جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 318
انصاف در قرآن و حدیث
نویسنده:
مونا امانی پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
عدم شناخت دقیق و درست انصاف به خودمحوری می انجامد. رفتار خودمحورانه نیز ـ به ویژه از جانب متصدیان امور مهم ـ آستان? خروج از حق و ورود به ستم و بی عدالتی است و سبب دوری جامعه از امنیت، آسایش و آرامش است. انصاف در لغت و اصطلاح به معنای دادن حقِ برابر از جانب خویش و مخالف ظلم و حمیت است. در نگاه ماهوی یک فضیلت اخلاقی نفسانی برخاسته از عقل و در نگاه کارکردی، خصلتی حق محور و ضامن ادای حقوق به صورت کامل و برابر است. از این رو در اسلام دینِ حقِ حق‌مدار و نیکوی فضیلت محور از بالاترین جایگاه‌ها برخوردار است. عقل (خاستگاه انصاف) برای تطبیق بر امور جزئی نیازمند معیار وجدان است. وجدانِ اخلاقی سبب می‌شود انسان در برخورد با دیگران خود را جایگزین آن‌ها کرده، بر اساس سه عنصر تخیل، معرفت و آگاهی، هر چه برای خود می‌پسندد برای آنان نیز بپسندد. این جایگزینی انسان را از خودبرتربینی رها کرده، او را به رعایت انصاف وا می‌دارد. انصاف تحث تاثیر برخی عوامل مانند: ایمان, جوانمردی؛ حیا؛ جهل؛ شهوت؛ خشم؛ حسد و ... شدت و ضعف می‌یابد که این عوامل خود نیز تحت تاثیر دو عامل انگیزشی عقل و شرعند. انصاف بر اساس کاربرد در حوزه‌های مختلف به دو دست?‌ انصاف در گفتار و انصاف در رفتار قابل تقسیم است وبر اساس صاحبان حقوق به سه دست? انصاف با خویش؛ با خدا و با خلق تقسیم می‌شود. مراتب انصاف به ترتیب از سخت‌ترین به آسان‌ترین، بر اساس عظمت حقوق و صاحبان آن‌ها عبارتند از: انصاف با خدا؛‌ انصاف با خلق و انصاف با خویش. بر اساس علاقه به گیرند? حق عبارتند از: انصاف با خلق؛ انصاف با خدا و انصاف با خود. بر اساس علاقه به دهند? حق عبارتند از: انصاف از خویش؛ انصاف از نزدیکان؛ انصاف از دشمنان. مهمترین نتایج انصاف بر اساس روایات عبارتند از: حقیقت ایمان و کمال آن؛ استواری دین؛ بهشت؛ الفت و دوستی؛ آسایش و آرامش؛ رحمت و خشنودی الهی و ... . گزینش حاکم؛ قاضی؛ شریک و دوست؛ پذیرش گواهی و نقد و ... از اموری است که نیاز به شناسایی منصفین دارد که این مهم با شناخت ویژگی‌های منصفین حاصل می‌شود. مهمترین ویژگی‌های منصفین حقیقی و برتر، کمال عقل و کمال ایمان است.مهمترین نمود درونی انصاف، پذیرش حق و مهمترین نمودهای بیرونی آن عبارتند از: اعتراف به حق؛ راستگویی؛ سازگاری میان گفتار و کردار و محکوم کردن خود است.عدالت و انصاف رابط? عموم و خصوص مطلق دارند و هر دو فضیلتی حق مدار و در پی ادای حق و حقوق هستند. با این تفاوت که عدالت،‌ کیفی و کَمّی ولی انصاف تنها کمی است. همچنین انصاف با وجود نمودهای بیرونی، خصلتی درونی ولی عدالت برونی است. انصاف ادای حقوق برابر است بنابراین هر جا حقی باشد، انصاف نیز کاربرد دارد. هر چه این حق بزرگتر، صاحب حق عظیم‌تر و شرایط ادای این حق سخت‌تر باشد، انصاف کاربرد بیشتری خواهد داشت. بر این اساس مهمترین قلمروی انصاف بر اساس متون دینی، قلمروی سیاست است چرا که حق والی بر مردم و حق مردم بر والی از بزرگترین حقوق است. افزون بر این که قدرت، مهمترین زمین? ستم و بی‌انصافی است. بنابراین ادای این حقوق سخت،‌ در شرایطی که انسان را به سوی ستم می‌کشاند، بسیار حائز اهمیت و مورد توجه است.
