(علیهم السلام) به آن اشاره داشتند و جا پای آنان نهادند و از میان تشتت افکار و آراء ، راه میانه یعنی "امر بین الامرین"راپیمودند ودر سیر الی الحق و قوس صعود به جایی که "فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر"توصیفش کنند" بار یافتند.
رابطه عمل و علم از دیدگاه ابن عربی (ره) و امام خمینی (ره)
نویسنده:
حدیثه عسگری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بین علم و عمل رابطه‌ی مستحکم و تأثیر و تأثر متقابلی وجود دارد که علی‌رغم اهمیّت این مسأله، درباره‌ی بسیاری از ابعاد و زوایای آن تأمل و تحقیق جامعی صورت نگرفته است. این پژوهش با سبکی نوآورانه و در طیّ روشی توصیفی- تحلیلی (با استفاده از منابع کتابخانه‌ای)، ابعاد این موضوع را از دیدگاه "ابن‌عربی(ره) " و "امام خمینی(ره) " مورد بررسی قرار داده است. در این راستا پس از بیان درآمدی مشتمل بر جایگاه علم و عمل در سیره‌ی عملی و آثار علمی این دو اندیشمند، معنا و مراتب علم و عمل تبیین گردیده و به منظور بررسی دقیق‌تر رابطه‌ی آن‌ها، تأثیر گونه‌های مختلف علم بر عمل مورد توجه قرار گرفته و میزان تأثیرگذاری علم حاصل از هریک از قوای ادراکی نفس و هم‌چنین علم حاصل از تحقیق و تقلید، بر روی عمل بیان شده است. و با تبیین مفهوم علم شهودی و توسعه‌ی معنایی آن (از طریق تلقّی ایمان و آگاهی فطری به مثابه‌ی نوعی شهود)، تأثیر مراتب علم شهودی متناظر با مراتب نفس مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. در آخر تقوا و عمل صالح و تهذیب نفس به عنوان عوامل موثر بر شناخت معرفی شده و ثابت گردیده است که گناه و تعلقات دنیوی، سبب اختلال در فرآیند دست‌یابی به علم ناب حصولی و هم‌چنین زمینه‌ساز انسداد باب معرفت شهودی بر قلب می‌شود. از نتایج این بحث دست‌یابی به ثمرات مهم علمی نظیر گشوده شدن افق‌هایی در معرفت‌شناسی دینی و هم‌چنین تبیین علل مطابقت و عدم مطابقت علم با عمل است که می‌تواند ثمرات اخلاقی متعددی در پی داشته باشد.
نسبت شناسی تفرد و حضور در تفکر غرب و اندیشه اسلامی با مطالعه موردی تطبیق اندیشه تربیتی کانت با حضرت امام خمینی (ره)
نویسنده:
محسن بهارناز
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تفرد و حضور دو مفهوم پایه است که در یک بررسی فلسفی، افتراق و تمایز دو حوزه‌ی فلسفی غرب و اسلام را می‌نمایاند.اصالت فاعل شناسا، در تلقی سوبژکتیو غرب مدرن از بدو رنسانس، از دکارت با مفهوم «کوژیتو» تا امنویل کانت با مفهوم «من استعلایی» و تمییز میان «نومن و فنومن» به پدید آمدن بیش از پیش تلقی فلسفی «تفرد» انجامید. تفرد یا ایندیویژوآلیسم، ریشه‌ی «سوبژکتیویسم» دارد. سوبژکتیویسم، با دکارت و کانت، از حیث معرفت‌شناسی، کاملاً در اندیشه‌ی غرب پسارنسانس، نهادینه می‌شود.ادامه‌ی اصالت بخشی به سوژه یا سوبژکتیویسم، و لاجرم ایندیوژوآلیسم، به اصالت بشر یا امانیسم انجامید. اکنون دوره‌ی عبور از اصالت بشر به ماهو بشر، و نیل به اصالت خود یا «اگوئیسم» است.