جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 89
رواقیون و مسیحیت، بررسی تأثیرات مکتب رواقیون بر فلسفه‌ی سیاسی مسیحیت
نویسنده:
عمار متاجی‌نیمور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
موضوع بسیار مهم در تحول اولیه‌ی مسیحیت تاثیر میراث عقلی دوره‌ی کلاسیک بر آن است. از این‌رو رابطه‌ی بین برخی از عمده‌ترین اجزاء نظام فکری یونان با آیین‌های اخلاقی و رستگارجویی در مسیحیت و هم‌چنین رابطه‌ی این نظام فکری با آموزه‌ها و ارکان کلام مسیحی به ویژه در دوره‌ی میانه، دغدغه‌ی اصلی این پژوهش محسوب می‌شود. رواقیون به دنبال فروپاشی نظام دولت‌شهری، اندیشه‌ها و آموزه‌هایی همچون لوگوس یا قانون ازلی و ابدی حاکم بر کائنات، برابری و برادری طبیعی ابنا بشر، نظریه‌ی دولت جهانی، دوگانگی قلمرو آسمان و زمین وغیره را در خود پروراندند و اندیشمندان مسیحی این اندیشه‌ها را در قالب دینی و با تعابیری همچون نظام الهی کائنات، برابری مومنان در همه‌ی شئون، امت مسیحی و غیره، تفسیر، بسط و تکامل بخشیدند. این پژوهش بر اساس رویکرد مضمون‌گرا در صدد بررسی شباهت‌ها و هم‌سنخی‌های محورها و ارکان نظریه‌ی رواقیون با اصول و آموزه‌های مسیحیت است. در این راستا سوال اصلی پژوهش عبارت است از اینکه: چگونه می‌توان گفت که رواقیون ضمن تکامل برخی اصول و آموزه‌های فلسفه‌ی سیاسی یونان باستان، در پیدایش و تکامل فلسفه‌ی سیاسی مسیحیت نقش مهمی داشتند؟؛ فرضیه‌ی پژوهش نیز عبارت خواهد بود از اینکه فلسفه‌ی رواقیون به عنوان میانجی، بسیاری از آموزه‌های اصلی تکامل‌یافته در فلسفه‌ی سیاسی یونان را به فلسفه‌ی سیاسی مسیحیت منتقل کرد.
امت و امامت در اندیشه فارابی
نویسنده:
جواد ساغری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
واکاوی اندیشه سیاسی معلم ثانی –فارابی-از جهات گوناگونی اهمیت داشته و مورد بررسی قرار گرفته است. در این راستا، بررسی مسئله امت و امامت و جایگاه و نقش هریک از این دو عنصر در نظام سیاسی فارابی از اهمیت بسیار برخوردار می باشد. به گونه ای که بدون شناخت این دو، نمی توان ابعاد گسترده ی نظام سیاسی مد نظر فارابی را تشریح کرد. با توجه به این اهمیت، پژوهش حاضرتلاش دارد تا با نگاهی تفسیری و تحلیلی به اندیشه سیاسی فارابی در حوزه نظام سیاسی و دولت، به این پرسش اساس پاسخ دهد که امت و امامت چه جایگاهی در تفکر سیاسی معلم ثانی داشته اند؟ در پاسخ با عنایت به ابعاد مختلف اندیشه سیاسی فارابی توضیح داده خواهد شد که امت و امامت دو رکن کلیدی و اساسی نظام سیاسی و دولت مد نظر فارابی بوده و معلم ثانی با نگاهی بلند و عالمانه و با توجه به مسایل پیش روی جامعه اسلامی به تبیین حقوق و مسئولیت های آنها پرداخته است.همچنین درراستای تبیین هر چه بیشتر اهمیت مسئله امت و امامت در اندیشه سیاسی فارابی،پژوهش حاضر با بهره گیری ازابعاد مختلف نظام سیاسی و دولت مد نظر معلم ثانی،بر این باور است که -به رغم برخی نگاه ها مبنی بر کم توجهی فارابی به جایگاه مردم و شهروندان به عنوان امت در دولت و نظام سیاسی -وی در اثنای مباحث خود توجه جدی به این موضوع معطوف داشته است.