کمال و سقوط انسان ازدیدگاه مولانا و مایستراکهارت
نویسنده:
علیرضا خواجه گیر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیدهرویکرد مولانا و مایستر اکهارت به مسئله انسان و سیر کمالی او متاثر از نگاه ذو مراتبی به حقایق هستی اعم از خدا و انسان است . انسان موجودی است دارای ساحت های ظاهری و باطنی که هرکدام منعکس کننده بخشی از حقیقت پنهان اوست .بنابراین کمال و سقوط او نیز با توجه به این سلسه مراتب وجودی او معنا می شود .اگرچه این دو عارف متعلق به دو سنت عرفانی جدا از یکدیگر بوده اند و تاثیر سنت های دینی شان در تعالیم عرفانی آنها منعکس شده ، امّا رویکرد عرفانی آنها به انسان و بویژه کمال و سقوط او از وجوه تشابه و تفاوت معناداری برخوردار است. از این جهت نگاه تطبیقی به مسئله کمال و سقوط در آموزه های این دو عارف ، هم از جهت مقایسه دو سنت عرفانی اسلام و مسیحیت بطور اعم و هم تحلیل و مقایسه نگاه عرفانی این دو عارف بطور اخص به مسئله مذکور ، قابل توجه می باشد. در این رساله مسئله کمال و سقوط انسان در دو مرحله اصلی که مشتمل بر مراحل فرعی تری است و همه مراحل با یکدیگر ارتباط متقابل دارند ، مطرح شده است .در مرحله اول که نقش معرفت و شناخت در کمال و سقوط انسان است ، این مسئله در سه سطح حسی ، عقلی و شهودی مطرح شده است. محدودیت و عدم توانایی معرفت حسی در درک حقیقت مستلزم گذر کردن از این مرحله و رسیدن به حواس باطنی است ، علاوه بر این گرفتار شدن انسان در دایره ی تنگ عقل جزیی در مرحله شناخت عقلی نیز مانع رسیدن انسان به مرتبه ی عقل کلی است ، که از محدودیت های عقل جزیی به دور است.آنچه می تواند مکمل این دو مرحله شود ، رسیدن به معرفت شهودی از حقیقت و درک بی واسطه آن است . رسیدن به این مرحله مستلزم از بین بردن موانع ارتباط برقرار کردن با حقیقت الهی خویشتن و رسیدن به خودشناسی حقیقی است، که در تعالیم عرفانی آنها این مسئله بسیار با اهمیت و برجسته است . رسیدن به این مرحله از کمال نیز مستلزم عبور کردن از موانعی است کهگاهی از سنخ دانستنی های کاذب و گاهی از سنخ بیماری های اخلاقی ، تعلقات عاطفی و عدم برخورداری از عنایت خداوند و رهبری معنوی است.رویکرد مولانا و اکهارت در معرفی و سلوک در این مراحل،برای رسیدن به کمال و رها شدن از سقوط معنوی، با تاکید بر عشق در تعالیم مولانا و وارستگی در تعالیم اکهارت قابل بررسی است.کلمات کلیدی: مولوی ، اکهارت ،خودشناسی،عشق،وارستگی،عقل،شهود،کمال،اخلاق
معناشناسی ایمان و بررسی نقش عقل و دل و عمل در حصول و رشدآن با نگاه به نهج البلاغه
نویسنده:
زهرا حسن زاده مقنی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از مهمترین موضوعات در حوزه‌ی دین و الهیات، مسئله ایمان دینی است؛ زیرا اساس حرکت به سوی خداوند همان ایمان به خدا و بازگشت به سوی اوست. چون مفهوم ایمان با همه‌ی ابعاد وجودی انسان در ارتباط است؛ به راحتی نمی‌توان حدود و جوانب آن را معین نمود. ایمان از یکسو با ساحت معرفتی آدمی ارتباط وثیق دارد و از سوی دیگر نمی‌توان از تاثیر ساحات عاطفی و ارادی بر ایمان نیز غفلت ورزید. به طور کلی ایمانی ارزشمند است که مبتنی برآگاهی و علم باشد. حالات روحی ، فضائل و رذائل درونی انسان و همچنین اعمال بیرونی و جوارحی او ارتباط معناداری با ایمان دارند. بررسی رابطه این حوزه‌های سه‌گانه با ایمان دینی، محور اصلی این پژوهش است و روش کار مبتنی بر شیوه توصیفی تحلیلی است. در همه‌ی بخش‌های این پژوهش، نهج‌البلاغه و سخنان گهربار حضرت علی(ع) مورد بررسی قرار گرفته است.
