جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 44
بررسی تطبیقی آراء تفسیری علامه طباطبائی(ره)، زمخشری و فخررازی در مسئله انسان و سرنوشت
نویسنده:
مجتبی بورنگ
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیدهمسئله سرنوشت انسان همواره ذهن و اندیش? انسان‌ها را به خود مشغول داشته و در میان امت اسلامی، باعث پیدایش فرقه‌ها و دیدگاه‌های مختلف کلامی و تفسیری شده است. در این پژوهش تطبیق آراء تفسیری علامه طباطبائی(ره)، زمخشری و فخررازی در مسئله انسان و سرنوشت مورد بررسی و نقد قرار می‌گیرد و سرانجام دیدگاه علامه طباطبائی (ره) (أمر بین‌ألأمرین) که دیدگاه امامیه است به اثبات می‌رسد. این پژوهش در چهار فصل تدوین یافته در فصل نخست که فصل کلیات است به تبین مفهوم جبر و اختیار، محل نزاع، کاربردهای جبر در علوم مختلف و تاریخچ? جبر و اختیار و...پرداخته شده است. در فصل دوم مهم‌ترین أدله نقلی (آیات)، مبانی و أنگیزه‌های جبریون در مورد ادعای جبر در انسان آمده که در سه بخش بیان شده است. این گروه با تمسک به توحید در خالقیت، قضا و قدر الهی و هدایت و ضلالت، قائل به جبر شدند و بیان کردند که انسان هیچ گونه اختیاری از خودش ندارد و همه امور به دست خداوند است. در این فصل به بیان این أدله و سپس به نقد و جواب آن‌ها پرداختیم و معلوم شد که این أدله توانائی اثبات دیدگاه جبریون را ندارد و آیات قرآن دلالتی بر جبر ندارند. در فصل سوم تفویض و أدله نقلی (آیات) مفوّضه، آمده است آنان بیان کردند که انسان از حد اعلاى آزادى و حق انتخاب برخوردار است و در انتخاب راه و انجام کارهاى خوب و بد، «مفوّض» و به خود واگذار شده و خالقِ أفعال و أعمال خویش است که ما به نقد أدله آن‌ها پرداختیم و روشن نمودیم که انسان موجودی است دارای اختیار ولی اختیار او وابسته به خداوند است. در فصل چهارم أدله دیدگاه إمامیه که أمر بین‌ألأمرین است، آمده است. علمای امامیه با تمسک به ادله نقلی اثبات کرده‌اند که هیچ‌کدام از تفکر جبر و اختیار مطلق نیست بلکه انسان موجودی است که خداوند به او اختیار و مشیت داده است ولی این اختیار و مشیت در طول مشیت الهی است و این، اثبات کننده أمر بین‌ألأمرین است. آن‌چه از آیات قرآن کریم به دست می‌آید این است که: انسان در اعمال خود نه مجبور است و نه صددرصد آزاد، نه طریق? «جبر» صحیح است و نه طریق? «تفویض» بلکه هر‌چه او دارد همه از ناحیه خدا است و خداوند به مقتضاى آزادى و اختیار انسان به او تعهد و مسئولیت مى‏دهد.واژگان کلیدی: سرنوشت، جبر، تفویض، أمر بین‌ألأمرین، طباطبائی، فخررازی، زمخشری.
