جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 163
روش شناسی و الگوشناسی افلاطون با تأکید بر رساله «تیمایوس»
نویسنده:
حسن عبدی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
افلاطون مطالب برخى از رسائل فلسفى خود مانند رساله تیمایوس را «اورتوس میتوس» (mythos ortos) و «ایکوس لوگوس» (logos eikos) نامیده است. از نظر روش شناسى، این سؤال مطرح مى شود که مراد افلاطون از این دو تعبیر چیست؟ پاسخى که این مقاله به دو پرسش مذکور داده این است که وى از آن نظر که مایه اصلى برخى رساله هایش را اسطوره تشکیل داده و این اسطوره در خلال گفت وگوها و بر پایه روش دیالکتیکى به نحوى خالص و ناب مى گردد، از آن به «اورتوس میتوس» (داستان راست) (right Myth) تعبیر مىکند؛ و از آن نظر که ـ به هر حال ـ مى توان توجیهى براى محتواى این رساله ها یافت و به این طریق به «لوگوس» تقرّب یافت آن را «ایکوس لوگوس» (سخن راست نما) مى نامد. نکته ظریفى که از این مطلب به دست مى آید آن است که در نظر افلاطون، نه تنها رابطه میان این دو ـ به اصطلاح ـ رابطه «تقابل» نیست، بلکه مى توان گفت: اصولا «میتوس» در طول «لوگوس» قرار مى گیرد؛ یعنى «میتوس» راهى براى رسیدن به «لوگوس» است. در زمینه الگوشناسى افلاطون نیز در اینکه از نظر وى «مُثُل»، الگو و سرمشق تبیین ها از جمله تبیین چگونگى پیدایش و دگرگونى جهان هستند، تردیدى وجود ندارد. تنها این مشکل باقى مى ماند که در تطبیق تبیین ها بر الگوها، مشکلات و تنگناهایى به چشم مى خورد و البته افلاطون هیچ گاه تسلیم محال بودن ارائه تبیین کامل نشده، بلکه دیگران را به تلاش براى طرح تبیین کامل و ایده آل تشویق کرده است.
پیدایش جهان از منظر افلاطون
نویسنده:
حسن عبدی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
«چگونگی پیدایش جهان» یکی از مسائل مهمی است که ذهن بشر را از دیرزمان به خود مشغولداشته. افلاطون به عنوان یکی از فیلسوفان بزرگ، به بررسی این مسئله پرداخته است. وی در رساله تیمائوس درباره نحوه پیدایش جهان، در ضمن ده مرحله پیدایش جهان را تبیین کرده است.از منظر افلاطون، آفرینش جهان به معنای خلق از عدم نیست، بلکه به معنای نظم و هماهنگیبخشیدن به اشیای پراکنده و درهم آمیخته است. افزون بر این، افلاطون طرح و برنامه جهان را بهوالاترین خدا و صانع یا همان دمیورگ نسبت میدهد. افلاطون در تبیین چگونگی پیدایش جهان،نخست الگویی ارائه میکند. این الگو بر اعداد ریاضی و اشکال هندسی مبتنی است. وی برای اینکار، فارغ از هرگونه تجربه ای و صرفا بر اساس تفکر و نسبت سنجی، نظریه پردازی کرده است. ازاین رو، طرح افلاطون تبیینی ماتقدّم و پیشینی محسوب میشود.
