جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 278
عرائس البيان في حقائق القرأن - هامشه: تفسير محیی الدین ابن عربي - الجزء الاول (الفاتحة - الکهف)
نویسنده:
ابی محمد روزبهان ابن ابی النصر البقلی؛ هامشه: محمد بن علی الطائی الاندلسی المالکی
نوع منبع :
کتاب , آثار مخطوط(خطی) و طبع قدیم , آثار مرجع , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
لکهنو - هند: المطبع العالي (نولكشور =منشی نول کشور),
حاشية محي الدين شيخ زاده على تفسير القاضي البيضاوي - الجزء الاول (الفاتحة - البقرة: 39)
نویسنده:
محي الدين شيخ زاده محمد بن مصلح الدین مصطفی القوجوی الحنفی؛ ضبطه وصححه وخرج آیاته: محمد عبد القادر شاهین
نوع منبع :
کتاب , حاشیه،پاورقی وتعلیق , آثار مرجع , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
تفسير الراغب الاصفهاني - من سورة النساء آية ( 114 ) و حتى نهاية سورة المائدة
نویسنده:
الحسین بن محمد الراغب الاصفهانی؛ دراسة و تحقيق: هند بنت محمد بن زاهد سردار ؛ اشراف: محمد الخضر الناجي
نوع منبع :
کتاب , رساله تحصیلی , آثار مرجع , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
مکه - عربستان: كلية الدعوة وأصول الدين - جامعة أم القرى ,
چکیده :
محقق در معرفی راغب اصفهانی وی را سلفی می داند و اظهار می دارد: «... وأنه شافعي المذهب سلفي العقيدة إلا أنه يؤول بعض الصفات، وهذا لا يقلل من أهمية الراغب ومكانته العلمية...» ////
تفسير القرآن العظيم: تفسير ابن كثير (طبع دار ابن حزم - مجلد واحد)
نویسنده:
إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي الدمشقي
نوع منبع :
کتاب , آثار مرجع , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
بیروت - لبنان: دار ابن حزم للطباعة والنشر والتوزیع,
چکیده :
تفسیر ابن کثیر: ابوالفداء، عماد الدین اسماعیل بن عمرو بن کثیر دمشقی (متوفای 774) فقیه، مورخ و مفسر مشهور؛ در تفسیر و تاریخ پیرو طبری بوده است. وی از ملازمان شیفته ابن تیمیه بود و در راه پیروی و دفاع از او آزار بسیار دید. ابن کثیر هفتاد سال عمر کرد و در اواخر عمر نابینا شد. پس از مرگ نیز در گورستان صوفیه کنار استادش به خاک سپرده شد. تفسیر ابن کثیر از معروفترین و شناخته شده ترین تفاسیر نقلی بازمانده از سالهای متأخر دوران پیش است. ابن کثیر، به شیوه ابن عطیه، تفسیر طبری را اصل قرار داده و در نقل احادیث و اقوال و آراء، درایت را در کنار روایت به کار گرفته و بلکه بر خلاف ابن عطیه، به تفصیل و با صراحت، به نقد و تحلیل روایات تفسیری پرداخته است و موضوعات و اسرائیلیات را تا حدود زیادی مشخص و پرهیز از آنها را گوشزد کرده است و از پیشگامان این راه شمرده می شود. مقدمه کوتاهی هم مشتمل بر مطالب مربوط به شناخت راه تفسیر صحیح بر آن نوشته است که بیشتر آن را از مقدمة فی اصول التفسیر ابن تیمیه اقتباس کرده است. این تفسیر، نزد اهل سنت اعتبار والایی دارد و در حد خود منصفانه است و مورد عنایت همگان قرار گرفته است. مفسر، در این تفسیر به شیوه ای مطلوب که بر اساس آن باید قرآن را تنها با قرآن و آراء سلف صالح تفسیر کرد و از هرگونه اعمال رأی و اجتهاد که صرفا مستند عقلی داشته باشد دوری جست، عمل کرده است. شیوه ای که ضمن التزام به قرآن و سنت با نقد و ترجیح و اعمال نظر هم منافاتی ندارد و بدین جهت مورد پسند گذشتگان قرار گرفته است. ابن تیمیه به این دلیل از تفسیر طبری توصیف می کند و آن را أصح تفاسیر می شمرد که - در آن - گفتار سَلَف با سندهای ثابت و قابل اعتماد نقل شده و از آراء بدعت آمیز تهی است. محیی الدین خطیب در پاورقی تفسیر ابن کثیر می گوید: کتابخانه اسلام، پس از صدور چنین فتوایی از شیخ الاسلام ابن تیمیه، به تفسیر شاگرد برومندش