نگاه قرآنی شهید اول به فلسفة سیاسی
نویسنده:
سید ابراهیم سجادی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نویسنده در مقدمه، در پی کشف راز شهادت شهید اول است، در این رابطه شرایط سیاسی، اجتماعی و مذهبی زمان شهید را می‌شکافد و از اختناق ضد شیعی در حکومت ممالیک پرده برمی‌دارد، در نهایت تعصّب مذهبی و اتهام سیاسی را در شهادت شهید مؤثر می‌شناسد. در بخش اصلی مقاله، از عمل سیاسی و تئوری پردازی شهید سخن گفته و مؤلفه‌های اصلی تفکر سیاسی شهید را برمی‌شمارد که عبارت است از مبنای شایسته‌تر گزینی، که خود شایسته سالاری را در سطوح مختلف حکومت، در پی دارد. و در میان شایستگی‌ها عدالت در نگاه شهید مهم می‌نماید، در بخش دوّم و پایانی نوشته دیدگاه شهید را در باب مشارکت سیاسی توضیح می‌دهد که به چهارگونه: حراستی، حمایتی، نیابتی و شرکت ولایی در نظامهای طاغوتی، تقسیم‌پذیر است.
الگوی حکومت مطلوب در فلسفه سیاسی مشاء و ظرفیت‌های آن در عصر حاضر
نویسنده:
مرتضی یوسفی راد
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیدهمسأله مشارکت مردم در امور سیاسی از دغدغه‌های اساسی متفکرین سیاسی عصر حاضر می‌باشد. چنین دغدغه‌ای امروزه در قالب نظام‌های سیاسیِ مردم‌سالار در تلقی‌های مختلف خود را نشان داده است. مساله این رساله آن است که در فلسفه سیاسی مشاء مردم از چه جایگاهی در امر سیاست برخوردارند؟ جامعه سیاسی ما ناگزیر است یا به مفاهیم تولیده شده خاصه مسأله مردم‌سالاری در همان هنجارها و انگاره‌های فکری که چنین مسأله در آنها تولید شده تن در دهد و آن را پذیرا باشد یا با توجه به سنت فلسفی خود و با اعتقاد به توانمندی آن نسبت به جایگاه برجسته مردم، آن را به بازتولید وا دارد. فلسفه سیاسی مشاء والگوی حکومت مطلوب آن از جمله سنت‌های توانمند فلسفی حیات سیاسی گذشته ماست که در زمان خود توانمندی خود را در مواجهه با رویکرد غایت‌گرایانه از زندگی سیاسی نشان داده است. پرسش آن است الگوی حکومت مطلوب فلسفه سیاسی مشاء از چه ماهیتی برخوردار بوده و از چه قابلیت‌ها و ظرفیت‌هایی برای جایگاه و نقش آفرینی مردم در امر سیاست برخوردار می‌باشد؟ ادعا آن است که فلسفه سیاسی مشاء در عصر خود الگوی حکومتی خود را بر پایه حاکمیت عقل و شرع و پیوند دین و دنیا و معنویت ارائه نمود و ماهیتی عقلانی ـ وحیانی به خود گرفت و در عصر حاضر نیز بنیان‌های نظری و معرفتی آن مولد ظرفیتی است که می‌تواند مسأله مردم‌سالاری را در هنجارها و انگاره‌های نظری و ارزشی خود بازتولید نماید و الگوی حکومتی خود را حکومتی مردم گرا و سازگار با مردم‌سالاری نشان دهد درعین‌حال لازم نیاید نظام سیاسی ملتزم به رویکردهای اومانیستی، سکولاریستی و فردگرایی از مردم‌سالاری گردد آن گونه که در لیبرال دموکراسی مشهود است.در مبانی نظری و معرفتی حکومت مطلوب فلسفه سیاسی مشاء، مشارکت مردم هم شرط وجود و بقاء و هم شرط کمال فرد است و نیز هم در سطح نیازهای مادی و معنوی و هم در سطح مصالح فردی و مصالح جامعه نقش آفرینی می‌کند. از سوی دیگر تحقق این نوع مشارکت متوقف بر حضور و مشارکت مردم در ساختار قدرت در امر تصمیم گیری‌های کلان می‌باشدو در نهایت در این نوع حکومت، رسالت و وظیفه حکومت دخالت دادن فرد در سرنوشت سیاسی خود بوده و وظیفه فرد مشارکت کردن در قدرت و تصمیم‌گیری‌ها جهت حفظ وجود و فعلیت و تکمیل کمالات خود است و حکومت نیز با لزوم فراهم ساختن زمینه‌های آن، ناگزیر از پاسخگویی به خواسته‌ها و نیازمندی‌های مردم در دو سطح مادی و معنوی می‌باشند.