فلسفه اخلاق اپیکتتوس با تأکید بر دستینه
نویسنده:
عفت جهانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از مسائل مهم فلسفی، بررسی نسبت نظر و عمل است. شاید بتوان آراء اندیشمندان در این مسأله را در دو موضع اصلی شناسایی کرد. یکی گسست نظر و عمل و دیگری پیوند نظر و عمل. گروه اول، هر گونه ارتباط میان نظر و عمل را انکار کرده و این دو قلمرو را مستقل از یکدیگر می‌شناسند. گروه دوم که از ارتباط نظر و عمل سخن می‌گویند به دو گروه تقسیم می‌شوند: دسته‌ای از تقدم نظر بر عمل سخن می‌گویند و دسته‌ای دیگر به تقدم عمل بر نظر باور دارند.در باب موضع رواقیان در این مسأله به نظر می‌رسد این رأی غالب باشد که رواقیان به پیوند نظر و عمل قائل هستند اما در باب نحوه تقدم این دو بر یکدیگر میان رواقیان دوره متقدم و متأخر تفاوت وجود دارد: در دوره متقدم به تقدم نظر بر عمل صحه می‌گذاردند در حالیکه در دوره متأخر به تقدم عمل بر نظر توجه داشتند.بنابراین در خلال بررسی و تحلیل آراء اپیکتتوس در فلسفه اخلاق، به رأی وی در مسأله نظر و عمل نیز توجه شده است. بنابراین برای این مقصود، یکی از فرضیه‌هایی که در این پایان‌نامه مد نظر قرار گرفته است، موضع اپیکتتوس در مقام اندیشمند رواقی دوره متأخر در این مسأله است و اینکه اگر وی به «تقدم عمل بر نظر» باور داشته است، چگونه فلسفه اخلاق خود را با آراء زنون کیتیومی، بنیانگزار رواقیان در دوره متقدم که به «تقدم نظر بر عمل» قائل بوده است، پیوند می‌داده است.اگر قرار باشد اهمیت این مسأله به طور بسیار مختصر از طریق کوشش برای سازگاری سخنان اپیکتتوس با زنون کیتیومی نشان داده شود، می‌توان به نمونه زیر اشاره کرد:بررسی اینکه آیا این سخن اپیکتتوس که می‌گوید: « طالب آن مباش که امور آن‌چنان که تو آرزو می‌کنی، رخ دهند بلکه آن امور را آن‌چنان که رخ می‌دهند، آرزو کن(آنگاه) زندگی‌ات آرام بدان‌سو پیش خواهد رفت.» با سخن زنون کیتیومی که می‌گوید: «غایتِ (telos) زندگی انسان در هماهنگی با طبیعت است» می‌تواند هم افق باشد و در نتیجه گسستی که میان رواقیان متقدم و متأخر به نظر رسیده است، از میان برداشته شود؟از سوی دیگر، در میان آموزه‌های اخلاقی جایگاه اندیشمندان رواقی هم در شناخت عمل نیک و سعادت آدمی و هم چگونگی تحقق و قرار گرفتن در مسیر عملی این دو شایان توجه است. به ‌نظر در میان رواقیان، اپیکتتوس در پیوند دادن میان عمل نیک و سعادت آدمی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار باشد. وی ضمن بهره‌گیری از آراء پیشینیان خود نظیر زنون کیتیومی، کلئانتس، خروسیپوس، سقراط، افلاطون و ارسطو کوشیده است دغدغه فکری خود را بر چگونگی تحقق عمل خیر و فعل مبتنی بر فضیلت اخلاقی متمرکز کند. کوشش برای تحلیل مبادی فکری اپیکتتوس در زمره پژوهش‌های این پایان‌نامه بوده است.در باب روش تحقیق در این پایان‌نامه باید اشاره کرد که در یک پژوهش فلسفی، پس از گردآوری منابع دست اول (بر پایه ترجمه آثار اپیکتتوس به انگلیسی و همچنین ترجمه آلمانی زیر نظر استاد محترم راهنما) و منابع دست دوم ( عمدتاً بر پایه پژوهش‌های انگلیسی و برخی منابع فارسی)، کار اصلی بر پایه «تحلیل محتوای متون» صورت گرفته است. کوشش بر این بوده است تا آراء اپیکتتوس به طور نظام‌مند تحلیل شود و با آنکه تحقیق در حوزه فلسفه اخلاق یا به عبارت عام‌تر فلسفه عملی بوده است، با این حال حتی المقدور به مبادی هستی‌شناسی و شناخت‌شناسی این آراء نیز توجه شده است. برای نمونه پیوند فلسفه اخلاق با منطق، طبیعیات، علم‌النفس، و الهیات در مباحث «حیطه اختیار انسان»، «خصلت اخلاقی»، «تقدیر»، «انطباع بیرونی»، «خویشاوندی با خداوند» و «وظیفه» تا آنجا که ممکن بوده است، بررسی شده است.یکی دیگر از مسائل مهم در این پایان‌نامه، نسبت «تکلیف» با «تقدیر» است. به عبارت دیگر اگر کسی در حوزه فلسفه اخلاق، برای انسان قائل به تکالیف اخلاقی باشد و همچنین همه رخدادهای این جهان را از پیش مقدر بداند، آنگاه چگونه می‌تواند بین این دو مفهوم پیوند برقرار کند چرا که «تقدیر» در بادی امر نافی «تکلیف» به نظر می‌رسد.