رابطه اخلاق و عقل در آموزه های امیرمومنان(ع)
نویسنده:
محمدمهدی حاجیلوئی محب
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پژوهش حاضر «رابطه‌ی اخلاق و عقل در آموزه‌های امیرمومنان(ع)» را با هدفِ تبیین چیستی اخلاق و عقل، رابطه‌ی دوسویه‌ی این دو و میزان تأثیر گذاری آن‌ها بر یکدیگر بررسی نموده است. ضمن بررسی معنای لغوی و اصطلاحی واژه‌های مرتبط با موضوع؛ کاوش در آموزه‌های علوی نشان داد: عقل و مشتقاتش در معنای (دژ و پناه‌گاه) و (بند زدن و نگاه داشتن) بکار رفته و مفهوم اصطلاحی عقل، از بهم تنیدن چیستی، ماهیّت، ویژگی‌ها، کارکردها و آثار آن به دست می‌آید. واژه-ی اخلاق نیز در دو حوزه‌ی مفهوم و مصداق مورد جستجو قرار گرفته، که یافته‌ها در قالب: هویّت، ویژگی‌ها، بهترین‌ها و بدترین‌های اخلاقی و تبیین شاخصه‌هایی برای گروه‌های خاصّ اجتماعی، قابل دسته‌بندی است. در پاسخ به این پرسش که «در آموزه‌های امیرمومنان(علیه السّلام) رابطه‌ی اخلاق و عقل چگونه ترسیم شده است؟» ضمن بهره‌گیری از روش تحلیل محتوای کیفی و تمرکز بر یک موضوع، به این نتایج دست می‌یابیم که: با توجّه به کارکردهای شناختی، تحریکی و اِکمالی عقل، ضمن ضرورت بهره‌گیری از آن در مسیر اخلاقی زیستن، اثر مستقیمی بر دوری از رذایل و اکتساب فضایل دارد. خِرد، نقش محوری در فهم گزاره‌های اخلاقی، رهبری رفتارها و دین‌داری دارد؛ بدین روی، انسان‌های عاقل، زندگی اخلاق مدارانه‌ای خواهند داشت. دوری از عقل، پیامدهایی را در زمینه‌ی آلودگی به رذایل و جدایی از فضایل در چهار حوزه‌ی (بهره‌نبردن از عقل، جهل، حمق و سفاهت) به دنبال دارد؛ پس زندگی غیر‌اخلاقی به انسانهایی تعلّق خواهد گرفت، که از عقلانیّت به دور هستند. رذایل اخلاقی، در زوال و سستی عقل تأثیر قابل توجّهی داشته و انسان-هایی که به مسایل اخلاقی پایبند نیستند، از عقلانیّت کمتری برخوردار بوده و خِرد آنان روی به سستی و زوال‌ می‌نهد.فضایل اخلاقی، آثار مثبتی از سلامت تا توانمندی را برای عقل به همراه دارند و عقل انسانهایی که به فضایل پایبند هستند، روی به قوّت می‌نهد. بدین روی، میزان تخلّق به فضایل اخلاقی با توانمندی‌های خِرد انسانها دارای پیوندی معنی‌دار است و توانمندی بیشتر عقل، پایبندی عمیق‌تر به فضایل اخلاق را در پی خواهد داشت.