بررسی تطبیقی نظرات مفسران شیعه و سنی در موضوع بدا و لوح محو و اثبات
نویسنده:
نصرالله سیفی‌پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی نظرهای مفسران شیعه و سنی در موضوع بداء و لوح محو و اثبات پرداخته است. آموزه بداء با توجه به آیات قرآن به ویژه آیه 39 سوره رعد یک بحث قرآنی محسوب می‌شود و حقیقت بداء از دیدگاه شیعه امامیه، چیزی جز امکان محو و اثبات و تغییر و تبدیل در امور عالم با خواست و مشیت و قدرت الهی نیست. دگرگونی زندگی انسان‌ها بر پایه کارهای شایسته و ناشایسته، از جانب متکلمان اسلامی، بداء نام گرفته است. بررسی مسئله بداء در قرآن و روایات شیعه، به عنوان یکی از عالی ترین مسائل اعتقادی مورد تشویق و تأکید فراوان قرار گرفته است. بنابر این، بعد از مفهوم‌شناسی لازم در فصل دوم، درفصل‌های سوم و چهارم، مسئله بداء با طرح دیدگاه های مفسران مختلف شیعه و سنی به طور مفصل پیگیری شد و حاصل بحث عبارت است از اینکه که علمای سنی در موضوع اعتقاد بهبداء شبهات و اتهاماتی وارد کرده‌اند؛ مانند این شبهه که اعتقاد به بداء با علم ذاتی خدا منافات دارد و مستلزم این است که خداوند نسبت به حوادثی که در آینده اتفاق می‌افتد – نعوذ بالله- جاهل باشد؛ زیرا بداء به معنای علم پیدا کردن به چیزی بعد از جهل است. این پژوهش، در پاسخ این اشکال در فصل چهارمبه‌طور مختصر و در فصل پنجم به طور مفصل‌تر بیان کردیم که با توجه به آیات و روایاتی که درباره عدم تعارض بداء با علم ذاتیخداوند سخن گفته‌اند بداء با علم ذاتی خداوند در تعارض نیست، زیرا همیشه خداوند عزوجل علمش قبل از ایجاد اشیا بوده است؛ به‌ سبب اینکه علم او قدیم است و حادث نیست. پس چیزی بر او مخفی نیست تا بخواهد با گذشت زمان آشکار شود. خداوند از شرایع و خلق خود آنچه را بخواهد مطابق علم و حکمت و اراده ازلی خود تغییر می‌دهد، ولی علم خداوند تغییر نمی‌کند و تغییر در معلوم است نه درعلم‌، به دلیل اینکه فرموده: «وَِِعنَدُه ام‌الکتاب»که مرجع ثابت است و محو و اثبات در علم او راه پیدا نمی‌کند و محو و اثبات در مخلوق او ایجاد می‌شود، که حکمی را محو و حکم دیگر را اثبات می‌کند و مرضی را می‌برد و صحتی را می‌آورد و حیاتی را می‌برد و موتی را می‌آورد و این امر با توجه به مصادیق بداء در فصل ششم بیش‌تر ملموس شده است. به هر حال، اجماع علمای شیعه این است که بداء به معنای لغوی‌اش به‌طور قطع بر خداوند محال است و هر کس چنین نسبت ناروائی به ذات باری تعالی بدهد شیعه به شدت از او بیزاری می‌جوید. بدائی که شیعه بدان معتقد است به معنای ابداع و اظهار است؛ یعنی آنچه برای بشر مخفی و مجهول بوده خداوند آن را آشکار سازد. پس نزاع در مسئله بداء، نزاع لفظی است و بدائی که شیعه بدان معتقد است چیزی است که اهل سنت نیزآن را باور دارند؛ گرچه نام بداء بر آن نمی‌نهند. دلیل ما بر لفظی بودن نزاع در باب بداء این است که منکران بداء آن را به ‌دلیل تغییر در علم خداوند نمی‌پذیرند؛ زیرا چنین معنایی درمورد انسان صادق است و در علم خداوند هرگز تغییری رخ نمی‌دهد و موافقان بداء در حقیقت همین معنا را از آیات و روایات استنباط کرده‌اند، و گفتیم که علم و اراده و قدرت خداوند باهم فرق نمی کند؛ چون علم و اراده و قدرت هرسه از صفات ذاتی خداوند استو بداء در اراده خداوند صورت می‌گیرد نه در علم خداوند و میان علم و قدرت و اراده الهی هیچ‌گونه تضاد وجود ندارد و در توحید صفاتی ثابت کردیم که صفات خدا عین ذات اوست و صفات عین یکدیگرند و فقط مفهوما فرق دارند. در فصل آخر، مصادیق بداء را بیان کرده‌ایم تا ثابت کنیم بداء با لوح محو و اثبات در مفهوم و مصداق یکسان‌‌اند و نزاع بین علمای شیعه و سنی لفظی است.