بازخوانی هستی شناختی و معرفت شناختی دیدگاه مثل
نویسنده:
محمود صیدی، عسگر دیرباز
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نظریه مثل مهم ترین دیدگاه فلسفی افلاطون بوده و در ضمن تمثیل غار مطرح گردیده است. او تلاش بسیاری در تبیین این نظریه و اقامه براهینی بر اثبات آن نموده با وجود این دیدگاه او در زمینه براهین اثبات و محسوساتی که دارای مثال اند دچار کاستی است. در پژوهش حاضر اثبات گردیده که انتقادات ارسطو، ابن سینا و علامه طباطبایی به این نظریه صحیح نیوده و دیدگاه آگوستین، آنسلم و کانت در مورد آن ناقص بوده و با انتقادات اساسی مواجه هستند. شیخ اشراق و در پی او ملاصدرا به عقول عرضی بودن مثل معتقد بوده و هر نوعی از انواع مادی را دارای مثال می دانند. نظریه مثل با قواعد فلسفی متعالیه و نه اشراق قابل اثبات است. این نظریه ارتباط تنگاتنگی با هنر، زیبایی شناسی، سیاست، حقوق، اخلاق، تعلیم و تربیت، معماری و علوم رایانه دارد.
مطالعه تحلیلی نظریه‌ی فطرت در ارتباط با مُثُل افلاطونی و عالم ذر در آموزه‌های اسلامی
نویسنده:
علیرضا ادبی فیروزجاه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نظریه‌ی فطرت از نظریات مهم در حوزه‌ی دین‌شناسی و انسان‌شناسی فلسفی است، که در قرآن و سنّت بر آن بسیار تأکید شده است چنانکه استاد مطهری از آن به «امّ المسائل» معارف اسلامی تعبیر کرده‌اند. براساس نظریه فطرت، انسان واجد فطریاتی در حوزه‌ی شناخت‌ها و گرایش‌هاست. و نه تنها خداشناسی و خداگرایی و گرایش‌های اخلاقی فطری است، بلکه محتوای اصلی دین نیز متناسب با ساختار وجودی انسان است.نظریه‌ی مثل نیز یکی از نظریات مبنایی در فلسفه‌ی افلاطون است. طبق این نظریه، هر یک از انواع عالم ماده، مثالی در عالَم مثل دارد. افلاطون معتقد است که ادراک حسّی، شایسته‌ی اعتنا نیست و علم حقیقی، ادراک عقلانی مُثُل می‌باشد. از سوی دیگر افلاطون قائل به قدم نفس است و معتقد است که نفس انسان قبل از تعلّق به بدن به مثل آگاهی داشت، بنابراین علم در واقع نوعی تذکّر و یادآوری معارفی است که در عالم مثل به آن آگاهی داشته است.طرح مسأله‌ی ذر و ارتباط آن با میثاق الهی در قرآن کریم، سبب طرح تفاسیر گوناگونی از سوی اندیشمندان مسلمان گردیده است تا جایی که می‌توان گفت یکی از بحث برانگیزترین مباحث قرآنی و اسلامی شمرده می‌شود. چنانکه از ظواهر روایات اسلامی بر می‌آید، هر انسانی قبل از تولّد در عالمی به نام ذر به ربوبیّت الهی اذعان نموده است.در رساله‌ی حاضر درباره‌ی ارتباط یا عدم ارتباط نظریه‌ی فطرت با نظریه‌ی مثل افلاطونی و عالم ذر از دیدگاه اندیشمندان اسلامی به شیوه‌های توصیفی، تحلیلی، با روش گردآوری اسنادی و کتابخانه‌ای بررسی شده است.