عمادالدین ابن کثیر که مانند خلاصه ای از تفسیر طبری است و بیشترین بهره را از آن برده و بر آن اعتماد کرده است آراسته گردید؛ بنابراین، هر کس به تفسیر طبری دسترسی ندارد، تفسیر ابن کثیر او را بی نیاز می سازد؛ چون (این تفسیر علاوه بر نکته یاد شده) از آلودگیهای تفاسیر متأخر مبراست. شیوه ابن کثیر در تفسیر؛ شیوه تفسیر ابن کثیر - تقریبا - همان شیوه تفسیر طبری است. او ابتدا آیه یا آیاتی را می آورد و طبق اخبار و آثار وارد، آنها را تفسیر می کند و به قرائت و مسائل لغوی و ادبی می پردازد و اگر شبهه ای باشد، آن را به صورت سوال مطرح می سازد و بر وفق روایات سلف بدان پاسخ می دهد و در صورت تعارض و اختلاف اقوال به جرح و تعدیل آنها پرداخته، وجه ارجح را بیان می کند. ویژگی این تفسیر آن است که در آن، بر خلاف تفسیر طبری به بررسی سند توجه کامل شده و یک یک سندها مورد ارزیابی قرار گرفته و صحیح و ضعیف و حسن و غریب مشخص گردیده است؛ که از توانایی فراوان مفسر در این خصوص حکایت می کند و علاوه بر زدودن غبار اسرائیلیات از چهر تفسیر که بدان اشاره شد، بر ارزش این تفسیر نیز می افزاید؛ بدین جهت این تفسیر اعتبار خاصی نزد همگان یافته است. او، به عنوان نمونه، داستان هاروت و ماروت را - بدان گونه که مفسران آورده اند - با دلایل عصمت ملائکه در تضاد می بیند و معتقد است که اگر هم بناچار آن را بپذیریم، باید آن را همانند ماجرای ابلیس - که جزو ملائکه بود - یک امر استثنایی و تخصیص در عام بگیریم. سپس داستان را از مسند احمد می آورد که از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است؛ با این حال، در صحت سند و اینکه پیامبر چنین سخنی گفته باشد تشکیک می کند و در پایان، آن را امری غریب می شمارد. روایت را با دو سند دیگر هم ذکر می کند و آنها را نیز غریب (بدون پشتوانه عقل و نقل) می داند و در نهایت می گوید: نزدیکترین احتمال، آن است که این سخن، سخن کعب الاحبار است که به دست عبدالله فرزند عمر بن الخطاب رواج یافته است؛ نه از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم. بنابراین، حدیث یاد شده جزو مطالبی است که کعب الاحبار از کتب بنی اسرائیل بیرون کشیده است. (البته ابن خلدون یادآور شده که این گونه داستانهای خرافی، از شایعات عامیانه اسرائیلی است که در میان عوام بنی اسرائیل رواج داشته؛ و هرگز به تورات یا کتب دیگر آنان استناد ندارد.) ابن کثیر، سپس آثار وارده از صحابه و تابعان؛ از جمله، گفتاری را که به امیر مؤمنان (علیه السلام) نسبت داده اند بدین مضمون که او زهره را لعنت کرد؛ چون دو فرشته الهی را فریفته بود؛ می آورد و در پی آن می گوید: این نیز درست نیست و شدیدا مورد انکار است. از ابن مسعود و ابن عباس و مجاهد نیز روایت می کند و درباره روایت مجاهد می گوید: سند خوبی دارد که به عبدالله بن عمر منتهی می شود و چنانکه پیشتر گفتیم، او نیز آن را از کعب الاحبار گرفته است. در پایان می گوید: داستان هاروت و ماروت - به شکل منحرف آن - از گروهی از تابعان نقل شده است و بسیاری از مفسران سلف و خلف آن را بازگو کرده اند و ریشه اصلی آن، به اخبار بنی اسرائیل باز می گردد؛ زیرا حتی یک حدیث صحیح السند که از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده باشد درباره آن وجود ندارد. پیامبری که صادق و مصدق و معصوم است و ما ینطق عن الهوی. چه شایسته سخن گفته و راه تحقیق را - که بیشتر مفسران از آن غفلت ورزیده اند - پیش گرفته است. همچنین داستان گاو بنی اسرائیل را همان گونه که مفسران آورده اند - به تفصیل - نقل می کند و به دنبال آن می گوید: این داستان بدین گونه، از عبیده و ابوالعالیه و سدی و دیگران نیز با تفاوتهایی، نقل شده است که ظاهرا همه، آن را از کتب بنی اسرائیل گرفته