جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 89
بررسی تطبیقی رابطه ادراک و کمال نفس در اندیشه فلسفی ابن‌سینا و ملاصدرا
نویسنده:
فرنوش بابادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از دیرباز راه وصول به کمال و سعادت، حکمت عملی معرفی شده است، بنابراین بیشتر تلاش‌ها در پی شناخت راه‌های معرفی شده از سوی این حکمت بوده است و هر راه و روشی برای وصول به خیر و سعادت و کمال، اغلب راه‌هایی بوده‌اند که به این حکمت ختم شده‌اند و به معرفی انواعی از تکالیف و اعمال و اصول عملی برای وصول به سعادت و کمال که همه‌ی انسان‌ها فطرتا"به سوی آن گرایش دارند، منجر شده است. اما با تمرکز بر آراء و نظرات فیلسوفان و حکیمان دیده خواهد شد که، آنچه که در نزد آنها برجسته‌تر از حکمت عملی است، توجه آنها به حکمت نظری و معرفی راه و روشی نظری برای وصول به کمال و سعادت حقیقی است و این راه همانا راه علم و ادراک است. به خاطر گستردگی این مبحث، رویکردها و دیدگاه‌های گوناگونی درباره‌ی آن وجود دارد و به اقتضای این رویکردهای متفاوت، معیار مورد توافق همگانی را نمی‌توان در میان آثار آنها یافت، هر چند که البته وجوه اشتراکی نیز در لابه‌لای نظرات آنها وجود دارد. بدین روی در این رساله تلاش شده است تا زوایای ناپیدای علم و ادراک و نیز کمال و سعادت حقیقی از دیدگاه ابن‌سینا و ملاصدرا معرفی شود. فلاسفه برای ادراک چهار قسم یا مرتبه قائلند: احساس، تخیل، توهم و تعقل. ابن‌سینا از همین تقسیم پیروی کرده است اما ملاصدرا با داخل کردن ادراک وهمی در ادراک عقلانی، ادراک را سه قسم دانسته است. دو نظریه‌ی اساسی در باب نحوه‌ی ادراک در فلسفه‌ی اسلامی به «نظریه تجرید» و «نظریه تعالی» معروف است. بر اساس نظریه‌ی تجرید که عمدتا" در آثار ابن‌سینا و پیروانش مطرح شده است، صورت محسوس به واسطه تجرید و حذف عوارض مادی و خصوصیات شخصی به مرتبه خیال و بعد از آن توهم و در نهایت متصف به کلیت می‌گردد و کمال ادراک و قوای ادراکی حاصل می‌شود. اما مطابق نظریه تعالی که در آثار ملاصدرا و پیروان او مطرح شده است، صور و معانی جزئی حسی و خیالی به وسیله تعاملات عقلی و نفسانی، ترقی و تعالی یافته و به شمول و سعه بیشتری می‌رسند. با بررسی این دو نظریه در باب نحوه‌ی ادراک، اگر چه تفاوت بین این رویکردها و نحوه‌ی حصول و وقوع ادراک در میان مبانی هر دو فیلسوف دیده می‌شود، اما خواهیم دید که انتهای عمل ادراک از نظر این دو فیلسوف وقوع کمال و سعادت است و تلاش برای رسیدن به مرحله‌ی برترین ادراک، یعنی ادراک عقلی، همانا انگیزه‌ی حرکت و نیل به کمال و سعادت که دغدغه‌ی فکری بشر هست، می‌باشد. همان ‌طور که آنها کمال و سعادت را، استکمال نفس بر اثر شناخت حقایق موجودات، یک نوع شناخت تحقیقی و قطعی به اندازه طاقت بشری تعریف می‌کنند. بنابراین بر طبق این تعریف، آنها کمال و سعادت را از سنخ ادراک می‌دانند و ادراکات نیز بر حسب نیروهای متعدد ادراکی و مدرکات، متفاوت می‌شوند، پس کمال و سعادت هر قوه به تناسب ادراک خویش، لذت و سعادت ویژه‌ای دارد.