بررسی جایگاه عقل در نظام تربیتی اسلام
نویسنده:
ابراهیم میرشاه جعفری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
هدفهای کلی این پژوهشبه شرح زیر می‌باشد: الف : اهدافکلی: -1 بررسی جایگاه عقل در نظام تربیتی اسلام. -2 ارائه راهبردهایئی به برنامه‌ریزان درسی و متصدیان تعلیم و تربیتدر خصوصچگونگی بهره‌گیری از عقل به عنوان محور تعلیم و تربیت . ب : اهدافجزئی: معمولاتدسته‌گیری از هدفها در پژوهشا مطرح استکه در مقایسه با دسته اول جزئی‌تر و مشخص‌تر هستند که البته آبشخور اصلی آنها نیز ماهیتموضوع تحقیق است . هدفهای جزئی این پژوهشبه شرح زیر می‌باشد: -1 بررسی اهمیتعقل در قرآن و روایات . -2 بررسی آثار بکارگیری عقل در ابعاد مختلفشخصیت(عقلانی - اجتماعی - عاطفی - اخلاقی). -3 بررسی روشهای عقلانی و تعلیم و تربیت . -4 بررسی ارتباط میان عقل و دین. -5 بررسی توصیه‌های پیشوایان دینی در زمینه چگونگی پرورشقوای عقلانی. -6 بررسی رابطه عقل و ارزشها در نظام تربیتی اسلام. -7 بررسی ارتباط عقل و احکام اسلامی. -8 بررسی عوامل بازدارنده تعقل از نظر اسلام.
ابزارهای شناخت ازمنظر قرآن کریم
نویسنده:
لیلا ابراهیم پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
شناخت به معنای درک ودریافتن شی ء با اندیشه وتدبر برآثار آن است و اخصِّ از علم تلقی می گردد. کسب شناخت درانسان به کمک ابزارهای نهفته در ذات او صورت می گیرد، که از آن ها تعبیر به ابزارهای شناخت می شود. این پژوهش با تفحّص در آیات قرآن، به منظور کشف دیدگاه این کتاب آسمانی نسبت به ابزارهای شناخت ، محدوده و قلمرو هر یک صورت پذیرفته است. آیات کلام الهی، حواس ظاهری، عقل و قلب را ابزارهای کسب معرفت در انسان معرفی می کند . هر ابزار دامنه وسیعی از معرفتهای حسی ،عقلی و قلبی یا شهودی را نصیب انسان می کند و با دارابودن ویژگی های منحصر به فرد، دامنه ی آگاهی حاصل از خود را مشخص می کند ، لذا با تعیین قلمرو کارایی خویش، لزوم وجود دیگر ابزار شناخت را اثبات می نماید. حواس پنج گانه، که اشاره بر آن در قرآن به سمع و بصر محصور گشته است، جدا از نقش بسزا در زندگی دنیوی و ایجاد مقدمات براهین عقلی در معارف دینی، .به دلیل ویژگی های: جزئیت، فردی بودن ، محدودیت درزمان و مکان، خطاپذیری و... شناخت های سطحی وغیر یقینی را ایجاد و تنها امور مادی را پشتیبانی می کند ؛ و هر چند مقدمه ی کسب معرفت های فرا مادی است، اما خود از درک آنها عاجز است؛ از این رو جهت ایجاد معرفت های یقینی وابستگی مستقیمی به ابزارهای دیگر خصوصا عقل دارد. عقل با دارا بودن ویژگی های ترکیب ، تجزیه، تجرید و تعمیق مفاهیم حسی، خطای حواس ظاهری را رفع نموده و با در کنار هم قرار دادن مقدمات حاصل از این ابزارها، می تواند پاره ای از مسائل فرا طبیعی را مورد استدلال و استنباط قرار دهد. عقل دردامنه ی بُرد فعالیت خویش، اثبات وجود پروردگار، اصول بنیادین دین و... را قرار می دهد، اما به دلیل خطا پذیری و درک مفاهیم کلی و عدم توانایی در ادراک امور جزئی، بسیاری امور، مانند: درک جزئیات دین و... خارج از قلمرو کارایی آن قرار می گیرد. وصول به حقیقت و معارف عمیق الهی، مظروف وسیعی است که تنها قلبمی تواند ظرفیت گنجایش آن را داشته باشد. قلب که غالبا از آن با واژه ی فواد یاد می شود، در سه معنای : عقل، ابزار شناخت های غیر حسی- عقلی، روح وحقیقت انسان، مورد کاربرد قرار گرفته است. زمینه های تقوا، ایمان ، عمل صالح توام با اخلاص، روزنه ی شناختی قلب را بر ادراک، اعم از حصولی وحضوری قادر می سازد وآن را به منبع گسترده ی معارف تبدیل می نماید؛ تاآن جا که دامنه ی کارایی آن امور وحیانی و الهامات الهی را در بر می گیرد، ویژگی زنگار پذیریِ قلب ،آن را کانون جذب وسوسه های شیطانی و نفسانی قرار می دهد، از این رو ، قرآن بر لزوم سلیمنگهداشتن آن تاکید می نماید. اگرچه قرآن کریم هریک از روزنه های شناختی وجود انسان را در جایگاه خویش معتبر می داند و هر سه ابزار را درطول هم قرار می دهد؛ اما یگانه معرفت معصوموخطا ناپذیر را وحی الهی دانسته که از دریچه ی قلب حاصل می گردد.