اند و گمان کرده اند جزو مطالبی است که روایت آن جایز است؛ در حالی که نزد ما، جز آنچه با حق مطابق است، قابل اعتماد نیست. در تفسیر سوره ق نیز از برخی از گذشتگان نقل می کند که قاف کوهی است که زمین را فرا گرفته است سپس می گوید: شاید این هم از خرافات بنی اسرائیل باشد و اضافه می کند: به نظر می رسد، این گونه گفتارها، جزو بافته های برخی از زنادقه باشد که خواسته اند مسائل دینی را برای مردم وارونه جلوه دهند. چنانچه در همین امت، پس از وفات پیامبر دیری نپایید که با وجود علما و دانشمندان و پیشوایان بزرگ که هنوز در میان امت وجود داشتند دروغها و افتراهای فراوان به شخص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نسبت داده شد؛ چه رسد به بنی اسرائیل که زمانی دراز بر آنان گذشته و دگرگونیهای بسیار در شریعت و آیینشان رخ داده است. پیمودن راه میانه؛ به این نکته باید توجه داشت که ابن کثیر، برخلاف شیوه استادش ابن تیمیه، سعی نکرده بر موارد دال بر فضیلت خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرده افکند؛ بلکه در این زمینه راه اعتدال پیموده است. در مواردی از تاریخ و تفسیرش به این میانه روی بر می خوریم؛ از جمله در ذیل آیه مودت ذوی القربی (سوره شوری 42: 23) از بخاری و دیگران روایت می کند که مقصود از قربی بستگان پیامبرند. از طریق سدی نیز داستان مرد شامی و امام زین العابدین (علیه السلام) را - هنگام اسارت او - در شام نقل می کند؛ بی آنکه بر آن نقصی بگیرد. از طریق ابن جریر هم از ابو اسحاق سبیعی روایت می کند که: از عمرو بن شعیب (یکی از بزرگان تابعی) پرسیدم قربی کیستند؟ گفت: بستگان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم؛ و بر این روایت نیز ایرادی نمی گیرد. او درباره روایاتی که نزول آیه را در مدینه می پندارند اشکال می گیرد و می گوید: ما منکر آن نیستیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نسبت به اهل بیت سفارش مکرر و أکید کرده است و بایستی با آنان از در احترام و اجلال برآییم؛ زیرا اینان ذریت طاهره و شریفترین خانواده در پهنای زمین هستند و فخرا، حسبا و نسبا بر همه برتری دارند.... آنگاه به احادیث ثقلین می پردازد و بر لفظ و عترتی أهل بیتی تأکید و روایات فراوانی در این زمینه نقل می کند و می افزاید: ما بقی سخن را در ذیل آیه تطهیر آوردیم. در ذیل آیه تطهیر (سوره احزاب 33: 33) این گفته را که این آیه تنها درباره زنان پیغمبر نازل شده در درجه دوم اعتبار می داند؛ گرچه سبب نزول آیه باشد و شمول آیه را ارجح می شمارد. آنگاه به روایات انبوهی که حدیث پنج تن آل عبا را مطرح کرده است می پردازد و آنها را از طرق متعدد - که بیشتر صحت سند دارند - به تفصیل نقل می کند و در تأیید آن به حدیث ثقلین (و نظریات مختلف مربوط به آن) نیز می پردازد. کسی از مفسران عامه را ندیدم که درباره آن، بدین گستردگی سخن بگوید. با این وصف، شیخ او ابن تیمیه در حدیث مربوط به تفسیر قربی به قربای پیامبر تشکیک و در نهایت آن را تکذیب می کند و می گوید: چنین حدیثی اصلا در کتب معتبر وجود ندارد. با آنکه ابن کثیر این معنا را از طریق بخاری از سعید بن جبیر و نیز از سدی، از طبری، درباره حدیث مربوط به ماجرای امام سجاد (علیه السلام) و مرد شامی - بدون تردید در سند - نقل می کند. همچنین حدیث ثقلین را در رابطه با ثقل اصغر (عترت) انکار می کند و دلالت آن را بر فرض صحت، مورد مناقشه قرار می دهد؛ با آنکه ابن کثیر این روایت را نیز به طرق مختلف و با صراحت کامل می آورد؛ ولی - ابن تیمیه - در خصوص آیه تطهیر، نتوانسته است ایرادی بگیرد و تنها راه تأویل را پیش گرفته است. از این گونه موارد که ابن تیمیه بی پروا و بدون مبنا به رد و نقض احادیث صحاح پرداخته است بسیار است.