بررسی نحوه ادراک جزئیات و کلیات از دیدگاه ابن‌سینا، سهروردی و ملاصدرا
نویسنده:
اکرم عباسی ثانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ما در این رساله نظرات سه فیلسوف بزرگ اسلامی را در مورد نحوه ادراک جزئیات و کلیات بیان کرده‎ایم. به این صورت که ادراک جزئیات از طریق قوای ادراکی ظاهری و باطنی است. منتها ابن سینا از ادراک جزئی به نحو کلی و ملاصدرا نیز از خلاقیت نفس نسبت به آنها سخن گفته است. و ادراک کلیات به نظر ابن سینا از طریق تجرید نفس و اتصال به عقل فعال، در نظر سهروردی اتحاد با مثل نوریه و ربا النوع و در نظر ملاصدرا اول به صورت مشاهده شیء از راه دور سپس اتحاد نفس با عقل فعال و سرانجام خالق آنها می‎شود. ولیکن در حقیقت مدرِک حقیقی نفس است که جزئیات را بوسیله آلات و قوا و کلیات را بالذات درک می‎کند.
اتحاد مدرک و مدرک در نظر هگل و ملاصدرا
نویسنده:
منصور محمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از مسائل مهم فلسفی، تبیین نحوه ارتباط عین و ذهن یا به عبارت دیگر چگونگی رابطه مدرک و مدرک می‌باشد. این مسئله پس از ارائه نظریات کانت در باب شناسائی و انقلاب کپرنیکی وی در باب معرفت عمق بیشتری یافت . کانت با بیان اینکه آدمی (مدرک ) تنها قادر به شناخت پدیداری است که پس از گذر از صور ما تقدم احساس و مقولات ما تقدم فاهمه به ادراک در می‌آید، شناخت حقیقت و نفس‌الامر را غیرممکن دانسته و با نارواشمردن ادعای فلسفه در شناخت حقیقت به آن فرمان توقف می‌دهد. مدتی پس از اینکه کانت به فلسفه فرمان توقف داد، هگل با یافتن تناقض موجود در (فرضیه شی نفسه) کانتی، تلاش نمود تا رسالت عظیم فلسفه که به اعتقاد وی، غلبه بر تضاد عین و ذهن است ، را به انجام رسانده و با فرو ریختن حائل میان عین و ذهن (مدرک و مدرک ) شناخت حقیقت را معتبر سازد. وی از طریق دستگاه فلسفی خود نشان می‌دهد که مدرک و مدرک هر دو رویه یک حقیقت واحد هستند، بدین معنی که عین (مدرک ) چیزی جز تجلیات ذهن (مدرک ) نیست . البته با یادآوری اینکه در اینجا منظور هگل روح یا ذهن کلی است ، فلسفه وی از زمره ایدئالیسم عینی را به خود می‌گیرد. در میان حکماء اسلامی نیز، صدرالمتالهین با اعتقاد به اصل وحدت عاقل و معقول و تعمیم آن به همه مراتب ادراک ، وحدت مدرک و مدرک را مستدول می‌نماید. در این مقاله ما تلاش خواهیم نمود پس از بیان تطبیقی آراء این دو فیلسوف درباره وحدت مدرک و مدرک ، وجوه اشتراک و اختلاف این دو نظریه را استنتاج نمائیم.
کارکردهای خیال متصل در نظام فلسفی صدرالمتألهین
نویسنده:
فرشته‌سادات یاسینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
اثبات تجرد قوه خیال و اصول قائمه بر آن و بررسی و ارائه کارکردهای آن از مباحث مربوط به نفس و مقامات آن است. تحقیق و تبیین مسأله مذکور ارتباط مستقیم با اکثر مبانی فلسفی دارد. بدون تردید فلاسفه قبل از صدر المتألهین به بسیاری از این نکات پی نبرده‌اند و اگر هم پاره‌ای از این مباحث در کتب آنها دیده می‌شود چون همه قواعد مربوط به آن را ضبط نکرده‌اند، از رسیدن به حقیقت محروم مانده‌اند. صدر المتألهین در بررسی قوای نفس تجرد قوه خیال را اثبات می‌کند و دلائل ابن‌سینا بر مادی بودن قوه خیال را رد می‌کند. با اثبات تجرد این قوه و اثبات وحدت نفس با قوای نفس، مرتبه و صقعی به نام خیال متصل برای نفس مطرح می‌کند. خیال متصل از منظر ایشان جایگاه صور خیالی، صور منامیه و صور جزئی دریافتی از عالم غیب است. قوه خیال از نظر ملاصدرا دارای توانایی‌های خاص است از جمله نفس با کمک این قوه در مرتبه خیالی خود صور خیالی را ابداع و خلق می‌کند علاوه بر این توانایی حفظ و نگهداری دریافتهای غیبی و وحیانی نیز ویژه این قوه است. با اثبات تجرد قوه خیال بقاء آن در معاد نیز توجیه می‌شود و با بقاء آن در معاد، معاد جسمانی تبیین می‌شود که خود از شاهکارهای صدر المتألهین است. در تحقیق حاضر ابتداءً به بررسی جایگاه قوه خیال در بین سایر قوای نفس پرداخته می‌شود و ادله‌ای که بر تجرد آن اقامه گردیده مطرح می‌شود، سپس کارکردهای این قوه در مباحثی چون ادراک، دریافت امور غیبی، معاد جسمانی مورد مداقه فلسفی قرار می-گیرد.
مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی رابطه نفس و بدن از نظر سهروردی
نویسنده:
لبلا خسرونیا
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این پایان نامه پژوهشی درباره مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی رابطه نفس و بدن در اندیشه سهروردی است که با روش توصیفی و تحلیلی انجام شده است . هدف از تبیین این رساله نشان دادن رابطه نفس و بدن در میان آثار سهروردی است و اینکه آیا رابطه نفس و بدن در اندیشه سهروردی با مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی او سازگار است یا خیر ؟ از آنجا که درک حکمت اشراقی بر آگاهی به درون وجود انسان و تأویل هستی آدمی استوار است ، خودشناسی و علم النفس در واقع کلید درک این حکمت و بحث حیاتی آن را تشکیل می دهد آنچنانکه خود سهروردی توصیه کرده است تا انسان نتواند به درون خود سفر کند و به تأویل رموز وجود درونی خود بپردازد او را قدرت تأویل پیام شرقی عالم وجود که همان حکمت اشراقی است میسر نمی شود . در این حکمت هستی و مراتب آن معرفت و سعادت انسان بر اساس نور تفسیر شده است و انسان با انوار و اشراق نفس به حقیقت واصل شده و او را مشهود می کند .از نظرسهروردی هر موجودی که ذات خود را ادراک کند با نور محض یکی می داند از این رو نفس انسانی را با اصول کیهانی یا انوار مرتبط می کند .سهروردی از این اصل اشراقی در معرفت شناسی نتیجه کلی می گیرد هر چیزی که ذات خویش آگاه است از تمام چیزهای همان مرتبه نیز آگاه است.بنابراین آگاهی اساس علم اشراقی می شود که معتقد است حقیقت همه موجودات خودآگاه به آگاهی کیهانی آغازشده وتا آگاهی انسان بسط می یابد و خودآگاهی با روشن بودن یا ظاهر برابر بوده و با نور محض یکی است .
توحید و کمال آن در نهج‌البلاغه
نویسنده:
محمدحسین سهیلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مقایسه‌ای اجمالی بین فرمایشات حضرت علی ـ در نهج‌البلاغه ـ در موضوع تشبیه‌ناپذیری خداوند با مخلوقات، و گوشه‌ای از دستاوردهای فکر بشر ـ در فلسفه ـ هدف این نوشتار است.بررسی موضوعات مربوط به شناخت خدا در دیدگاه امام علی علیه‌السلام و مقایسه‌ی آن با مسأله شناخت و لوازم آن در فلسفه، در فصل اول این نوشتار مورد بررسی قرار گرفته است. در سخنان امام، وجود خداوند ضرورتاً اثبات می‌شود و این مهم از راه تذکر به عجایب مخلوقات و نیاز آنها به پدید آورنده صورت گرفته است. اما در دیدگاه برخی از فلاسفه‌ی غرب وجود خداوند امری است مردد و نمی‌توان بطور جزمی آنرا اثبات نمود. این موضوع در بخش اول از فصل یکم مورد بررسی قرار گرفته -است. در بخش دوم موضوع معرفت خدا مطرح شده، امکان و نحوه‌ی معرفت خدامورد کنکاش قرار گرفته است. قسمت‌های بعدی این بخش به بررسی نقش عقل و تفکر در شناخت خداوند اختصاص یافته است. یکی از مباحث مهم در موضوع شناخت خداوند، بررسی امکان