چیستی ایمان در نظر غزالی و سلوک ایمان‌گرای او
نویسنده:
احمد صادقی علویجه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
طلب حقیقت ایمان از جان انسان،شأنی مهم و مبنایی در طرح دین برای سعادت و تقرب او به حضرت حق جل و علا است. طرح موضوع ایمان در میان دین‌پژوهان، ابعاد گوناگونی را تشکیل داده که مهمترین این ابعاد، چیستی ایمان و رابطه آن با معرفت بوده و از دغدغه‌های دیروز و امروز دین‌پژوه است و نقشی مهم در رهیافت‌های عالمانه نسبت به دین داشته و در زمینه‌های سیاسی و اجتماعی نیز بروز دارد. در بخش نخست جستار حاضر، نظرات ابوحامد غزالی را در این مسأله به بحث نشستیم و دریافتیم که چیستی ایمان در نظر غزالی، یک معنای واحد را در بر نمی‌گیرد؛ هرچند تهافتی میان این معانی دیده‌ نمی‌شود و حتی با قدری مسامحه می‌توان آن‌ها را به صورت تشکیکی ملاحظه نمود که از گرهی بسیط در قلب تا تصدیق و حتی کشف و شهود عالم غیب امتداد می‌یابد. طبق مولفات موجود، غزالی در غالب کلماتش رویکرد تصدیق‌انگارانه اشاعره را ادامه می‌دهد و دقت‌های افزون‌تری را نسبت به هم‌مسلکان اشعری خویش به‌کار می‌گیرد. معنی تصدیق نزد او به اعتقادی جازم برمی‌گردد؛ این اعتقاد در تحلیل او، بیش‌تر با نوعی یقین و تسلیم درونی پیوند می‌خورد تا کسب یک جور علم حصولی و مفهومی صرف. غزالی اگرچه راه صوفیه را مقدم و والاتر از طرق دیگر حصول ایمان قرار می‌دهد اما دیگر راه‌ها و از جمله، برهان و استدلال را از اعتبار ساقط نمی‌کند؛هرچند روندگان مسیرش را به‌جهت بدبینی نسبت به فیلسوفان و فرآورده‌های آنان، اوحدی در هر دوران قرار می‌دهد و در مقابل، بر ایمان عوام که گاه بر اثر مشاهده شخص نبی حاصل می‌شود، ارج‌ می‌نهد. این مواضع می‌تواند تاثرات غزالی - از تربیت اولیه، مسیر علمی، روحیات خاص، مبادی فکری خاص، ذهن سیال، اوضاع زمانه و نسبت‌های متنوع او با حکومت و...- را در تحلیل فرا بخواند که ما به قدر وسع خویش در این وادی گشت زدیم.و اما مسأله دومی که در این تحقیق مورد کنکاش قرار گرفته و مواد تحلیلی آن در مسأله نخست فراهم آمده،عبارت است از نحوه ایمان‌گروی حجه الاسلام غزالی که گاه او را نماینده ایمان‌گرایان مسلمان معرفی‌ کرده‌اند اما به اعتقاد ما رخنه«تبیین نحوه ایمان‌گروی» او را ندیده‌اند. فرضیه ما بر تفاوتاساسی و جوهری این نحوه ایمان‌گروی با رویکردهای ایمان‌گرایانه غربی و مسیحی استوار است؛ فضلا از این‌که نهادن عنوان ایمان‌گرا بر دانشوران مسلمان چندان روا نیست. توجه به تغایر پیش زمینه‌های «طرح مسأله ایمان و عقل» در فضایی که غزالی زیست فکری و اجتماعی خود را در آن رقم زدهو توجه به تلقی متفاوت وی از ایمان و معرفتکه با معنای ایمان در نظر ایمان‌گرایان مغرب زمین تفاوت جوهری دارد، ما را به این نتیجه هدایت می‌کند که اساسا ایمان که یکی از طرفین ماجرای عقل و ایمان است، در نظر غزالی از سنخ باور و تصدیق به حقایق و معانی دینی است که گاه با گرهی بسیط در قلب و گاه مجموع تصدیق و عمل و گاهی نیز به تصدیقی از جنس شهود عالم غیب اتفاق می‌افتد و چون یقین فرد مومنْمفهومیِ صرف نیست، تفاوتی نمی‌کندکه منشأ آن، برهان عقلی، مسلمات جدلی، خطابه اقناعی، اعتماد به شخص نبی، شنیدن خبر از او با وجود قرائن بصری و یا ملایمت طبع آدمی با خبر رسول باشد.