جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 83
تکون و تکامل نفس از منظر ملاصدرا
نویسنده:
رضوانه نجفی سوادرودباری، علی شیروانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از منظر ملاصدرا، مبدأ تکون نفس انسان خاک است که از جمادی به مرحلة نباتی و، سپس، به مرتبة نفس حیوانی می رسد. وقتی که انسان متولد می شود، از ابزارهای حسی که در ذات او به ودیعت گذاشته شده استفاده می کند و در مسیر تکامل به سوی نفس انسانی حرکت می نماید تا از مرحلة حس و خیال عبور کرده به مرحلة عقل که ممیز انسان و حیوان می باشد برسد. چون کمال نهایی و غایت آفرینش انسان رسیدن به مقام شهود می باشد، در این مقاله، با روش تحلیلی و عقلی ثابت شده است که کمال انسان از جنس ادراک بوده، ادراک به پرورش عقل انسان مربوط می شود. تقویت عقل چه در حکمت نظری و چه در حکمت عملی موجب افزایش ادراک نفس و سیر آن از قوه تا اتصال به عقل فعال و شهود صور موجودات در عقل فعال می گردد. بنابر اتحاد عاقل و معقول هر کمالی که برای یکی از قوای نفس حاصل شود برای نفس هم موجود می باشد. در نتیجه، ادراک قوة عقل سبب اشتداد وجودی نفس و ترقی او در مراتب وجود است. هرچه قدرت ادراک انسان قوی تر می شود، مراتب وجودی برتری به دست می آورد. ازاین رو، برترین موجود عالم ترین موجود می باشد. البته، در این راستا، نقش عقل نظری و برتری او بر عقل عملی قابل انکار نیست؛ یافته های عقل عملی وقتی موجب ارتقای وجودی نفس می گردد که به شهود و ادراک تبدیل شده باشد. بنابراین، کمال نفس و اشتداد وجودی فقط از طریق افزایش ادراک می باشد.
صفحات :
از صفحه 139 تا 166
تاثیر و تاثر نفس و بدن در فلسفه ملاصدرا
نویسنده:
معصومه موحدنیا، علی الله بداشتی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تعامل نفس و بدن از مباحثی است که همواره مورد توجه دانشمندان و فلاسفه قرار داشته است. ملاصدرا در جلد هشتم و نهم اسفار بطور مستقل و در مباحث دیگری همچون علم، جوهر و عرض و ... در جلدهای سوم، چهارم و ششم بطور ضمنی، مباحث مربوط به نفس و بدن را طرح نموده است. نوشتار حاضر ابتدا اصول و مبانی ملاصدرا را در این مسئله بطور مجمل ذکر نموده، آنگاه تعامل نفس و بدن را از سه منظر مورد بررسی قرار داده است. ابتدا تعامل نفس و بدن بر تکون یکدیگر طرح شده و نتیجه گرفته که نفس، عامل ترکیب عناصر و تشکیل بدن، و بدن با کیفیت خاص و مزاج معتدل عامل افاضه نفس است. در مرحله بعد تأثیر نفس و بدن از راه قوای نفس گیاهی، حیوانی و انسانی طرح میشود. نفس گیاهی با سه قوه غاذیه، مولده و نامیه عهده دار تغذیه، رشد و تولید گیاهان است و نفس حیوانی با دو قوه مدرکه و محرکه نقش ادراک و تحریک را ایفا مینماید؛ و سرانجام نفس انسانی با دو قوه نظری و عملی تعقل در امور کلی و جزئی میکند و گزاره های اخلاقی و غیره را تبیین مینماید. در مرحله آخر تعامل نفس و بدن از طریق حالاتشان بررسی میشود، صفات و حالات بدنی، همچون صحت و سلامتی، مرض و درد، سبب رخدادهایی در نفس میگردد. و صفاتی همچون غضب و حزن سبب تغییراتی در بدن میشود.