تصور اوست. بخش سوم از اولین فصل نوشتار به این موضوع اختصاص یافته است. در ابتدا سخنانی از امام که تصریح در امکان‌ناپذیر بودن تصور خدا دارند، جمع‌آوری گشته‌اند. بررسی اندیشه‌ی فلسفی در باب تصور خدا در قسمتهای بعدی این بخش انجام شده است. از دیدگاه فلسفی لازمه‌ی شناخت عقلی خداوند،‌ داشتن تصوری از اوست و نفی تصور خدا به نفی شناخت او خواهد انجامید. بنابراین تصور خدا اثبات شده و راه تصور او نیز به وسیله‌ی معقولات ثانویه و مفهوم نفی، باز می‌شود.در فصل دوم نوشتار به بررسی معنای توحید پرداخته‌ایم. واحد دانستن خدا ارتباطی دوسویه با بی‌شبیه دانستن او دارد. پس از اشاره‌ای به معنای توحید در اولین بخش این فصل، در بخش دوم شواهدی از فرمایشات امیرالمومنین? که عدم شباهت بین خالق و مخلوقات را تذکر می‌داده است، جمع‌ آورده گشته و به طور خاص ویژگی‌هایی از مخلوقات که در خداوند منتفی دانسته شده، ذکر شده است. زمان و مکان‌‌داری،‌ فکر، اندیشه، دیدن، شنیدن، گفتن، کمک گرفتن، مشورت کردن و نمونه‌برداری مواردی هستند که صراحتاً به آنها در سخنان امام‌الموحدین اشاره شده است. در بخش سوم شواهدی از دانش فلسفه آورده شده است که در آنها شباهت بین خالق و مخلوق اثبات می‌شود. رابطه‌ی علّی و معلولی بین خلق و خالق، اعطای خالق به مخلوقات و وحدت وجود،‌ مبانی فلسفی‌ای هستند که لاجرم نوعی سنخیت بین خالق و مخلوق را به همراه می‌آورند. بنابراین در سخنان امیرالمومنین اگرچه خداوند به معرفی خودش شناخته می‌گردد و از پنهانی درآمده آشکار می‌شود، اما در عین حال از دید فکر و عقل بشر پنهان است و انسان نمی‌تواند او را به هیچ یک از مخلوقات تشبیه کند تا او را تصور کرده شناخت عقلی از او پیدا کند. این حقیقت در فرمایش امیرالمومنین با تعبیر “ ظهور در عین بطون” بیان شده است، این جمع‌بندی در بخش چهارم از این بخش قابل پیگیری است.پس از آنکه راه هرگونه تصور و شناخت عقلی از خداوند را بسته دانستیم،‌ دیگر راهی برای هیچ‌گونه سخن اثباتی درباره‌ی خدا گشوده نخواهد شد و وصف خداوند متعال محال خواهد بود. هر وصفی که از جانب مخلوقات باشد به تشبیه می‌انجامد و تنها خود اوست که می‌تواند با وصف خویش، زمینه‌ی تحقق معرفت را برای انسانها ایجاد کند. اما در مکاتب بشری چون شناخت عقلی از خداوند تحقق یافته، صفات او توسط انسان قابل دریافت است و انواع آن به راحتی بررسی می‌گردد. در نتیجه بررسی صفات و تفکر درباره‌ی آنها راهی برای شناخت خداوند است. این موضوعات در فصل سوم و انتهایی پایان‌نامه مورد بررسی قرار گرفته است. لازم به ذکر است که در ترجمه‌ی قسمتهایی که از کتاب شریف نهج‌البلاغه استفاده کرده‌ایم، سه ترجمه بیشتر مورد نظر بوده‌است. ترجمه‌های مرحوم محمد دشتی، مرحوم فیض الاسلام و دکتر آیتی. اما ترجمه‌های دیگر عبارات عربی، شامل احادیث و نقل قولهای عربی توسط نویسنده انجام گرفته‌است.