تفسیر القرآن العظیم: تفسیر ابن کثیر (طبع دار طیبه) - الجزء الاول (الفاتحة - البقرة)
نویسنده:
ابوالفداء اسماعیل بن عمر بن کثر القرشی الدمشقی؛ تحقیق: سامی بن محمد السلامة
نوع منبع :
کتاب , آثار مرجع , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
مکه - عربستان : دار طیبه للنشر و التوزیع,
چکیده :
تفسیر ابن کثیر از معروف‌ترین و شناخته شده‌ترین تفاسیر نقلی بازمانده از سال‌های متاخر دوران پیش است. ابن کثیر، به شیوه ابن عطیه، تفسیر طبری را اصل قرار داده و در نقل احادیث و اقوال و آراء، درایت را در کنار روایت به کار گرفته و بلکه بر خلاف ابن عطیه، به تفصیل و با صراحت، به نقد و تحلیل روایات تفسیری پرداخته است و موضوعات و اسرائیلیات را تا حدود زیادی مشخص و پرهیز از آنها را گوشزد کرده است و از پیشگامان این راه شمرده می‌شود. مقدمه کوتاهی هم مشتمل بر مطالب مربوط به شناخت راه تفسیر صحیح بر آن نوشته است که بیشتر آن را از مقدمة فی اصول التفسیر ابن تیمیه اقتباس کرده است. این تفسیر، نزد اهل سنت اعتبار والایی دارد و در حد خود منصفانه است و مورد عنایت همگان قرار گرفته است. مفسر، در این تفسیر به شیوه‌ای مطلوب که بر اساس آن باید قرآن را تنها با قرآن و آراء سلف صالح تفسیر کرد و از هرگونه اعمال رای و اجتهاد که صرفا مستند عقلی داشته باشد دوری جست، عمل کرده است. شیوه‌ای که ضمن التزام به قرآن و سنت با نقد و ترجیح و اعمال نظر هم منافاتی ندارد و بدین جهت مورد پسند گذشتگان قرار گرفته است. ابن تیمیه به این دلیل از تفسیر طبری توصیف می‌کند و آن را اصح تفاسیر می‌شمرد که _در آن_ گفتار سَلَف با سندهای ثابت و قابل اعتماد نقل شده و از آراء بدعت آمیز تهی است. محیی‌الدین خطیب در پاورقی تفسیر ابن کثیر می‌گوید: کتابخانه اسلام، پس از صدور چنین فتوایی از شیخ الاسلام ابن تیمیه، به تفسیر شاگرد برومندش عمادالدین ابن کثیر که مانند خلاصه‌ای از تفسیر طبری است و بیشترین بهره را از آن برده و بر آن اعتماد کرده است آراسته گردید؛ بنابراین، هر کس به تفسیر طبری دسترسی ندارد، تفسیر ابن کثیر او را بی نیاز می‌سازد؛ چون (این تفسیر علاوه بر نکته یاد شده) از آلودگی‌های تفاسیر متاخر مبراست. ابن کثیر، در سر آغاز تفسیر با بیانی رسا با تکیه به آیات قرآن لزوم اندیشیدن، فهمیدن و فهمانیدن قرآن را مطرح می‌کند، و به آموختن معارف و آموزانیدن ابعاد آن تکیه می‌کند و ادامه می‌دهد که: بر عالمان واجب است تا نقاب از چهره زیبای معانی قرآن برگیرند و به تفسیر و تبیین آیات آن و آموختن حقایق آن بپردازند که خداوند اهل کتاب را بخاطر روی تابیدن از کتب الاهی و روی آوردن به جذبه‌های دنیوی نکوهش کرده و فرموده است: «و اذ اخذ الله میثاق الذین اوتوا الکتاب لتبیننه للناس و لا تکتمونه فنبذوه وراء ظهورهم و اشتروا به ثمنا قلیلا فبئس ما یشترون». و چون خدا پیمان گرفت از آنان که کتاب به آنها داده شد، که حقایق کتاب آسمانی را برای مردم بیان کنید و کتمان نکنید، پس آنان عهد خدا را پشت سر انداخته، آیات الاهی را به‌بهائی اندک فروختند و چه بد معامله کردند. آنگاه ابن کثیر می‌گوید: که بر ماست که از این انذارها بخود آئیم و به آنچه خداوند فرمان داده است روی آوریم، و در شناخت، شناساندن و نشر معارف آن، سخت‌کوشی را پیشه سازیم. بدین‌سان ابن کثیر، ضرورت نشر معارف قرآن و لزوم تفسیر آن را، که مسؤولیتی است بزرگ بر دوش عالمان و متفکران اسلامی، بعنوان انگیزه خود در نگارش تفسیر معرفی می‌کند. شیوه تفسیر ابن کثیر _تقریبا_ همان شیوه تفسیر طبری است. او ابتدا آیه یا آیاتی را می‌آورد و طبق اخبار و آثار وارد، آنها را تفسیر می‌کند و به قرائت و مسائل لغوی و ادبی می‌پردازد و اگر شبهه‌ای باشد، آن را به صورت سوال مطرح می‌سازد و بر وفق روایات سلف بدان پاسخ می‌دهد و در صورت تعارض و اختلاف اقوال به جرح و تعدیل آنها پرداخته، وجه ارجح را بیان می‌کند. ویژگی این تفسیر آن است که در آن، بر خلاف تفسیر طبری به بررسی سند توجه کامل شده و یک یک سندها مورد ارزیابی قرار گرفته و صحیح و ضعیف و حسن و غریب مشخص گردیده است؛ که از توانایی فراوان مفسر در این خصوص حکایت می‌کند و علاوه بر زدودن غبار اسرائیلیات از چهر تفسیر که بدان اشاره شد، بر ارزش این تفسیر نیز می‌افزاید؛ (بدین سبب درباره این تفسیر نیز _مانند تفسیر طبری_ سخن به درازا کشید) بدین جهت این تفسیر اعتبار خاصی نزد همگان یافته است. ابن کثیر، پس از آنچه که به عنوان انگیزه نگارش تفسیرش یاد شد سئوالی مطرح می‌کند، که اگر بپرسند نیکوترین روش تفسیری کدام است؟! «جواب این است که صحیح‌ترین و استوارترین روش تفسیری آن است که آیات به آیات قرآن تفسیر شود، چون اجمال برخی از آیات در مواضع دیگر به تفصیل تبیین شده است. و اگر با این روش ره بجائی نسپردی و در تفسیر آیات ناتوان گشتی برای تبیین آیات به سنت مراجعه کن، که سنت، مبین و شارح قرآن است. اما اگر در راه تبیین قرآن، در قرآن و سنت چیزی نیافتی که چراغ راه شود به اقوال صحابه مراجعه کن، چون آنان در جو نزول آیات بوده‌اند و از قرائن و چگونگی‌های عرضه آیات آگاهند». ابن کثیر، در استحکام آنچه گفته به آیات و روایاتی استناد کرده است، و در ادامه آن به چگونگی اقوال تابعیان در تفسیر پرداخته و مآلا معتقد شده است گفتار تابعیان در صورتی حجت خواهد بود که مخالف نداشته باشد، و بالاخره پس از اشاره‌ای به جایگاه لغت عرب به تفسیر به رای پرداخته و از تفسیر قرآن به مجرد رای با نکوهش یاد کرده است.