نکته مهم این‌که غزالی به همراه سایر متفکرین اسلامی هرگز با مسأله‌ای به‌نام «پارادوکس‌های ایمانی» مواجهه‌ای تام و تمام نداشته و برخلاف سنت مسیحی، نسبت به ایمانی که تضاد و یا دست‌کم تغایر با عقل از ذاتش می‌جوشد، بیگانه-است. هم‌چنین طرف دیگر ماجرا یعنی عقل و عقلانیت نیز معانی و مراحل متفاوتی را در فرهنگ اسلامی به خود گرفته است. دشمنی با فلاسفه در میان متکلمان و به‌ویژهاشاعره پر طمطراقی چون غزالی و فخر رازی نیز، همواره با ژست و دعوی منطق و برهان صورت می‌پذیرد.دانشوران مسلمان و از جمله آن‌ها غزالی به جهت عدم تناقض در متن مقدس‌شان و به مقتضای فضایی که مکرر در مکرر ترغیب به تعقل و تفکر و تدبر در آن موج می‌زند و به لحاظ ارزشی که برای طریقه برهان و تعقل قائل هستند و عقل را- چه اذعان کنند و چه نکنند- حجتی الاهی می‌یابند و مهم‌تر از همه، تلقی خاص‌شان از ایمان به معنای تصدیق، هرگز پیش‌نهاد «ایمان به‌جای برهان» یا «دین علی‌رغم عقلانیت» یا «آموزه‌های وحیانی ورای علم و معرفت» را به پیش نمی‌کشند! بلکه بالعکس طعنه‌هایی را- بجا یا نابجا- به اهل فلسفه می‌زنند مبنی بر اینکه اولا و بالذات بر همان عهد برهانی و منطقی بودن خویش وفا نکرده‌اند! و ثانیا و بالعرض (به زعم اینان) به برخی آموزه‌های خلاف ظاهرِ حجت‌مند قرآن در مورد مبدأ و معاد رسیده‌اند.این سخن، اوج اثبات مدعای ماست در مورد سلوک ایمانی‌ حجه الاسلام غزالی که نه ضدیتی با عقل دارد و نه علی رغم عقل تصور می‌شود و نه غیر قابل اثبات توسط عقل است و نه به‌طور کلی در جو غیر عقلانی نشو و نما می‌کند. به جرأت می‌توان گفت که در متن «المنقذ من الضلال» و سایر کتب او نظیر «تهافت الفلاسفه» و «احیاء العلوم» و... دشمنی با فلسفه‌ورزی به جهت آفات دیگری است که متدینان زمانه او با خواندن کتب فلاسفه به آن دچار می‌شدند. به هر روی آن‌چه برای ما در تحلیل نحوه ایمان‌گرایی غزالی مهم می‌نماید، این است که مخالف فلسفه‌ورزی مصطلح در عالم اسلامی، هرچند غزالی باشد(!)، باز به طریقه برهان و استدلال در راه رسیدن به ایمان معترف است و تصدیقِ هم-معنی ایمان را با چنان قاطعیت و قطعیتی که در شروطش حکایت می‌کند، می‌پسندد. شاید او با حقیقت فلسفه که مبتنی بر تعقل و اندیشه برهانی است، مشکلی ندارد و مشکلش تنها با فرآورده‌های موجود و احیانا یونانی و بعضا معارض با آموزه-های متشابه قرآن است. درست برخلاف ایمان‌گروی زائیده از بطن قرون وسطی که برخاسته از تهافت در متن دین محرَّف مسیحیت نظیر تثلیث و تجسد و الوهیت عیسی(علی نبیا و علی آله و علیه السلام) است و کلیسای اندوده با تعصب بر فلسفه یونانیِ متدین گشته!