نقش وراثت در سرنوشت انسان از منظر قرآن و حدیث
نویسنده:
حمیدرضا بصیری، مریم گوهری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه علامه طباطبایی,
چکیده :
یکی از عوامل غیرقابل انکار در سرنوشت انسان، قانون وراثت است. خصوصیّات روحی و اخلاقی همچون ویژگی‌های جسمانی از طریق عوامل وراثتی (ژن‌ها) از والدین به فرزندان منتقل می‌شود. برخی قایل به نقش انحصاری وراثت در تعیین سرنوشت انسانمی‌باشند، ولی از منظر برخی دیگر، قانون وراثت تنها به منزلة یک بستر است و به نحو اقتضا در اعمال فرد اثر دارد نه به نحو علّیّت تامّه. از این رو، تحت تأثیر عوامل محیطی به خصوص شیوه‌های تربیتی قابل تقویت یا تضعیف است، مضاف بر آنکه ارادة انسان نیز تأثیر بسزایی در سعید یا شقی شدن او دارد. در این تحقیق تلاش شده تا جایگاه وراثت در سرنوشت انسان از دیدگاه دانش ژنتیک، قرآن و روایات بررسی شود و این نتیجه حاصل شده که عامل وراثت حاکم بر سرنوشت انسان نیست و نقش انحصاری در تعیین آن ندارد و در نتیجه، افراد با هر نوع وراثتی قابل تربیت و مکلّف است و یکی از اهداف بعثت انبیاء نیز تقویت سرمایه‌های موروثی پسندیده و اصلاح زمینه‌های موروثی ناپسند می‌باشد.
صفحات :
از صفحه 105 تا 128
قضا در فلسفۀ صدرا: نقدی بر تلقی علامه طباطبایی
نویسنده:
مهدی عظیمی
نوع منبع :
مقاله , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات) , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه تهران,
چکیده :
ملاصدرا در عبارتی از اسفار می‌گوید که قضا صورت‌هایی علمی است که (1) لازم ذات واجب‌الوجود، (2) نامجعول، (3) بیرون از عالَم، (4) عاری از امکان واقعی، (5) قدیم بالذات، و (6) باقی به بقای خداوندند. علامه طباطبایی در نهایةالحکمة بر آن است که «لازم» در (1) نمی‌تواند به معنای «بیرون از ذات» باشد وگرنه (1) با (2) تا (6) در تناقض خواهد افتاد. افزون بر این، اگر آن صورت‌های علمیْ بیرون از ذات خدا باشند، آن‌گاه اگر معلومِ حضوری او باشند نظریۀ مُثُل، و اگر معلومِ حصولی او باشند نظریۀ صور مرتسمه صادق خواهد بود؛ درحالی‌که ملاصدرا هر دو را کاذب می‌داند. پس این صورت‌های علمی عین ذات واجب‌الوجودند و قضا نزد صدرا همان علم ذاتی خدا به تفاصیل خلقت است. به رای ما، اما، هم این مدعا ناروا است و هم آن دلایل نارسا. زیرا در فلسفۀ صدرا صورت‌های علمیِ یادشده با عقول مجرّد این‌همانی دارند و عقول مجرّد به هر شش صفت یادشده موصوف‌اند بی‌آن‌که تناقضی پدید آید. هم‌چنین ملاصدرا، برخلاف ادعای عجیب علامه، وجود مُثُل را به عنوان محل قضای الهی می‌پذیرد.