درباره‌ی رابطه‌ی فطرت با نظریه‌ی مثل افلاطونی با دو طیف نظرات موافق و مخالف مواجهیم. ملاصدرا و شیخ اشراق «سهروردی» از چهره‌های شاخص مدافع نظریه مثل می‌باشند و در نتیجه فطریات افلاطونی را با فطرت از دیدگاه اسلامی سازگار می‌دانند. ملاصدرا مثل افلاطونی را بر عالم علم الهی منطبق می‌داند، در حالی که شیخ اشراق مثل افلاطونی را بر ارباب انواع تطبیق می‌کند. منتقدان شاخص مثل افلاطونی، ابن سینا و علامه طباطبایی هستند و عمده‌ی انتقادشان این است که لازمه‌ی پذیرش مثل افلاطونی با فطرت ارتباطی ندارد.درباره‌ی رابطه‌ی فطرت با عالَم ذر، همه‌ی اندیشمندان مسلمان با توجّه به ریشه‌ی قرآنی و مویّدات عقلی آن اتّفاق نظر دارند. گرچه درباره‌ی موطن عالَم ذر اختلافاتی وجود دارد که برخی آن را به وجهه‌ی ملکوتی انسان و برخی در همین عالم تطبیق می‌دهند. براساس پذیرش عالم ذر، انسان به نوعی به ربوبیّت الهی قبل از خلقت جسمانی‌اش اذعان نموده است و براساس نظریه‌ی فطرت، انسان واجد برخی شناخت‌ها و گرایش‌های فطری است.از سوی دیگر، فطریات انسان، ویژگی‌های مختصّ انسان هستند و چون انسانیّت انسان به روح مجرّد اوست، فطری بودن آن خداشناسی و خداگرایی را می‌توان به وجهه‌ی ملکوتی انسان و نتیجه‌ی علم حضوری انسان به اندازه‌ی ظرفیّت وجودی‌اش به خدا دانست. بنابراین فطرت و عالم ذر ارتباط عمیقی با یکدیگر دارند.
استکمال نفسانی از طریق نظر و عمل، از منظر حکما و عرفای اسلامی
نویسنده:
حسین غفاری
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
دانشگاه تهران,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تأمل نظری و اندیشه ورزی از دیرباز نزد حکیمان همچون کمال ویژه نوع انسانی محسوبمی‌شد و به این جهت فیلسوفانی چون ارسطو و ابن‌سینا اندیشه ورزی را بالاترین فعالیت سعادت بخش برای آدمی می‌دانستند. در مقابل، اشراقیون و عارفان در جهان اسلامی، حکمت نظری را جز از جهت مقدّماتی و برای حصول مکارم و فضایل اخلاقی وقعی نمی‌نهادند و به اصطلاح حکمت عملی را تنها شاخصة لازم برای نیل به سعادت عملی می‌دانستند.<br /> بررسی نظریه‌های ارائه شده از سوی فیلسوفان اسلامی جهت توجیه استکمال نفس آدمی از طریق دانش و علوم نظری، موضوع بحث این مقاله است. عمده‌ترین نظریه توجیهی در این زمینه، نظریة اتّحاد عاقل و معقول است که به عنوان یک میراث از حکمت نوافلاطونی، توسّط ملاصدرا احیاء شده است که با ملاحظة نظریة وجود ذهنی به عنوان یک نظریة تکمیلی می‌‌تواند به عنوان مبنای نظریة استکمال نفسانی محسوب شود. با این حال، در متن مقاله نشان داده خواهد شد که بیانات صدر المتألهین نیز در این باب منقّح نبوده و در معرض انتقادات جدّی قرار دارد و سرانجام نیز با بازسازی مدل صدرایی نظریه عرفا و حکمت متعالیه بطور چشمگیری به یکدیگر نزدیک خواهد شد.