مطالعه ادراک غیر در فلسفه سهروردی و مقایسه آن با فلوطین
نویسنده:
زینب ابوالقاسمی دهاقانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در فلسفۀ سهروردی ادراک به حضور شیء برای امر مجرد )نور لذاته( تعریف می‌شود. نفس انسان که یکی از مصادیق نور لذاته مي‌باشد در مرتبۀ ادراک حسی و خیالی با اشراقات خود و به صرف مقابلۀ بدون حجاب و مانع با حقایق محسوس مادي یا حقایق خيالي عالم مثال معلق، به آنها اضافه شده و بدون وساطت هیچ صورتی در قوای ادراکی به مشاهدۀ مستقیم آنها می‌پردازد.در تعقل (ادراك كليات) نيز اگر امر كلي، معقول عيني باشد(مثل نوريه افلاطوني) نفس از طريق مشاهده مستقيم آن را ادراك مي‌كند و اگر امر كلي، معقول ذهني (مفاهيم عام يا اعتبارات عقلي) باشد، نفس از طريق مشاهده مستقيم صورتي كه نزد خود دارد آنها را می‌شناسد.نفس برای ادراک شهودي یعنی مشاهدۀ حضوری حقایق مراتب عالي هستي ابتدا به حکمت عملی و نظری می‌پردازد تا بتواند حجاب‌ها را کنار زده و بدون هیچ مانعی به صورت مستقيم همه آن حقايق را مشاهده كند.فلوطین به تبیین دو قوس نزول و صعود در هستی می‌پردازد. او در قوس صعود چگونگی بازگشت و عروج انسان به موطن اصلی‌ای که از آن نازل شده را توضیح می‌دهد. وسیلۀ صعود انسان، شناخت است.با کسب حکمتعملی و نظری نیروی عقلی انسان دوباره فعال مي‌شود و در نتيجه به مرتبه عقل صعود مي‌كند. با صعود به مرتبۀ عقل دیگر شناخت انسان از طریق ادراک حسی و یا اقامۀ استدلال که یک علم حصولی است نمی‌باشد بلکه یک علم حضوری خواهد بود و او به مشاهدۀ حضوری حقایق مجرد نورانی معقولمی‌پردازد. در نهایت حرکت صعودی نیز انسان با تجرد صرف و حتی گذشتن از مشاهدۀ حضوری عقل به مرتبۀ احد صعود می‌کند و با فنای در آن به شناخت و مشاهده‌‌ی مراتب عالی‌تر دست می‌یابد.سهروردی از این نظریۀ فلوطین در موارد ذیل متأثر شده است: تعریف تعقل و ادراک، فاعل شناسا، نحوۀ خودآگاهی، نظریۀ مشاهدۀ حضوری اشراقی، نحوۀ ادراک شهودی حقایق عالی هستی و شرایط تحقق این مشاهدۀ حضوری.
هنرحقیقی راهی به سوی ادراک زمان انفسی مطالعه تطبیقی زمان در آرای آگوستین قدیس، خیام، مارتین هیدگر و ادراک آن در نگاره "فرار یوسف از زلیخا" اثر کمال الدین بهزاد
نویسنده:
ستاره هزارخانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این پژوهش بر محور پاسخ به چیستی «زمان» تنظیم گردیده است. «زمان انفسی» استعاره از زمانی است برای شناخت «نفس». خودشناسی از هستی شناسی و خداشناسی جدا نیست. «زمان» پدیداری است که شناسایی آن ما را به شناخت هستی نزدیک می کند. هنر از آن دسته مقولاتی است که آوردن تعریفی ثابت و جامع برای آن متصورنیست. هر اثر هنری که به وجود می آید، جهانی تازه خلق می کند؛ جهانی که می تواند همانند هستی که در آن زندگی می کنیم زیبا، پیچیده و رازآلود باشد. هنر همچون هستی سرچشمه و آفریننده است. ادراک و رسیدن به حقیقت هستی با ادراک و دستیابی به حقیقیت هنر یکسان است؛ زیرا حقیقت ثابت است. هر پدیداری در این جهان که از طریق شناخت آن بتوان به ادراکی از هستی رسید، آنگاه که در هنر نمود یابد راهی به سوی شناخت هنر نیز می تواند باشد. در برخی نگاره های ایرانی با زمانی مواجه هستیم که در آن مکانها در هم شکسته شده اند و یا دو فصل سبز و خشک یکجا دیده می شوند؛ این تعلیق در زمان و مکان به خصوص در نگاره «فرار یوسف از زلیخا» اثر کمال الدین بهزاد، نگارگر شهیر قرن 9 ،نمایان است. در جستجوی مفهوم پدیدۀ زمان به دنبال رسیدن به ادراک این زمانی هستیم که زمان معمولی نیست. در این پژوهش که اطلاعات آن به طریق اسنادی گردآوری شده، ابتدا پدیده «زمان» را ابتدا مورد شناسایی قرار میدهیم. مفهوم زمان به عنوان «مورد تطبیق » در نظریات اگوستین قدیس، خیام و مارتین هیدگر بررسی و سپس نتیجه نظری حاصل از تطبیق را به هنرنگاری و به طور ویژه به نگاره «فرار یوسف از زلیخا» تعمیم می دهیم. در پاسخگویی به چیستی «زمان» در می یابیم که زمان گذشته تنها یک خاطره و زمان آینده فقط یک انتظار است، اما هر دوی اینها در «زمان حال» واقعیت می یابند؛ زیرا در «اکنون» انسان در این هستی واقعی است. درک «زمان حال»، درک «لحظه» است. حضور در «لحظه» یعنی بودن در تنها زمان واقعی. «لحظه»، «دم»، «وقت»، «آن» از منظر عرفان، زمانی است برای رسیدن به شناخت؛ این شناسایی با ادراکات شهودی و در نهایت، رسیدن به «بینش» همراه است. «بینش» داشتن یعنی از ابتدا تا انتهای یک رویداد را دیدن، که در آن گذشته و حال و آینده همزمان دیده می شود و در این زمان است که «بهزاد» هفت طبقه ساختمانش را به یکباره برای بیننده آشکار می کند و گذشته و حال و آینده را در هم می شکند و این ادراک تنها در «بودن در زمان حال» ممکن می گردد؛ این همان زمان نگاره بهزاد است. به راستی چنین هنری به واسطه ادراکی که از زمان «حال» می دهد، همواره در تمامی دوران در زمان حال زنده می ماند و این هنر می تواند، هنری حقیقی باشد.
اتحاد عاقل و معقول از دیدگاه علامه طباطبایی و شهید مطهری
نویسنده:
عزیز موسوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسأله اتحاد عاقل و معقول، از مسایل غامض و پردامنه مباحث فلسفی است، که سابقه آن به یونان باستان بازمی‌گردد، اما همچنان معرکه آرای فیلسوفان باقی مانده است. مسأله اتحاد عاقل و معقول، به تعبیری سخن از شناخت بعدی از نفس و جان آدمی، و شناخت خالق در مقام فعل است که سرنوشت این ادراکات را روشن نموده، و ثابت می‌کند که هر فکر و ادراکی، و هر عملی که مورد ادراک عالم قرار گرفته، نابود نشده، و به عنوان جزیی از وجود آدمی، در روز قیامت وارد صحنه محشر می‌شود. بر اساس ره‌آورد حکمت متعالیه، بحث از اتحاد عقل و عاقل و معقول، همان اتحاد علم و عالم و معلوم است؛ زیرا ملاصدرا با اصول متقن ثابت نمود که مطلق ادراک، شامل مرحله حس، وهم و خیال، همه در مسأله اتحاد، داخل هستند. از میان شش مورد، یعنی وجود خارجی و ماهیت آن، وجود عاقل و ماهیت آن، و معقول بالذات و ماهیت آن، آن‌چه مقصود بحث اتحاد می‌باشد وجود عاقل و معقول بالذات است. از نظر علامه طباطبایی و شهید مطهری، اتحاد در تمام مراحل ادراک حسی، وهمی و خیالی صورت می‌گیرد. همچنین علم تصوری و تصدیقی، و علم خدا و غیر او در این مسأله یکسان است. این نظریه با دلایل و براهین متقن به اثبات رسیده، که از جمله می‌توان به برهان تضایف، برهان ماده و صورت، و برهان جوهر و عرض اشاره کرد. علامه طباطبایی در ابتکاری جالب، برهان اخیر را به این شکل ارایه نموده که علم شیء به شیء، حصول معلوم یا صورت ادراکی برای عالم است، پس حصول شیء نیز چیزی غیر از وجود آن نیست؛ در نتیجه، حصول معلوم برای عالم همان وجود معلوم نزد عالم است. همچنین علامه برهان تضایف را که از سوی ملاصدرا ارایه گردید، مورد مناقشه قرار داده، اما شهید مطهری به رد اشکالات او پرداخته است. از ثمرات مسأله اتحاد می‌توان به اثبات "تجسم اعمال" و "علم الهی به ماسوا در مرحله ذات" اشاره کرد.