بنیادهای نیچه ای فلسفه سیاسی میشل فوکو
نویسنده:
آرمان سلیمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که «چرا و چگونه بنیادهای فلسفه سیاسی میشل فوکو را متأثر از فلسفه سیاسی فردریش نیچه می‌دانیم؟» فرضیه‌‌ی مطرح شده در پاسخ به این پرسش اساسی بر این قرار است که «با عنایت به مولفه‌های کلیدی فلسفه سیاسی فردریش نیچه، می‌توان فلسفه سیاسی میشل فوکو را در سه مولفه بنیادینِ تبارشناسی در مقامِ روش، رابطه متقابل قدرت با دانش و حقیقت، و نهایتاً سوژه‌زدایی تاریخی، متأثر از نیچه تلقی نمود». در واقع، این نکته که فلسفه‌ی سیاسی فوکو تحت تأثیر اندیشه سیاسی نیچه قرار گرفته است، را مفروض اساسی پژوهش قلمداد نموده‌ایم. اندیشه‌سیاسی نیچه با دخالت دادن اراده‌ی (خواستِ) قدرت در تمامی امور زندگی انسانی و اعلان عصر هیچ‌انگاری با مرگ خدا (بت‌های حقیقت) که در آن ارزیابی دگرگونه تمامی ارزش‌ها یک اصل می‌‎گردد، مسأله انسان و چگونگی رهایی او از وضعیت هیچ‌انگاری موجود در عصر جدید، را محوریت بخشید . او با طرح نقدهای عمیق در حوزه معرفت‌شناسی و به چالش کشیدن محوریت سوژه انسانی انقلابی عمیق را در مطالعات فلسفه ‌سیاسی ایجاد نمود، و از این رو طیف وسیعی از فلاسفه سیاسی قرن بیستم را متأثر ساخت. در این میان، میشل فوکو مهم‌ترین متفکری بود که فلسفه‌ی سیاسی او از نیچه متأثر شد. فوکو با بهره‌گیری از روش تبارشناسی نیچه و گسترش دادن آن، به طور جدی مفهوم اراد‌ه‌ی (خواستِ) معطوف به قدرت نیچه را در بازخوانی و تفسیر وقایع سیاسی عصر جدید به‌کار گرفت. در واقع فوکو با توجه به نقش قدرت در برساختن حقیقت‌های انسانی و تاریخی، لایه‌های مختلف رژیم‌های حقیقت را در عصر مدرن مورد تبارشناسی قرار داد و با توجه به نحوه شکل‌گیری و توسعه سوژه‌ی انسانی در معنای جدید آن، به تأسی از نیچه پایان معرفت‌شناسی و مرگ سوژه به عنوان عامل و معلول شناخت را اعلان نمود. علاوه بر این، فوکو با تأثیرپذیری از پایه‌های معرفت‌شناسی و روش‌شناسی نیچه حوزه‌ای گسترده و سیال را برای قدرت و سیاست در نظر گرفت، که در بطن آن همه چیز امر سیاسی‌ای تلقی می‌شود که در روابط قدرت و دانش برساخته می‌شود و به شدت متأثر از روابط درون گفتمانی است. در ضمن ذکر این نکته ضروری است که از چارچوب روشی «جامعه‌شناسی شناخت کارل مانهایم» در سراسر پژوهش برای بازخوانی فلسفه‌سیاسی نیچه و فوکو تا آن‌جا که ممکن بوده، بهره گرفته شده است. همچنین، این پژوهش در قالب پنج فصل به تشریح مسأله پرداخته و سعی دارد فرضیه‌ی مزبور را به آزمون نهد.
فلسفه سیاسی کانت ، اندیشه سیاسی بر زمینه فلسفه نظری و اخلاق
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تبیین پیوند جوهری میان فلسفه نظری و اخلاق کانت از یکسو و اندیشه های سیاسی وی از سوی دیگر، موجب شد که در آغاز این رساله، طرحی از فلسفه نظری و فلسفه اخلاق کانت ارائه شود. سپس به ابعاد گوناگون اندیشه های سیاسی کانت در باب فلسفه تاریخ ، رابطه اخلاق و سیاست، روشنگری، آزادی، برابری و استقلال، بنیادهای فلسفی جامعه مدنی ، قانون اساسی ، نیروهای سه گانه ، دمکراسی نمایندگی و نظام جمهوری ، شورش ، نافرمانی و انقلاب ، نظریه دارایی ، جایگاه زنان، صلح پایدار، نهاد دین و نهاد سیاست، و سرانجام نقش فیلسوفان در برابر قدرت سیاسی ، تبیین ، تحلیل و نقادی شده است.