صفحات :
از صفحه 1 تا 34
بررسی و تبیین حقیقت نفس از دیدگاه افلاطون و سهروردی
نویسنده:
هادی محمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم) , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
شناخت نفس یکی از مهمترین و در عین حال دشوار ترین مباحث فلسفه است که در روایات اهل بیت علیهم السلام نیز بر آن تاکید فراوان شده است واز آن به عنوان پلی برای شناخت خداوند تعبیر شده است‌.اختلاف اقوال وآراء درباره حقیقت نفس بسیار است تا به حدی که مناوی در شرح قصیده عینیه شیخ الرئیس می‌گوید که به صد قول رسیده است‌. ابن سینادر نفس شفا در حدود پانزده رای از قدما در مورد نفس نقل کرده است‌. از آنجایی که معرفت و شناخت نفسارتباط مستقیم با معرفت و شناختخداوند دارد، لذا یکی از دغدغه های اصلی از نوشتن این رساله بررسی و تبین حقیقت نفس و ارتباط آن با خدا شناسی است‌.در این نوشتار سعی شده استتا حقیقت نفس را از دیدگاه دو فیلسوف بزرگ افلاطون و سهروردی مورد کنکاش قرار دهیم‌‌. لذا برای این منظور ابتدا نفس را تعریف کرده چه به لحاظ لغوی وچه به لحاظ اصطلاحی و حتی از دیدگاه سایر فلاسفهچون بدون تعریف نفس و شناخت آن بحث بی فایده خواهد بود‌. افلاطون می‌گوید نفس گوهری است که مبداء همه جنبش‌ها و حرکت-هاست و سهروردی می‌گوید نفس ناطقه جوهری است عقلانی وحدانی که نوری از انوار حق-تعالی است . از آنجایی که دیدگاه این دو فیلسوف (افلاطون وسهروردی) در موردنفس و بویژه حدوث وقِدم نفس مقابل هم هستند،چرا که افلاطون قائل به ِقدم نفس است و سهروردی هم عقیده افلاطون را قبول ندارد و معتقد به حدوث آن است نشان دهنده اختلاف ساختاری و اختلاف مشی و رای این دو فیلسوف در این زمینه است وبا ترجیح دادن دیدگاه سهروردی در مورد حدوث نفس بر قِدم نفس افلاطون این مبحث با محوریت دیدگاه سهروردی به پایان رسیده است.اگر چه هر دو فیلسوف عقاید مشترک هم دارند از جمله عدم ارتباط نفس و بدن قبل از تعلق نفس به بدن ، هبوط نفس، بقای نفس .واژگان کلیدی:نفس،‌‌‌حقیقت نفس،‌ حدوث نفس، قدم نفس ،افلاطون ،سهروردی .
بررسی تطبیقی مفهوم عدالت از دیدگاه افلاطون و فارابی
نویسنده:
محسن حافظی فر
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم) , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مفهوم عدالت در تاریخ اندیشه سیاسی اهمیتی خاص دارد، چرا که عدالت از جمله مفاهیم بنیادین فلسفه‌های سیاسی قدم و اندیشه سیاسی جدید است . در نوشتار "بررسی تطبیقی مفهوم عدالت از دیدگاه افلاطون و فارابی" این مفهوم در گستره اندیشه دو تن از متفکرین برجسته یعنی افلاطون و فارابی مورد بررسی قرار گرفته است . افلاطون به طور مبسوط مفهوم عدالت را مورد بررسی قرار داده است تا به آنجا که با ارزشترین اثر خود یعنی جمهور را، "گفتگوهایی درباره عدالت " نیز نام داده است . فارابی نیز مجال بحث در این موضوع را رها نکرده و عدالت را از جمله مفاهیم اصلی و اساسی فلسفه خود دانسته است این دو اندیشمند هر دو، مفهوم عدالت را "هماهنگی و تناسب " (Harmony) معنا کرده‌اند و این معنا و مفهوم را چه در هستی و چه در فرد و اجتماع همواره مد نظر داشته‌اند. از این دیدگاه به "عدالت هندسی" تعبیر شده است که در مقابل عدالت عددی قرار می‌گیرد. این از ویژگی‌های فلسفه و سیاسی قدیم است که عدالت را همواره در ارتباط با نظم، تناسب و هماهنگی معنا نموده‌اند. نظمی که در مجموعه افرینش وجود دارد و بنابراین اگر اعتدالی که در نظام آفرینش وجود دارد، توسط رئیس مدینه درک و در اداره مدینه بدان اقتدا شود، می‌توان گفت که عدالت رعایت شده است . جهان هستی بر نظامی معقول استوار است و این برداشتی است که افلاطون و فارابی هر دو بدان توجه داشته‌اند. در بررسی کارکرد مفهوم عدالت در فرد، فارابی و افلاطون دیدگاه‌های اخلاقی خود را مطرح می‌سازند و وقتی کارکرد این مفهوم را در اجتماع بررسی می‌کنند دیدگاه سیاسی خود را بیان می‌کنند. آنچه در خور توجه است ارتباط تنگاتنگ اخلاق و سیاست در اندیشه این دو است . افلاطون نخستین بار تامل درباره سیاست را در منظومه ای از اندیشه فلسفی وارد کرد و در متن آن طرح کرد. این همان منشی است که فارابی نیز بدان اقتدا نموده است ، اما با این تفاوت که موضوع اصلی افلاطون در فلسفه "وجود مدنی انسان و مدینه" است ولی موضوع اصلی در فلسفه فارابی وجود خداست . خدایی که به ماهیات وجود بخشیده است . در تطبیق آراء افلاطون و فارابی پیرامون مفهوم عدالت به تفصیل به این موضوع پرداخته شده است .