حیث التفاتی (اضافی بودن) ادراک از نگاه برنتانو
نویسنده:
مرتضی عرفانی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
شیراز: دانشگاه شیراز,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نظریه حیث التفاتی (اضافی بودن) ادراک مهم ترین و تاثیرگذارترین اندیشه فرانتس برنتانو است. او این نظریه را ابداع نکرد؛ بلکه دیدگاهی را که ریشه اش به ارسطو، فیلسوفان اسلامی و فیلسوفان مدرسی قرون وسطی باز می گشت، احیا و آن را به فلسفه جدید غرب معرفی نمود و خود نیز به تکمیل و گسترش آن همت گمارد. این نظریه از عناصر اصلی پدیدار شناسی ادموند هوسرل است. دیدگاه اولیه برنتانو درباره حیث التفاتی (اضافی بودن) ادراک در 1874 در مهم ترین اثر او، روان شناسی از دیدگاهی تجربی، به رشته تحریر درآمد. او با انگیزه نشان دادن برتری و استقلال روان شناسی نسبت به علوم طبیعی، تفاوت اساسی موضوعات روان شناسی، از جمله ادراک، را با موضوعات علوم طبیعی مثل رنگ و صدا، در اضافی بودن موضوعات روان شناسی عنوان کرد. به نظر او، ادراکات ما، مثل دیدن و شنیدن همواره درباره متعلق هایی هستند که «وجود ذهنی» دارند نه وجود واقعی. برنتانو در مطالبی که به چاپ 1911 کتابش افزود، دیدگاه اولیه اش را تغییر داد. در دیدگاه جدید، او هم چنان بر اضافی بودن ادراک تاکید ورزید، ولی دست از ذهنی بودن متعلق ادراک برداشت. تفاوت اضافه ادراکی با سایر اضافه ها در این است که در اضافه های دیگر، مثل کوچک تر یا بزرگ تر بودن، لازم است هر دو طرف اضافه واقعا وجود داشته باشند، ولی در اضافه ادراکی، تنها وجود ادراک کننده الزامی است. متعلق ادراک ممکن است اصلا وجود نداشته باشد.
صفحات :
از صفحه 51 تا 64
اقسام و ویژگی های تصورات
نویسنده:
غلامرضا ابراهیمی مقدم
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در فلسفه اسلامی مراتب تصورات را بر اساس میزان تجرید از ماده و عوارض آن و یا به میزان برخورداری از سعه وجودی، به چهار مرحله تقسیم کرده اند: حسی، خیالی، وهمی و عقلی. ویژگی مشترک سه مرحله اول، جزئی بودن و ویژگی مرحله چهارم کلی بودن است. آن گاه از «معرفت» سخن میگوییم، تصدیق و رکن اصلی آن (حکم)، به ذهن متبادر میشود. اما با اندکی تأمّل خواهیم یافت که خود تصدیق، متوقف بر تصورات یا همان مفاهیم است. بخشی از بار ایجاد معرفت را مفاهیم به عهده دارند، ولی هیچ مفهومی متضمن حکم به ثبوت یا نفی نمیباشد. مفاهیم فقط از محکی خود حکایت میکنند و راجع به وجود و عدم مصادیق خود هیچ حکمی ندارند. این مقاله با رویکرد تحلیلی و نظری و با هدف شناسایی اقسام مفاهیم و ارائه تصویری روشن و متمایز برای هریک از آنهاست.