تحلیل انتقادی حیثیت وجود شناختی و معرفت شناختی مقوله اضافه در فلسفه اسلامی
نویسنده:
مریم میرباقری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مقوله‌ی اضافه در فلسفه‌ی اسلامی از دو حیث وجود شناختی و معرفت شناختی محل بحث و مناقشات فراوان بوده است.اما از حیث اول؛ هرگونه موضعگیری در باب نحوه‌ی تحقق اضافه منوط به سه نوع بررسی است:اول روشن شدن تقسیماتی نظیر تقسیم مفهوم به اعتباری و حقیقی یا تقسیم به ذهنی و خارجی، تقسیم معقول به اول و ثانی و تقسیم محمول به بالضمیمه و خارج محمول،دوم بررسی معنای مضاف (صرف نظر از مقوله بودن آن)؛ که در این بخش قرابت معنایی میان وجود رابط و مقوله اضافه سبب پیدایش آراء مختلف در باب اتحاد یا تغایر این مفاهیم شده است؛ و هر رأی لوازم فلسفی خاص خود را دارد.سوم بررسی اضافه به مثابه یک مقوله؛ از آنجا که احکام مقوله بر اقسام آن از جمله اضافه حمل می‌شود، لذا چنانچه مقولات، اقسام ماهیت و معقول اول قلمداد شوند مقوله دانستن اضافه خالی از دشواری نخواهد بود.و از حیث دوم؛ در طول تاریخ فلسفه‌ی اسلامی دست کم دو تبیین از معرفت بر محور اضافه‌ی ذات طرفین شکل گرفته است: نظریه‌ی فخر رازی و نظریه‌ی سهروردی؛ که در اولی اضافه رکن اساسی تبیین معرفت است و در دومی یکی از ارکان و نه حتی مهمترین رکن.در هر دو نظریه علم اضافه‌ای است میان عالم و معلوم.فخر رازی بر خلاف تلقی مشهور، اولاً علم را به کیف مع الاضافه تفسیر می‌کند و نه اضافه‌ی محضه، و ثانیاً منکر وجود ذهنی نیست و صورت حاصله در نفس را مضافٌ الیه علم می‌داند و ثالثاً تبیین وی برخلاف نظریه‌ی وجود ذهنی، در حوزه‌ی علم حضوری نیز جاری است. بر این اساس اکثر اشکالاتی که بر آن طرح شده است، وارد نخواهد بود، لذا تنها اشکالی که از سوی برخی قائلین وجود ذهنی می‌توان بر آن ایراد کرد انکار اتحاد عاقل و معقول است.سهروردی نیز برخلاف تلقی مشهور، اولاً از اضافه‌ی اشراقی، اضافه‌ی علّی طرف ساز را اراده ننموده است و ثانیاً تقسیم علم به حصولی و حضوری را با همین تعابیر برای اولین بار مطرح می‌نماید.
ارزش عقل و ادراکات آن از نظر ابن عربی و علامه طباطبایی
نویسنده:
هاجر پران‌سعدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ابن عربی بر نقش دوگانه عقل که دارای دو حکم متفاوت است تأکید می‌ورزد. او معتقد است عقل از جنبه «فعل» متناهی و از جنبه «قبول» نامتناهی است. ابن عربی، میان عقل به عنوان ابزار شناخت و عقل به معنای منبع شناخت که وی آن را در معنای اخیر، «فکر» می‌نامد؛ تفاوت می‌نهد. به اعتقاد او، عقل در مقام فعل، از قلمرو محدود و معینی برخوردار است که درک بیش از آن برایش مقدور نیست و خود عقل مفکر به این عجز، اقرار دارد. عقل یا فکر، در این معنی در کنار حس و شهود و وحی یکی از منابع شناخت آدمی است اما عقل در مقام قبول، حد و مرزی ندارد و می‌تواند در پرتو قلب و وحی، منوّر گردد و حقایق را دریافت نماید. عقل در این وجه مقلد و تابع وحی و قلب است. او محصول نظر فکری را «علم العقل» و محصول چشیدن و ذوق حقایق را «علم الاحوال» می‌نامد و محصول دریافت موهبت‌های رحمانی از طریق روح القدس را که مختص نبی و ولی است «علم الاسرار».از دیدگاه علامه طباطبایی، عقل یکی از شریف‌ترین نیروهای انسان است که می‌تواند کلیات و حقایق را ادراک کند. اما ایشان عقل را به تنهایی قادر به تحصیل و درک همه حقایق نمی‌داند بلکه عقل را به عنوان ابزار معرفتی انسان، دارای قلمرو مشخص می‌داند. عقل انسان نیازمند وحی است تا به معارفی که خارج از دسترس اوست، راه یابد. عقل، نه آن مقدار ناتوان است که از فهم کتاب و سنت به نحو کلی عاجز باشد و نه آن مقدار توانمند است که بدون هیچ گونه محدودیتی بتواند به شناخت خداوند و حقایق، نایل گردد. از طرفی عقل دارای جایگاه والایی است. زیرا اعتبار و اصالت دین و معارف دینی بر پایه عقل استوار است. از نظر علامه، بین معارف وحیانی و ادراکات عقلی هماهنگی است و هیچ یک با دیگری در تضاد و تخالف نیست. به همین دلیل دین، هرگز به بی‌اعتباری عقل و احکام قطعی آن حکم صادر نمی‌کند. عقل و ادراکات آن ارزشمند است بدین معنا که می‌توان برای شناخت گزاره‌های وحیانی از آن بهره جست.