صفحات :
از صفحه 83 تا 98
بازخوانی هویت انقلاب اسلامی با تاکید بر آموزه مهدویت در تفکر شیعی
نویسنده:
رضا شجاعی‌مهر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این پژوهش با عنوان بازخوانی هویت انقلاب اسلامی با تأکید بر آموزه مهدویت در تفکر شیعی، در صدد بررسی نقش آموزه مهدویت در سپهر هویتی انقلاب اسلامی ایران بوده است. سؤال اساسی این پژوهش این است که آموزه مهدویت، از چه طریقی در تکوین هویت دینی انقلاب اسلامی ایران نقش آفرین بوده است؟فرضیه علمی ما بیانگر این حقیقت است که آموزه های مهدویت از طریق تحول در باورها، رفتارها و نمادهای ایرانیان شیعه در تکوین هویت دینی انقلاب اسلامی ایران نقش آفرینی کرده است.با استفاده از چارچوب نظری و بر اساس مدل فکری شهید صدر «نظریه محتوای باطنی» این تئوری، محتوای باطنی آدمی را مرکب از دو گوهر اندیشه و اراده می داند که در ساخت اجتماع و حرکت تاریخ تأثیر گذار است و تغییر در محتوای درونی انسانها (اندیشه و آرمان + اراده) به خلق تحولات تاریخیمی انجامد.از آنجا که جامعه ایران یک اجتماع شیعی مذهب است و مذهب تشیع ایده آل ترین مدل حکومت بشری را حکومت امام مهدی(عج) میداند همواره شیعه، موضوع مهدویت را با هویت دینی-مذهبی خود یکی دانسته و به این مسأله نگاه عقیدتی-کلامی دارد این آموزه بن مایه اصلی نظام نامه تئوریک شیعه است و به نوعی با هویت تشیع گره خورده است.در طول قرون متمادی از تاریخ تشیع با غلبه نگرش نقل محور بر فرهنگ مهدویت، خواسته یا ناخواسته، در جوامع شیعی جبرگرایی خاموشی رقم خورد که بار مسئولیت و تکلیف را از دوش منتظران برداشته و سبب گشته بود مکلفان، بی اعتناء به عمل به تکالیف عصر غیبت، در پس گفتمان سلبی انتظار، چهره در نقاب تقدیرگرایی افراطی کشیدند و سرنوشت اجتماعی خویش را به قضا و قدر سپردند.ترویج فرهنگ اباحی گری، تعطیل حکومت مشروع، تمکین حکومتهای جور و تشدید ادبیات تقیه محور از محصولات نگرش منفی به آموزه مهدویت و انتظار فرج بود.اما امام خمینی که نقش رهبری و هدایت کشتی انقلاب را عهده دار بود، توانست مفهوم انتظار را در اجتهاد فقهی خود بازسازی کند و اصالت نقلی مهدویت را بر پایه های عقلانی و اجتماعی آن استوار سازد. امام خمینی با قرائت ایدئولوژیک خود از گزاره های دین و آموزه مهدویت به ترمیم لایه های ذهنی اجتماع پرداخت و با تحولی که محصول تعمق ایشان از آموزه انتظار فرج بود توانست ادراک و اراده ایرانیان شیعه را در باورها، رفتارها و نمادها همسو کند. آموزه مهدویت، در قالب یک عنصر معنا بخش از مجموعه نظام مفاهیم دین، نوعی پیوند عاطفی و معنادار بین توده انقلابیون ایجاد نمود که با تعمیق باورها وزیرساختهای تئوریک توده، توانست با ایجاد همسانی واژگان اعتقادی- رفتاری و زبان نمادین و سمبلیک خود، با ایجاد همبستگی جمعی و انسجام منطقی، موجبات طرحی نو در باب هویت دینی این انقلاب را فراهم آورد.
خلاصه نامه: بعضی مواقع خیلی مراقب خودم هستم و کمتر احساس گناه می‌کنم، و بعضی مواقع خیلی کسل و تنبل هستم و نمازم را با خشوع نمی‌خوانم و از عاقبت خودم خیلی می‌ترسم، همیشه می‌گویم خدایا اگر عاقبت من بد باشد چه کنم؟
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , کتابخانه عمومی
پاسخ تفصیلی:
عاقبت و سرنوشت انسان با اعمال و رفتار خودش رقم مي‌خورد و ترسيم مي‌شود. اين طبيعي است كه همه انسان ها نسبت به آيندة و سرنوشت خود حساس‌اند، منتهي برخي افراد آن قدر به گناه آلوده شده و نسبت به آيندة خود نااميد هستند كه هيچ تلاشي در جهت اصلاح خود و ترسيم بیشتر ...