ضرورت و ملاک بدیهیات در فلسفه اسلامی
نویسنده:
منصور ایمان پور
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
یکی از مباحث مهم و تاثیر گذاری که در فلسفه اسلامی وجود دارد و امروزه، تحت عنوان «معرف شناسی» قابل طرح است، مسئله بدیهیات در حوزه تصورات و تصدیقات است. این مساله با وجود اهمیت فراوان و نقش بی بدیلش در نظام معرفتی فیلسوفان ما، از زوایای مختلف و به نحو کامل مورد بحث قرار نگرفته است به گونه ای که به جهت ابهامات نهفته در ملاک تفکیک آنها از ادراکات نظری، گاهی یک قضیه نظری به جای یک قضیه بدیهی می نشیند و گاهی یک قضیه بدیهی در جای قضیه نظری قرار می گیرد و مورد چون و چرا واقع می شود. تبیین جایگاه بدیهیات در نظام فکری فیلسوفان اسلامی و ارایه و تشریح و ارزیابی ملاک های اصلی مرزبندی بدیهیات از غیر بدیهیات مساله ای است که این مقاله به عهده گرفته است. پاسخ اجمالی این مقاله به مساله فوق آن است که اولا، بدیهیات، اساس و خمیرمایه نظام معرفت یقینی را تشکیل می دهند و درغیاب آنها هیچ شناخت یقینی و قابل وثوقی حاصل نخواهد شد. ثانیا، گرچه در زمینه تفکیک آنها از معارف غیر بدیهی، ملاک هایی در کتب متفکران اسلامی مطرح شده است، لکن اصلی ترین ملاک در تشخیص بدیهیات تصوری ، بساط این مفا هیم در حوزه بدیهیات عقلی است و اصلی ترین ملاک در تشخیص قضایای بدیهی نیز، تصدیق پذری الزامی و بی درنگ آنها توسط عقل بدون نیاز به تصدیقات و استدلال های خارجی است.
شعور موجودات در قرآن و روایات
نویسنده:
علی عظیمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
شعور و ادراک موجودات و همه ذرات هستی یکی از مسائلی است که مورد توجه و مطالعه بشر قرار گرفته است. پس از ظهور اسلام و نزول آیات الهی که در آن به تسبیح، نطق، حشر، گواهی و... تمامی موجودات اشاره شده، مباحث گسترده‌ای میان مفسران، متکلمان، فلاسفه و علمای طبیعت در حقیقی و مجازی ـ قالی و حالی بودن تسبیح و همچنینشعور و جانمندی ذرات هستی آغاز گردید تا جایی که امروزه برخی فیزیکدان‌ها از شعور الکترون‌ها، اتم‌ها وتک سلولی‌ها سخن به میان آورده و عده‌ای از آنها این شعور و حیات را سر منشاء آفرینش می‌دانند. آیات و روایات نورانی قرآن و اهل بیت(ع) در پی اثبات شعورمندی موجودات بوده و تسبیح و نطق و... آنها را حقیقی می‌پندارند و با این وسیله در پی متذکر ساختن انسان‌ها به توحید ربوبی و رسالت و ولایت انبیاء و اولیاء او می‌باشند؛ادراک و شعور، جاری و ساری در تمامی مخلوقات حتی جمادات هستند، اگر چه ما از این مسئله غافل باشیم و وجود ادراک و شعور را برای جماد متوجه نشویم و درک نکنیم. در هر حال ادراک و شعور برای تمامی جمادات بالفعل موجود است. کما اینکه آن دو برای نباتات و حیوانات موجود می‌باشند، نهایت امر این است که ادراک و شعور در انسان قوی‌تر و آشکارتر از حیوان و در حیوان قوی‌تر و روشن‌تر از نبات و در نبات قوی‌تر و واضح‌تر از جماد می‌باشد. پس هر مخلوقی را که خداوند ایجاد فرموده مناسب با حالش ادراک و شعور عطا فرموده است. بر اساس آیات نورانی قرآن و روایات درربار اهل بیت(ع)حقیقت شعور و آگاهی موجودات عبارت است از: خود یابی و شناخت خالق و صانع، شناخت انبیاء و اوصیای الهی، علم و آگاهی از تسبیح و نماز خود، علم به عظمت و بزرگی حضرت حق جل و علاء و سر فرود آوردن و خم شدن در برابر او، تسلیم و سر سپردگی در مقابل فرامین الهی، آشنایی به وظایف و تکالیف و مأموریت‌های خود، تأثیر پذیری از گفتار و نگاه و رفتار موجودات اطراف خود، ارتباط با سایر موجودات، دریافت و ضبط اتفاقات پیرامون خود، حضور در دادگاه الهی و ادای شهادت و گواهی.اعتقاد به شعور موجودات آثار و کارکردهایی نظیر؛ آثار تربیتی مانند: تواضع و فروتنی، ادب و حیا، خلوص ویکتا پرستی؛ آثار بهداشتی مانند: بهداشت روح و روان، بهداشت جسم؛ آثار حقوقی مانند: حقوق حیوانات، حقوق نباتات و جمادات؛ و آثار علمی مانند: آثار پزشکی و درمانی و آثار تعلیمی می‌تواند داشته باشد.