تجزیه و تحلیل تطبیقی نظریات مک اینتایر و راولز پیرامون عدالت با تاکید برکارآمدی آن در جوامع چندفرهنگی
نویسنده:
سارا نجف‌پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
عدالت را می‌توان در زمره قدیمیترین مفاهیمی دانست که در فلسفه سیاسی راجع به آن بحث‌هایی گسترده صورت گرفته‌است، واژهای که در طول تاریخ از آن تعاریف متنوعی ارائه شده و در گذر زمان دچار تحولات معنایی زیادی گشته‌است. اما آنچه در این میان هرگز تغییر نکرده خواست انسان‌ها برای دسترسی به عدالت و جامعه‌ای عادلانه ‌است. خواستی که امروزه و در جوامعی چندفرهنگی اهمیتی دوچندان یافته‌است. برقراری عدالت در جوامعی که اعضا‌ی‌ آن از حیث دین، مذهب، فرهنگ، قومیت و از همه مهمتر از نظر ارزش‌ها و شیوه تفکر با یک دیگر متفاوتاند، بسیار دشوارتر از جوامعی است که نسبتاً منسجم و یک‌‌پارچه‌اند. از این رو پژوهش حاضر کوشیده‌است با شناخت ویژگی‌های خاص جوامع چندفرهنگی و انتظارات و خواست‌های اقلیت‌ها در این جوامع، دو نظریه مهم راولز و مک اینتایر پیرامون عدالت را از حیث پاسخگویی به این انتظارات و توان حل بحران‌های موجود در جوامع چندفرهنگی مورد ارزیابی و مقایسه قرار دهد و به پرسش اساسی پاسخ دهد که آیا دو نظریه عدالت مذکور می‌توانند راهکاری برای برون‌رفت از مشکلات جوامع چندفرهنگی ارائه دهند؟ و در صورت ارائه راهکار، کدام یک از دو نظریه عدالت پیش گفته دارای وجوه کارآمدتری جهت اجرا در جوامع چندفرهنگی هستند؟براساس یافته‌های تحقیق نظریه راولز و مک اینتایر هردو تا حد زیادی می‌توانند به بحرانی که خود در جامعه‌شان شناسایی کرده‌اند، پاسخ داده و راه حل‌هایی را برای آن ارائه دهند. اما علی‌رغم نکات مثبت موجود در این نظریه‌ها هردو آنها دارای نقاط ضعفی هستند که از میزان کارآمدی آنها در جوامع چندفرهنگی می‌کاهد. براین اساس، اغلب مشکلاتی که نظریه عدالت راولز با آن روبه‌رو است به عدم کارآمدی این نظریه در جوامع گوناگون به خصوص جوامع غیرلیبرال مربوط می‌شود، حال آنکه مشکل عمده نظریه مک‌اینتایر به انتزاعی بودن آن و در نتیجه دشواری اجرا برمی‌گردد. نکته مشترکی هم که میان این دو نظریه وجود‌ دارد، تأکید آنها بر لزوم وجود فضایی کثرت‌گرایانه و به دور از تحمیل عقاید و سرکوب در سطح جامعه و جماعت‌های مختلف است. پژوهش پیش رو از ترکیب دو روش توصیفی- تحلیلی و مقایسهای برای پاسخ گویی به سوالات تحقیق بهره برده‌است.
رابطه دین و حکومت در ایران باستان
نویسنده:
سمیه فرحبخش
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
دین و حکومت از دیر باز با یکدیگر تبادل و تعامل داشته‌اند. و این تعامل وتبادل را در ایران باستان نیز می‌توان مشاهده کرد و در ایران باستان طرز تفکری که می‌توان از آن با عنوان فلسفه‌ی سیاست فروغ خداوندی یاد کرد، توجیه کننده ساختار سیاسی بود. بر اساس این طرز تفکر، اطاعت از حاکم یعنی پادشاه، به این دلیل واجب و ضروری است که او صرف نظر از ویژگی‌های مختلف از یک خصیصه مهم برخوردار است: خداوند به او "فره ایزدی" عطا کرده است. در ایران باستان رابطه پیوستگی بین دین و حکومت در دوره‌های مختلف وجود دارد اما شدت و حدت پیوستگی بین آنها در دوره‌های مختلف با یکدیگر متفاوت است. در دوران مادها پس از آنکه مغان چیرگی یافتند پیوستگی بین دین و حکومت آشکارتر شد. در دوران هخامنشیان، شاهان خود را ظل‌الله می‌خواندند و مشروعیت حکومت خود را مرهون اهورامزدا می‌دانستند و این نشان‌دهنده‌ی پیوستگی بین دین و حکومت در این دوره است. در زمان اشکانیان نیز رابطه پیوستگی بین دین و حکومت وجود دارد اما در این زمان شاهان به اندازه‌ی شاهان هخامنشی قائل به منشأ الهی بودن حکومت خود نبودند و به همین دلیل هم مجلس مهستان در انتخاب شاه کشور دخیل بود. در دوران ساسانیان وحدت سیاسی و ملی ایران زمین، پشتوانه‌ای آیینی پیدا کرد و کیش زرتشت به آیین یگانه‌ی سراسر شاهنشاهی تبدیل شد و وحدت سیاسی نیازمند یگانگی آیینی بوده است و در سنت، وحدت سیاسی و وحدت دینی به گونه‌ای مکمل فهمیده شده است بنابراین در ایران باستان رابطه بین دین و حکومت پیوستگی بوده است.