مبانی عقل و عقلانیت از دیدگاه امام کاظم (ع) در جکمت متعالیه
نویسنده:
فاطمه ترکان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
عقل و عقلانیت یکی از مهمترین مفاهیمی است که همواره مورد توجه بشر از جمله پیروان ادیان الهی بوده است. نسبت عقل و وحی ، قلمرو ادراکات و اعتبار حکم عقل در منظر دین، از چالش های جدی مورد بحث در بین اندیشمندان مسلمان در طول تاریخ بوده است. در بین شیعیان و براساس آموزه های ائمه (ع) عقل از جایگاه ارزشمندی برخوردار بوده و کاوش های عقلی و فلسفی در کسب معارف دینی مورد تاکید بوده است.در این پژوهش به محضر امام موسی بن جعفر (ع) رفته و تلاش نموده ایم با استفاده از مفاهیم فلسفی حکمت متعالیهمباحث پیرامون عقل در روایات حضرت را مورد کنکاش قرار دهیم. در ابتدا مبتنی بر روایت معروف امام خطاب به هشام، معانی عقل را استخراج و با آموزه های حکمت متعالیه انطباق دادیم و فضائل عقل و ویژگی های عاقلان را از نظر امام بحث نمودیم. سپس قلمرو ادراکات عقل در روایات حضرت را مورد بحث قرار دادیم و با تبیین مبادی مادی و صوری عقلی در این احادیث، به بررسی مبانی عقل از دیدگاه امام هفتم (ع) پرداختیم، تا مشخص نماییم که حکم عقلانی از چه اعتباری در نزد حضرت برخوردار است.در این رساله بر اساس روایات معتبر امام، می توان نتیجه گرفت که در دیدگاه حضرت، عقل از مراتب مختلفی برخوردار بوده و در هر مرتبه به سطحی از ادراکات و معارف دست می یابد. استکمال عقل و شکوفایی آن از طریق به کارگیری مراتب اولیه عقل، انجام طاعات و دوری از معاصی و پیروی کامل از اهل بیت (ع) میسر است و در مرتبه عقل استدلالی و برهانی، انسان می تواند با بهره از اصول اولیه و صورت های استدلالی به نتایجی معتبر در معارف دینی و از جمله مقوله توحید دست یابد و اعتبار این امورِ عقلی و برهانی، اعتباری ذاتی است.
بررسی عقل‎گرایی از دیدگاه ملاصدرا و عبدالجبار همدانی
نویسنده:
محبوبه پهلوانی‎نژاد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
همواره گرایش های فکری در عالم اسلام به دو قسم عمده گرایش های عقلی و نقلی تقسیم می شود. پیروان گرایش های نقلی، گروه های ظاهرگرایی چون اشاعره،مشبهه، مجبره و ... می باشند. در حالی که پیروان گرایش های عقل گرایانه را گروه هایی چون شیعه و معتزله تشکیل می دادند گذشته از نزاع تاریخی بر سر به کارگیری عقل یا نقل در فهم متون دینی در عالم اسلام،مسئله دیگر اختلاف گروه های عقل گرا در تفسیر گزاره های دینی بوده است که از آن میان می توان به فرقه معتزله در میان گرایش ها فکری عالم تسنن و برخی متکلمان و فلاسفه که خود را وامدار تفکر شیعی می دانستند اشاره نمود. در حقیقت، وجه بارز اشتراک میان این گروه ها اتفاق همه آنها بر موضع تاکید بر مسئله عقلانیت در حوزه دین بود به گونه ای که بسیاری از مستشرقان غربی(نک: مادلونگ،1375: 116، نیز نک: سبحانی،1383: 45) و به تبع ایشان برخی متفکران عرب (نک:سبحانی،1383: 34) به ریشه های مشترک فکری دو فرقه و تاثیر پذیری شیعه و معتزله از یکدیگر معتقد شده اند که در جای خود محل تامل و بررسی است. . بحث در پژوهش حاضر بر سر مسئله عقل گرایی در تفکر دو متفکر از دو فرقه شیعه و معتزله است. صدرالمتالهین متفکر شیعی و قاضی عبدالجبار متکلم معتزلی.