بررسی تطبیقی رئیس مدینه فاضله از دیدگاه افلاطون و سهروردی
نویسنده:
بشارت شریفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
اندیشه حکومتی آرمانی که عدالت و سعادت را برای شهروندان خود به ارمغان آورد و در آن حکومت اثری از ظلم نباشد، از دیرباز دغدغه فکری بسیاری از فیلسوفان بوده است. جامعه‌ای که چنین حکومتی داشته باشد، عموماً آرمانشهر خوانده می‌شود. بی‌گمان، کیستیِ حاکم آرمانشهر مسأله اصلی یا دست‌کم یکی از مسأله‌های اصلی در چنین حکومتی است. در این پایان‌نامه پژوهشگر می‌کوشد همین مسأله (حاکم آرمانشهر) را از دیدگاه دو فیلسوف یعنی افلاطون و سهروردی واکاود.افلاطون معتقد است که تنها فیلسوف باید حاکم باشد، و یا حاکم به تحصیل عمیق فلسفه و حکمت بپردازد؛ یعنی دانایی (اعم از علم به حقایق و آراستگی به فضایل) و قدرت در یک نفر جمع باشد، در غیر این صورت آرمانشهر تحقق نخواهد یافت. دانایی، بنیاد برقراری عدالت در نفس و جامعه‌ است، و عدالتِ نفس و جامعه موجب سعادت هر دوی آنهاست. سهروردی نیز بر این باور است که حکیم، حاکم باطنی عالم است و همو شایسته فرمانروایی سیاسی. حکیم دانایی اصیل خود را از راه ریاضات نفسانی به دست می‌آورد؛ به دیگر سخن، نفس در اثر ریاضات به مرحله‌ای می‌رسد که آمادگی اشراق از انوار الهی را پیدا می‌کند و بدین سان به حقایق امور آشنا می‌گردد.بنابراین هر دو فیلسوف در این نکته متفقند که حاکم آرمانشهر باید فردی باشد که دانایی و قدرت را توأمان با هم داشته باشد، وگرنه آرمانشهر تحقق نخواهد یافت. نتیجه حاکمیت فیلسوف یا حکیم از دید هر دو متفکر سعادت جامعه است.
بررسی تطبیقی مفهوم عدالت در شاهنامه (ایران باستان) و آثار افلاطون
نویسنده:
عیسی امن خانی، زهرا نظام اسلامی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران جنوب,
چکیده :
ایران و یونان، دو تمدن کهن، در طول تاریخ همواره با یکدیگر در ارتباط بوده اند. به رغم برخوردهای نظامی که گاه میان آنها درمی گرفته است، تاریخ گویای دادوستدهای فرهنگی آنها نیز بوده است؛ چنان که در دوره ای ایرانیان از اندیشه فلاسفه یونان بهره ها برده اند و در زمانی دیگر یونانیان از فرهنگ ایرانیان تاثیر گرفته اند. بررسی مفهوم عدالت در شاهنامه (ایران باستان) و آثار افلاطون و به ویژه کتاب جمهوری او می تواند روشن کننده بخشی از این دادوستدهای فکری و فرهنگی باشد که در این مقاله به چگونگی آن خواهیم پرداخت. آنچه از بررسی تطبیقی مفهوم عدالت در میان این دو تمدن برمی آید، گویای تاثیرپذیری افلاطون از اندیشه های ایرانیان باستان - که انعکاس آن را در شاهنامه می توان دید - است. جدای از وجود یک ساختار طبقاتی ایستا در نظریه افلاطون که ظاهرا باید متاثر از نظام طبقاتی ایرانیان باستان بوده باشد، می توان به موارد دیگری چون فضای دموکراتیک یونان که با نظام طبقاتی بیگانه بوده است، نزدیکی برخی از تمثیل ها و آموزه ها و... اشاره کرد که می تواند اثبات کننده تاثیرپذیری افلاطون از نظریه سیاسی ایران باستان باشد.
صفحات :
از صفحه 39 تا 70
  • تعداد رکورد ها : 163