المجلد الخامس من تفسیر القرآن العظیم (مخطوط)
نویسنده:
ابوالفداء عمادالدین إسماعيل بن زین الدین عمر بن كثير البصروی الشافعی
نوع منبع :
کتاب , آثار مخطوط(خطی) و طبع قدیم , آثار مرجع , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور (تحقیق: الترکی) - الجزء الاول (الفاتحة - 141 البقرة)
نویسنده:
جلال الدین السيوطي; المحقق: عبد الله بن عبد المحسن التركي
نوع منبع :
کتاب , آثار مرجع , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قاهره - مصر: مرکز هجر للدراسات والبحوث العربیة والاسلامیة,
چکیده :
الدر المنثور: جلال الدین ابوالفضل، عبدالرحمان بن ابی بکر بن محمد سیوطی (متوفای 911)؛ اصل او از خانواده ای بود که در شهر اسیوط (شهری در صعید علیای مصر) می زیستند. گفته اند: در اصل فارس بوده و در بغداد سکونت داشته اند و سپس به مصر مهاجرت کرده اند. جلال الدین سیوطی از کودکی نبوغ خود را در حفظ و تحصیل علم نشان داد. وی در سن هشت سالگی آموختن قرآن را به پایان رسانید. استادان و شاگردان او بیشمارند. او بیش از پانصد تألیف دارد که از لحاظ تنوع و گستردگی کم نظیر است. خود چنین می گوید: دویست هزار حدیث از بردارم و اگر بیشتر می یافتم بر آن می افزودم. وی آگاه ترین مرد زمان خویش به حدیث شناسی و شناخت ابعاد آن - متناً و سنداً - به شمار می رفت. تألیفات او از هر نظر ارزشمند، مفید و مورد توجه همگان بوده است. او کوششهای متقدمین را در رشته های مختلف حدیث و تفسیر و علوم قرآنی به سبک جالبی گرد آورده و متون بسیاری را که در دسترس نبوده، یکجا در اختیار دانشدوستان قرار داده است و می توان گفت کتب وی - بویژه در تفسیر و علوم قرآنی - دایرةالمعارفی قرآنی به شمار می رود و مراجعه کننده را تا حدود زیادی بی نیاز می سازد. سیوطی، همانند علامه مجلسی و فیض کاشانی و سید عبدالله شبر، کاری گسترده و فراگیر انجام داده است. وی نخست بر اساس نقل روایات از سلف و با اسانید متصل، تفسیری به نام ترجمان القرآن نوشت؛ سپس به اختصار و نیز حذف اسانید آن پرداخت و تنها به ذکر صاحب کتاب مرجع اکتفا نمود. تفسیر الدر المنثور نتیجه همین کار است و نامی است کاملا متناسب؛ زیرا روایات منقول در ذیل هر آیه، بدون نظم و دسته بندی و اظهار نظر یا جرح و تعدیل است و مانند گوهرهایی از هم پاشیده، در این تفسیر پخش گردیده است؛ و همان وصفی که سعدالدین تفتازانی درباره کتابهای شیخ عبدالقاهر جرجانی کرده است: کأنها عقد قد انفصم فتناثرت لئالیه(548) درباره این تفسیر نیز صادق است. این تفسیر، انباشته از آثار قدماست و برای مراجعه کنندگان، منبع سرشاری به شمار می آید. دو نکته قابل توجه؛ درباره این تفسیر باید به دو نکته - یکی مثبت و دیگری منفی - توجه داشت: نکته مثبت آنکه، مؤلف محترم بدون هیچ گرایشی انحرافی، به جمع آوری این آثار همت گماشته و با خلوص نیت، تا آنجا که توانسته است از منابع معتبر به نقل احادیث و نیز آراء و اقوال پیشینیان پرداخته است، بدون آنکه گرایش خاصی او را به این کار واداشته باشد یا خواسته باشد اعمال غرض کند؛ بنابراین، مراجعه کنندگان با خاطری آسوده به این منبع سرشار از گوهرهای تابناک، مراجعه می کنند و هر یک، گوهر مطلوب خود را به دست می آورد. اما نکته منفی: مؤلف در