از سویی در نظام تفکر وجود شناسانه صدرالمتالهین، عقل حقیقتی تشکیکی و دارای مراتب بوده که توانایی کشف تجلیات و ظهورات حقیقت هستی را دارد و اعلی مرتبه آن حضور در محضر معلوم و شهود عقلانی آن است و در این مرتبه است که حقیقت شرع با عقل پیوند می خورد . در حالی که در تفکر قاضی عبدالجبار عقل جلوه ای فربه و پررنگ داشته و نهایت مراتب آن معادل عقل استدلالی است. از این رو،عقل به کارگیری شده در نظام تفکری او عقلی محدود به فهم و تحلیل ظواهر بوده و وی همواره در پی هماهنگی گزاره های دینی با یافته های عقلانی خویش می باشد. برون داد اختلاف در نوع نگاه عقلانی به مسائل، شیوه عقل گرایانه قاضی و ملاصدرا را در تحلیل مسائل اساسی دینی به گونه ای واضح از یکدیگر متمایز می نماید. که در این نوشتار به آن خواهیم پرداخت. با بررسی دقیق جوانب و مبانی تفکری هر دو فرقه می توان گفت که تعریف عقل و جایگاه عقل گرایی در هر یک از مکاتب مذکور متفاوت است. به عبارت دیگر، در حالی که عقل گرایی معتزلی بیشتر حول محور پاسخ گویی به سئوالات مطروحه دیگر گروه های کلامی و جدل با ایشان شکل گرفته بود مسئله عقل در نظام تفکر شیعی از اهمیت اساسی و بالذاتی برخوردار است که روایات وارده از معصومین علیهم السلام بیانگر همین معنا است. آنچه در این نوشتار به آن پرداخته خواهد شد مقایسه دو اندیشمند از این دو گروه در مسئله عقل گرایی است.
عقل و دین از دیدگاه دیوید هیوم
نویسنده:
محمد فتحعلی خانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
فلسفهء دین هیوم در واقع تماما بحث از رابطه عقل و دین است . وی در سه حوزه به رابطه عقل و دین پرداخته است : خداشناسی، اخلاق، احکام دینی، در این میان سهم بخش سوم از بخشهای دیگر کمتر است ، و در محوری‌ترین بخش کارهای هیوم در فلسفه دین مباحث خداشناسی اوست . در آثار هیوم سه دلیل اثبات وجود خدا به صراحت مورد بحث و بررسی قرار گرفته است . دلیل مهمتر، برهان نظم است ، هیوم این برهان را به طور مستوفا بررسی کرده و میزان دلالت آن را سنجیده است . برهان کیهان‌شناختی نیز در آثار او مورد توجه قرار گرفته است . هیوم در ضمن بحث از برهان کیهان‌شناختی و در نقد آن مطالب مهمی را مطرح می‌سازد که ناظر به برهان وجود است بنابراین می‌توان گفت در آثار هیوم برهان وجود نیز به بحث گذارده شده است . برهان معجزه برهان دیگری است که هیوم به نقد کشیده و در آن ضمن بررسی میزان دلالت معجزه بر وجود خدا، در واقع ایمان مسیحی را از حیث ابتناء بر اصول عقلانی به چالش گرفته است . هیوم در تمامی مباحث خداشناسی به مبانی معرفت‌شناسی خود توجه و التزام دارد. در بررسی خداشناسی هیوم نحوهء ارتباط احتجاجات او با مبانی معرفت‌شناختی هیوم اهمیت خاصی دارد، در عین حال مبانی معرفتی او برخلاف آنچه مشهور است چندان هم اتفاقی نیست یعنی تفاسیر مختلفی از معرفت‌شناسی هیوم وجود دارد. فلسفهء دین او و به ویژه مباحث خداشناسی از دیدگاه هیوم بدون یک داوری مجتهدانه درباره مواضع معرفتی‌اش قابل بررسی دقیق نیست . در این رساله کوشش شده است سه برهان از براهین اثبات وجود خدا از آثار هیوم گزارش ، تحلیل و در مواردی نقد شود. در ضمن بحث از براهین سه‌گانه یک برهان دیگر نیز مورد ارزیابی قرار گرفته است . شاید این مباحث تمامی مباحث خداشناسی هیوم را پوشش دهد، مباحثی که محوریترین پژوهشهای او در فلسفه دین محسوب می‌شوند. به نظر بعید نیست که در آثار هیوم مباحث خداشناسی همچون غایتی باشند که تمامی مقدمات معرفت‌شناختی برای وصول به آنها طراحی شده‌اند. اگر این داوری صحیح باشد او اصالتا یک فیلسوف دین است هر چند این عنوان در درجه اول به او اطلاق نمی‌شود.
  • تعداد رکورد ها : 318