فلسفه سیاسی شیعه و جامعه مدنی
نویسنده:
علیرضا رجایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
فلسفه سیاسی تشیع عنوانی پر از ابهام است ; بویژه که با ظن قریب به یقین می‌توان گفت که تاکنون هیچ نوشته‌ای به معنای واقعی کلمه در این خصوص نگارش نیافته است . با وجود این می‌توان پرسید که آیا نبود متن یا رساله‌ای درباره چنین موضوعی لزوما به معنای امتناع تشیع از فلسفه سیاسی است ؟ رساله حاضر بدون آن که برخوردار بودن یا نبودن از فلسفه سیاسی را پدیده‌ای مثبت یا منفی بداند و بدان از موضعی ارزشی بنگرد، در وهله اول اعتقاد به وجود فلسفه سیاسی تشیع دارد و در این چهارچوب و به دلیل تعدد آراء، به قرائتهای خاصی از فلسفه سیاسی و تشیع توجه داشته است . در خصوص فلسفه سیاسی، محل توجه این رساله، روایت لئواشتراوس است که بر فلسفه سیاسی کلاسیک و نقد تجدد تاکید فراوان داشت و اساس بحران تجدد را بحران در فلسفه سیاسی می‌دانست . روایت اشتراوس کمک می‌کند تا دغدغه ناهمخوانیهای تشیع را با تجدد به یکسو نهیم و این ناهمنوائی را دلیل غیرعقلانی بودن تشیع محسوب نکنیم. در مورد تشیع، تاکید رساله حاضر بر قرائت هانری کربن است که به طور تشیع را مثابه امری معنوی تفسیر می‌کرد و موضع وی با توجه به مشرب هیدگری او در فلسفه، کشف حقایق تشیع از مسیر پدیدارشناسی بود. همچنین در این رساله، آراء کربن که قایل به فلسفه سیاسی نبود، بسط یافته و در چهارچوب روایت اشتراوس به حوزه فلسفه سیاسی تعمیم پیداکرده است . درنتیجه جمعبندی بالا، رساله حاضر چنین نتیجه می‌گیرد که فلسفه سیاسی تشیع، با اتکاء به مفاهیم اساسی آن نظیر امامت ، امت ، غیبت و عدالت ، به دلیل ضداقتدارگرایانه ذاتی موجود در آن، معطوف به نفی دولت - به مثابه دستگاه انباشت و توزیع قدرت - و بسط حوزه‌های جامعه مدنی در عصر غیبت است . از سوی دیگر معیار تشیع در نقد عناصر اقتدارگرایانه جامعه عصر غیبت ، "زیبائی‌شناسی" است که باعث می‌گردد با پدیده‌های دولت از موضع نفی برخورد کند و در بسط حوزه‌های معنوی جامعه مدنی بکوشد. مرحله بازپسین فلسفه سیاسی تشیع به زعم رساله حاضر، پایان دوران غیبت و به تبع آن نفی جامعه مدنی - درکنار نفی دولت - است . در واقع با حضور امام غایب و تشکیل امت ، هر دو پدیده دولت و جامعه مدنی منتفی می‌گردند و در کنار آنها فلسفه نیز که اساس محل ظهور آن جامعه مدنی است ، به پایان می‌رسد; زیرا به دلیل تحقق "حضور"، فلسفه که بیان غیبت حقیقت است ، منتفی می‌گردد و درواقع به تعبیر هیدگر، آن حوالت تاریخی وجود که غیبت حاصل آن بود به انتها می‌رسد.
  • تعداد رکورد ها : 89