این گردآوری کاری غیر محققانه کرده است و آن، جمع متون قریب المعنی و انتخاب یک لفظ برای آنها - در روایتهای متعدد الاسناد - است؛ یعنی روایتهایی را که از حیث معنا به هم نزدیکند ولی اندکی اختلاف لفظ دارند، با ذکر سندهای متعدد یکجا و با انتخاب یک لفظ یا عبارتی بر گرفته از محصل مجموع روایات، برای آنها نقل می کند. مراجعه کننده گمان می برد که همه آن متن، مورد اتفاق همه روایت کنندگان ذکر شده است؛ در صورتی که بیشتر اوقات چنین نیست و روایات، در لفظ و عبارت - گرچه اندک - با هم اختلاف دارند و چه بسا برای محقق، همین اختلافهای اندک، در نحوه استنباط و رسیدن به هدف مطلوب مؤثر باشد ولی با روش اتخاذ شده مایه گمراهی گردد. لذا توصیه می کنیم، مراجعه کنندگان که با هدف تحقیق، به سراغ چنین روایاتی می روند - که متأسفانه در این تفسیر شیوه غالب به خود گرفته است - تنها به متن موجود بسنده نکنند و به منابع اصل آن که معمولا ذکر شده است نیز مراجعه کنند. برای نمونه به این مورد توجه کنید: سیوطی، در ذیل آیه یا أیها الذین آمنوا لا تقربوا الصلاة و أنتم سکاری حتی تعلموا ما تقولون(549) روایتی را از منابع متعدد بدین گونه آورده است: أخرج عند بن حمید و أبو داوود و الترمذی - وحسنه - والنسائی و ابن جریر و ابن المنذر و ابن ابی حاتم و النحاس و الحکام - وصححه - عن علی بن أبی طالب (علیه السلام) قال: صنع لنا عبدالرحمان بن عوف طعاما فدعانا وسقانا من الخمر. فأخذت الخمر منا و حضرت الصلاة فقدمونی فقرأت: قل یا أیها الکافرون لا أعبد ما تعبدون و نحن نعبد ما تعبدون. فأنزل الله هذه الایة.(550) سیوطی این متن را از کسان بسیاری نقل کرده است؛ از جمله از حاکم نیشابوری؛ و گفته است که حاکم آن را صحیح السند هم شمرده است، درست مخالف متن مذکور است. حاکم از طریق عطاء بن سائب از ابو عبدالرحمان سلمی روایت می کند که علی (علیه السلام) فرمود: مردی از انصار مردم را دعوت کرد. هنگام نماز، یک نفر که مست بود به نماز ایستاد و این سوره (سوره کافرون) را نتوانست بخوبی بخواند؛ آنگاه آیه یاد شده نازل گردید. حاکم اضافه می کند: در این حدیث فوائد بسیاری است؛ از جمله، نادرستی قول خوارج که مستی و قرائت ناروا را به علی (علیه السلام) که خداوند او را از این تهمت مبرا ساخته است نسبت می دهند. و این حدیث صحیح السند و قابل اعتماد است.(551) شخص دیگری نیز که متن مذکور از او نقل شده است، ابن ابی حاتم است که وی نیز مانند حاکم بر خلاف نقل سیوطی روایت کرده است: او از طریق عطاء از سلمی روایت می کند که علی (علیه السلام) فرمود: در مهمانی ای که عبدالرحمان بن عوف ترتیب داده بود، فلانی را به نماز ایستانیدند و او از سر مستی، در نماز چنین خواند: قل یا أیها الکافرون أعبد ما تعبدون و نحن نعبد ما تعبدون. آنگاه آیه نازل شد.(552) ملاحظه می شود که متن مذکور با روایتی که حاکم آن را صحیح دانسته کاملا در تضاد است و با روایت ابن ابی حاتم نیز مخالفت دارد(553) و حتی با روایت طبری نیز اندک اختلافی دارد.(554) تنها با روایت ترمذی موافق است.(555) این کار، چه از روی عمد انجام گرفته باشد و چه از روی سهو، خلاف امانت در نقل است. این گونه غفلت ها در تفسیر الدر المنثور فراوان است که نباید از دید محققان پوشیده بماند.