در تلقی امانیستی، حضور در نسبت با فردیت فرد انسان تعریف می‌شود: هنگامی که تلقی دکارتی – کانتی از اندیشیدن و حد دانستن اصالت یافت، حضور نیز مفهومی سوبژکتیویسم شد. در واقع حضور با فردیت و اصالت فرد تعریف شد.در اندیشه‌ی اسلامی، اصالت از آن خداست، یعنی یک تلقی «تئوئیستی». در این تلقی، فردیت انسان در نسبت با اصالت خدا تعریف می‌شود و تفرد انسان، در مولفه‌های «انسان مسئول»، «انسان مکلف»، «انسان محق» و «انسان پاسخگو» تبیین می‌گردد.در تلقی اسلامی از تفرد، فردیت انسان، در نسبت با وحدانیت خدا تبین می‌شود: توحید و وحدانیت برای انسان خداگرایی، مبین این است در عالم محضر یک خدای واحد است. فردیت هر یک از انسان‌ها در پیشگاه این خدا، فردیت مخلوق و بنده‌ی پاسخگوست.لذا، در خداگرایی، فردیت و تفرد، در محضر تعریف می‌شود؛ محضر خدا. اما در بشرگرایی و امانیسم، متاثر از سوبژکتیویسم، محضر در نسبت با تفرد سوژه تعریف می‌گردد. امام خمینی (ره)، این تقسیم‌بندی را در دو مفهوم «انانیت» و «الوهیت» می‌گنجاند. ایشان عالم را محضر خدا می‌دانتد و ادب حضور را که بخشی از راز نماز معرفی می‌کند، در «درک حضور»، سپس «حفظ حضور»، آنگاه «درک حدود»، و در نهایت «حفظ حدود» می‌شناسد.نسبت تفرد و حضور در اندیشه‌ی اسلامی، نسبتی کاملاً مفارق و مبتاین و متضاد است که هیچ همپوشانی یا انطباقی ندارد.
ایمان از دیدگاه عرفانی امام خمینی (س) با رویکردی تطبیقی
نویسنده:
صدیقه کرحسنلو
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ايمان يکی از موضوعات مهم در حوزه کلاماسلامی است. و بسياری ازعارفان هم بدان توجه نشان داده‌اند ولی در سخنان آنها ايمان به يک مفهوم به کار نرفته و در اين زمينه اختلاف نظر و تنوع ديدگاه دارند. امام محمد غزالی و امام خمينی(س) از جمله شخصيت‌هايی هستند که به عنوان دو عارف بزرگ در روزگارخود يکی از فصول کتاب‌های اخلاقی خويش را به اين مهم اختصاص داده‌اند.امام محمد غزالی ايمان را تصديق صرف می‌داند و اين تصديق را نيز در شش مرتبه قابل حصول می‌داند که از نظرغزالی در معناي تصدیق،اعتقاد ثابت جازم است. علت اهميت ايمان در نزد غزالی رهايی ذهن از اضطراب امکان خلود در آتش جهنم بود. غزالی در تبيين ايمان سعی کرده به نقش عناصری همچون عمل و اقرار زبانی در مفهوم ايمان ، رابطه ايمان و اسلام ، رابطه ايمان و عمل ، تقليد در ايمان ، استثناء در ايمان و... بپردازد. كه محور مباحث ايماني غزالي فضايل و رذايل است. از منظر امام خمينی (س) ايمان باور و تسليم قلبی به اضافه احوال و اوصاف ديگری همچون خوف و رجا، توکل و رضا می باشد که اگر اين اوصاف نباشد ايمان حاصل نمی شود . امام خمينی (س) ايمان را از سنخ علم حضوری می‌داند که هرکس خود بايد آن را وجدان و به درک شهودی و حضوری ، نه به درک علمی و مفهومی آن رسيده باشد وی مفاهيمی همچون ولايت ، فطرت را وارد مفهوم ايمان دينی کرده که تفاوت ديدگاه وی را با غزالی نشان می‌دهد هر دو بزرگوار جايگاه ايمان را قلب معرفی می‌کنند و ايمان را غير از يافته های عقلی می انگارند. و اين بدان معناست که رويکرد امام عرفانی و اخلاقی و رويکرد غزالی عقلی است .
  • تعداد رکورد ها : 154