رابطه‌ی لذت و سعادت از دیدگاه ملاصدرا
نویسنده:
عمران هاشمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
لذت و سعادت دو تا از اولی ترین و طبیعی ترین تمایلات انسان است. به همین دلیل لذت گرایی و سعادت گرایی دو مکتب مهم فلسفی اخلاقی در طول تاریخ تفکر بوده است. در میان فلاسفه‌ی مسلمان نیز این دو به عنوان عوامل و محرکات فعل اخلاقی مورد توجه بوده است. ملاصدرا به عنوان قله‌ی اوج فلسفه‌ی اسلامی نیز در آثار خود به تشریح به این موضوع پرداخته است. این تحقیق به بررسی رابطه‌ی بین لذت و سعادت از دیدگاه ملاصدرا می‌پردازد با این توضیح که برخی فلاسفه لذت را از سعادت متمایز و جدا دانسته‌اند اما در آثار ملاصدرا تعبیری که در تعریف و تبیین لذت و سعادت به کار رفته است بیانگر رابطه‌ی عینیت و یگانگی این دو است. البته او لذت را دارای مراتب مختلف در موجودات و قوای مختلف می‌داند اما لذت اختصاصی انسان را که لذت عقلی است با سعادت یکی می‌داند که عبارت است از ادراک عالی ترین وجودات که برای انسان ممکن است. ملاصدرا در تعریف لذت و سعادت از مبانی و ابتکارات فلسفی خود کمک می‌گیرد. او عالم وجود را سلسله مراتبی از پست ترین موجودات مثل جمادات تا عالی ترین وجودات یعنی عقول مفارقه و در آخرین مرتبه عقل محض و ذات وجود مطلق باری تعالی می‌داند. از نظر او لذت زمانی حاصله می‌شود که یک موجود یا یک قوه‌ی وجودی آنچه را که مقتضای ذات خود است به نحو کامل ادراک کند. به عنوان مثال لذت قوه‌ی باصره‌ی انسان در دیدن مناظر زیبا و لذت قوه‌ی سامعه در شنیدن صداهای گوش‌نواز است. از نظر او حقیقت انسان که او را از سایر موجودات متمایز می‌کند عقل اوست بنابراین لذت حقیقی و اختصاصی انسان در آن است که این قوه‌ی عاقله متعلَق خود یعنی وجودات عقلی را ادراک نماید. حال به هر میزان این ادراک کامل‌تر صورت گیرد و مدرک نیز متعالی‌تر باشد لذت و سعات حاصل بیشتر خواهد بود. و این حالت زمانی حاصل می‌شود که انسان عقل خود را با تعلیم و تزکیه به صرافت و کمال کامل برساند تا توان ادراک معقولات صرف و محض در آن بوجود بیاید. بنابراین از آنجا که برترین وجودات معقول ذات باری تعالی و اسماء و صفات او می‌باشد لذت و سعادت حقیقی انسان در ادراک خداوند می‌باشد. این حالت همان است که در تعابیر دینی و عرفانی با قرب حق، رضوان و جنت از آن یاد می‌کنند و راه وصول به آن رسیدن به مرتبه‌ی ایمان (کمال عقلی یا عقل بالفعل) از طریق عمل صالح (رفع موانع رشد عقل) می‌باشد.
  • تعداد رکورد ها : 89