تفسیر الدر المنثور فی التفسیر المأثور - الجزء الاول (الفاتحة - البقرة 252)
نویسنده:
عبدالرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی
نوع منبع :
کتاب , آثار مرجع , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
بیروت - لبنان: دارالفکر,
چکیده :
الدر المنثور: جلال الدین ابوالفضل، عبدالرحمان بن ابی بکر بن محمد سیوطی (متوفای 911)؛ اصل او از خانواده ای بود که در شهر اسیوط (شهری در صعید علیای مصر) می زیستند. گفته اند: در اصل فارس بوده و در بغداد سکونت داشته اند و سپس به مصر مهاجرت کرده اند. جلال الدین سیوطی از کودکی نبوغ خود را در حفظ و تحصیل علم نشان داد. وی در سن هشت سالگی آموختن قرآن را به پایان رسانید. استادان و شاگردان او بیشمارند. او بیش از پانصد تألیف دارد که از لحاظ تنوع و گستردگی کم نظیر است. خود چنین می گوید: دویست هزار حدیث از بردارم و اگر بیشتر می یافتم بر آن می افزودم. وی آگاه ترین مرد زمان خویش به حدیث شناسی و شناخت ابعاد آن - متناً و سنداً - به شمار می رفت. تألیفات او از هر نظر ارزشمند، مفید و مورد توجه همگان بوده است. او کوششهای متقدمین را در رشته های مختلف حدیث و تفسیر و علوم قرآنی به سبک جالبی گرد آورده و متون بسیاری را که در دسترس نبوده، یکجا در اختیار دانشدوستان قرار داده است و می توان گفت کتب وی - بویژه در تفسیر و علوم قرآنی - دایرةالمعارفی قرآنی به شمار می رود و مراجعه کننده را تا حدود زیادی بی نیاز می سازد. سیوطی، همانند علامه مجلسی و فیض کاشانی و سید عبدالله شبر، کاری گسترده و فراگیر انجام داده است. وی نخست بر اساس نقل روایات از سلف و با اسانید متصل، تفسیری به نام ترجمان القرآن نوشت؛ سپس به اختصار و نیز حذف اسانید آن پرداخت و تنها به ذکر صاحب کتاب مرجع اکتفا نمود. تفسیر الدر المنثور نتیجه همین کار است و نامی است کاملا متناسب؛ زیرا روایات منقول در ذیل هر آیه، بدون نظم و دسته بندی و اظهار نظر یا جرح و تعدیل است و مانند گوهرهایی از هم پاشیده، در این تفسیر پخش گردیده است؛ و همان وصفی که سعدالدین تفتازانی درباره کتابهای شیخ عبدالقاهر جرجانی کرده است: کأنها عقد قد انفصم فتناثرت لئالیه(548) درباره این تفسیر نیز صادق است. این تفسیر، انباشته از آثار قدماست و برای مراجعه کنندگان، منبع سرشاری به شمار می آید. دو نکته قابل توجه؛ درباره این تفسیر باید به دو نکته - یکی مثبت و دیگری منفی - توجه داشت: نکته مثبت آنکه، مؤلف محترم بدون هیچ گرایشی انحرافی، به جمع آوری این آثار همت گماشته و با خلوص نیت، تا آنجا که توانسته است از منابع معتبر به نقل احادیث و نیز آراء و اقوال پیشینیان پرداخته است، بدون آنکه گرایش خاصی او را به این کار واداشته باشد یا خواسته باشد اعمال غرض کند؛ بنابراین، مراجعه کنندگان با خاطری آسوده به این منبع سرشار از گوهرهای تابناک، مراجعه می کنند و هر یک، گوهر مطلوب خود را به دست می آورد. اما نکته منفی: مؤلف در این گردآوری کاری غیر محققانه کرده است و آن، جمع متون قریب المعنی و انتخاب یک لفظ برای آنها - در روایتهای متعدد الاسناد - است؛ یعنی روایتهایی را که از حیث معنا به هم نزدیکند ولی اندکی اختلاف لفظ دارند، با ذکر سندهای متعدد یکجا و با انتخاب یک لفظ یا عبارتی بر گرفته از محصل مجموع روایات، برای آنها نقل می کند. مراجعه کننده گمان می برد که همه آن متن، مورد اتفاق همه روایت کنندگان ذکر شده است؛ در صورتی که بیشتر اوقات چنین نیست و روایات، در لفظ و عبارت - گرچه اندک - با هم اختلاف دارند و چه بسا برای محقق، همین اختلافهای اندک، در نحوه استنباط و رسیدن به هدف مطلوب مؤثر باشد ولی با روش اتخاذ شده مایه گمراهی گردد. لذا توصیه می کنیم، مراجعه کنندگان که با هدف تحقیق، به سراغ چنین روایاتی می روند - که متأسفانه در این تفسیر شیوه غالب به خود گرفته است - تنها به متن موجود بسنده نکنند و به منابع اصل آن که معمولا ذکر شده است نیز مراجعه کنند. برای نمونه به این مورد توجه کنید: سیوطی، در ذیل آیه یا أیها الذین آمنوا لا تقربوا الصلاة و أنتم سکاری حتی تعلموا ما تقولون(549) روایتی را از منابع متعدد بدین گونه آورده است: أخرج عند بن حمید و أبو داوود و الترمذی - وحسنه - والنسائی و ابن جریر و ابن المنذر و ابن ابی حاتم و النحاس و الحکام - وصححه - عن علی بن أبی طالب (علیه السلام) قال: صنع لنا عبدالرحمان بن عوف طعاما فدعانا وسقانا من الخمر. فأخذت الخمر منا و حضرت الصلاة فقدمونی فقرأت: قل یا أیها الکافرون لا أعبد ما تعبدون و نحن نعبد ما تعبدون. فأنزل الله هذه الایة.