لذت و الم اخروی از منظر ابن سینا سهروردی و ملا صدرا
نویسنده:
مرتضی حامدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بحث معاد در فلسفه ی اسلامی از جایگاه والایی برخوردار است. آنچه در تاریخ اندیشه ی اسلامی محل مناقشات جدّی بوده، کیفیت آن و وضعیت نفوس انسانی درآخرت است. حکیمان، متکلمان و عالمان دینی هرکدام از یک زاویه به تبیین مسأله پرداخته اند. ابن سینا با به رسمیت شناختن آیات وحیانی و ارائه ی تفسیری نمادین از قرآن، ابتدا روح آدمی را جوهری باقی و ماندگار دانسته، همه ی قوای نفس انسانی را به جز قوه ی عاقله مضمحل می دانست. طبق این مقدمه، لذت ها و آلام اخروی، مطابق آن قوه، عقلانی خواهد بود. علم و عمل باعث سعادت یا شقاوت و صعود او به رتبه ی لذایذ مجرد از ماده و جسمانیت خواهد شد .اما نفوس ناقصه- در علم و عمل – با توجه به بقای روح، از لذایذ جسمانی برخوردار می شوند. بُله و صِبیان نیز در اندیشه ی سینوی دارای لذت یا المی جسمانی هستند اما سایر نفوس اعم از کاملان در علم و عمل و ناقصان در عمل و کاملان در علم، دارای لذتی عقلانی خواهند بود.سهروردی که اندیشه اش متاثر از حکمت ایرانی است با پی ریزی فلسفه ی نوریه به تفسیری نوین از جسمانیت اخروی دست یافت. او برازخ را پرتو نورالانوار می دانست که نفوس بشری در دنیا و آخرت، آن را همراهی می کنند. وی با تقسیمی جامع از نفوس، بالاترین لذت اخروی را، انغماس در دریای نور الهی می دانست، نفوس متوسط انسانی را در جایگاه مُثُل معلّقه می نشاند به طوری که می توانند با خلق صُوَر معلّق به لذایذ روحانی یا جسمانی نائل آیند. وی خلاء تعلق نفوس ناقصه را با نظریه ی تعلق به اجرام سماوی پر می کند و لذت اخروی را با بدن مثالی تحکیم می بخشد . ملاصدرا که بیش از دیگران دغدغه ی حفظ ظواهر گزاره های دینی داشته، به سبک دیگری به توجیه لذایذ و آلام اخروی پرداخت. او برخلاف ابن سینا، آیات را به مسلخ تأویل نمی بُرد ولی از آن طرف با طرح اصولی متعدد، به روحانی و جسمانی بودن لذت ها و رنج های اخروی استدلال می نمود. او با اثبات تجرد قوه ی خیال به تبیین فلسفی از همه ی لذایذ و آلامی که در قرآن برای انسان درنظر گرفته شده پرداخت. از نظر ا و نفوس قادرند همه ی آنچه را که صاحبان شریعت از ثواب و عذاب وعده داده اند، به طور عینی خلق نمایند. وی اگرچه بالاترین لذت اخروی را روحانی می دانست، اما لذت نفوس متوسطه و ناقصه را جسمانی توجیه می کرد.
  • تعداد رکورد ها : 83