(550) سیوطی این متن را از کسان بسیاری نقل کرده است؛ از جمله از حاکم نیشابوری؛ و گفته است که حاکم آن را صحیح السند هم شمرده است، درست مخالف متن مذکور است. حاکم از طریق عطاء بن سائب از ابو عبدالرحمان سلمی روایت می کند که علی (علیه السلام) فرمود: مردی از انصار مردم را دعوت کرد. هنگام نماز، یک نفر که مست بود به نماز ایستاد و این سوره (سوره کافرون) را نتوانست بخوبی بخواند؛ آنگاه آیه یاد شده نازل گردید. حاکم اضافه می کند: در این حدیث فوائد بسیاری است؛ از جمله، نادرستی قول خوارج که مستی و قرائت ناروا را به علی (علیه السلام) که خداوند او را از این تهمت مبرا ساخته است نسبت می دهند. و این حدیث صحیح السند و قابل اعتماد است.(551) شخص دیگری نیز که متن مذکور از او نقل شده است، ابن ابی حاتم است که وی نیز مانند حاکم بر خلاف نقل سیوطی روایت کرده است: او از طریق عطاء از سلمی روایت می کند که علی (علیه السلام) فرمود: در مهمانی ای که عبدالرحمان بن عوف ترتیب داده بود، فلانی را به نماز ایستانیدند و او از سر مستی، در نماز چنین خواند: قل یا أیها الکافرون أعبد ما تعبدون و نحن نعبد ما تعبدون. آنگاه آیه نازل شد.(552) ملاحظه می شود که متن مذکور با روایتی که حاکم آن را صحیح دانسته کاملا در تضاد است و با روایت ابن ابی حاتم نیز مخالفت دارد(553) و حتی با روایت طبری نیز اندک اختلافی دارد.(554) تنها با روایت ترمذی موافق است.(555) این کار، چه از روی عمد انجام گرفته باشد و چه از روی سهو، خلاف امانت در نقل است. این گونه غفلت ها در تفسیر الدر المنثور فراوان است که نباید از دید محققان پوشیده بماند.
العرف الوردي في أخبار المهدي [عليه‌السلام] (تحقیق محمد کاظم الموسوی)
نویسنده:
عبدالرحمن بن ابی بکر السيوطى الشافعی؛ تحقیق محمد کاظم الموسوی
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب)
وضعیت نشر :
تهران - ایران: المجمع العالمي للتقريب بين المذاهب الإسلامية (مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی),
چکیده :
اين كتاب مشتمل بر 255 روايت درباره مهدى و ظهور او و حوادث آخر الزمان است كه مؤلف از منابع متعدد پيش از خود جمع‌آورى كرده و با ذكر نام منابع، آنها را نقل كرده است. حتى در غالب موارد از چندين منبع درباره يك روايت ياد كرده و سپس آن را نقل مى‌كند. بخش قابل توجهى از روايات اين كتاب بر گرفته از كتاب الفتن نعيم بن حماد است كه قديم ترين و مفصل ترين اثر درباره ملاحم و فتن آخر الزمان و مهدى است. محدثان و مؤلفان اهل سنت با گرايش‌هاى مختلف درباره مهدى آثار زيادى تدوين كرده يا در بخشى از آثار حديثى خود به اين موضوع پرداخته‌اند كه از آن جمله ابواب فتن در صحاح سته و ديگر مسانيد و كتب روايى آنهاست. سيوطى هم اين روايات را در كتاب خود جمع‌آورى كرده است. اما اين اخبار از اصل عنوان مهدى و ظهور او بحث مى‌كند و گاه درباره اينكه او از نسل پيامبر يا از نسل فاطمه و امام حسين است نيز با شيعه اشتراك دارند ليكن در بقيه موارد، اخبار آنان با شيعه متفاوت است هر چند اين اخبار مؤيد اعتقاد شیعیان اماميه می‌باشد ليكن آنچه در اين كتب آمده، بيشتر مربوط به حوادث آخر الزمان است كه از آن با عنوان فتن ياد مى شود بنابر اين همه آنچه در اين كتاب‌ها آمده مستقيما به مهدى ارتباطى ندارد و گاه پيش گويى حوادث آينده است كه از زبان پيامبر يا صحابه نقل كرده‌اند بخصوص كه مهدى در نظر اهل سنت مهدى نوعى است و اعتقاد آنان با شيعه اماميه متفاوت است كه مهدى خاصى را اعتقاد دارند. در چاپ حاضر کتاب، رساله‌ای تحت عنوان «عقیدة أهل السنة والأثر فی المهدی المنتظر» اثر عبدالمحسن العباد آل بدر آمده است که روایت‌ها و اخبار نقل شده از سوی صحابه، علما و راویان اهل سنت درباره حضرت مهدی(عج) را بیان و برخی مسائل از جمله اختلاف دیدگاه‌های اهل سنت را در این باره تبیین کرده است. این کتاب با تحقیق محمد کاظم موسوی، همراه با «رسالة عقیدة اهل السنة و الاثر فی المهدی المنتظر» اثر شیخ عبدالمحسن العباد آل بدر، توسط مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی، منتشر شده است.
العَرف الوردي في أخبار المهدي (تحقیق: البسيط)
نویسنده:
جلال الدين السيوطي؛ حققه وخرج احادیثه: موسی اسماعیل البسیط
نوع منبع :
کتاب
  • تعداد رکورد ها : 278