کلیدواژه‌های اصلی :
قرآن درباره این که قسمت یا سرنوشت، تعیین کننده سرانجام افراد است، چه می گوید؟
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , کتابخانه عمومی
پاسخ تفصیلی:
خداوند متعال در قرآن کريم مي‌فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ...»؛[1] «خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملّتي) را تغيير نمي‌دهد مگر آن‌كه آنها خود را تغيير دهند.» «قَدَر» و «قَدْر» داراي معاني مختلفي چون ان بیشتر ...
تبیین امام خمینی از قضا و قدر صدرایی
نویسنده:
لاله شعبانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
رساله حاضر باعنوان تبیین و تفسیر امام خمینی از قضا و قدرصدرایی، به مقایسه آراء این دو حکیم می پردازد. و در خلال مباحث ابداعات حضرت امام را روشن نموده و نقاط قوت و نوآوری‎هایش را در کنار عقاید فلاسفه پیشین(ملاصدرا) بیان کرده است. ملاصدرا قضای الهی را همان صورت علم خدا و قدر را ثبوت جمیع موجودات در عالم نفسی به طور جزئی و مطابق با مواد خارجی می داند. و از نظر امام خمینی قضا همان حقایقی هستند در مرتبه علم الهی، که به تبع ظهور اسماء و صفات خدا ظاهر می گردند. و قدر عینی محلی است برای کلیه تغییرات و تبدیلات و زیادی آجال و تقدیر ارزاق. هر دو مراتبی از علم خدا هستند. از دیدگاه هر دو فیلسوف قضا و قدرالهی موجب سلب اختیار از انسان نمی باشد، بلکه اختیار انسان به موجب قضا و قدرالهی معین گردیده است. در این رساله تلاش برآن است تا نشان داده شود که چگونه امام خمینی در بحث قضا و قدر با ارائه تفسیر خاص از دیدگاه صدرایی دراین موضوع به حل بسیاری از شبهات فلسفی کمک کرده، وتوانسته است در تصحیح اعتقادات دینی دیدگاه موثری را ارائه دهد. او برای این منظور از مباحث روایی عرفانی و کلامی در ارائه نظام فلسفی‌اش در این خصوص مددجسته است.
مرگ و سرنوشت روان در باور ساکنان بین النهرین باستان
نویسنده:
محمود جعفری دهقی، مهتاب صالح
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
شیراز: دانشگاه شیراز,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
مردم بین النهرین نیز همچون سایر فرهنگ های جهان باستان به مرگ می اندیشیدند و درباره زندگی پس از مرگ به گمانه زنی می پرداختند. ولی، آنچه توجه هر پژوهشگری را به هنگام مطالعه اسطوره های بین النهرینی به خود جلب می کند، هراس فراوان آنان از مرگ و سرنوشت روان، و متعاقب آن یاس و ناامیدی شدیدی است که بر تمامی اسطوره های این سرزمین کهن و پهناور سایه افکنده است. در این مقاله فلسفه مرگ و سرنوشت روان در باورهای ساکنان بین النهرین بررسی می شود و پیامدهای ترس و هراس از این پدیده بر جهان بینی و نوع زندگانی ساکنان این سرزمین واکاوی می گردد.
صفحات :
از صفحه 55 تا 74
اهميت قضاوت در جهان پس از مرگ بر پايه متون عيلامی
نویسنده:
مریم دارا
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: واحد علوم و تحقیات دانشگاه آزاد,
چکیده :
برخی از اقوام باستانی چنين باور داشتند که در جهان پس از مرگ روان آن ها را خدايانی همراهی، يا حتی بر اساس کردار دنيوی داوری می کنند. از اين خدايان می توان به اين شوشيناک خدای بزرگ عيلامی ها اشاره کرد. تاکنون درباره داوری اين شوشيناک در جهان زيرين پژوهش های انجام شده است. در اين پژوهش تلاش بر آن است که با توجه به متون عيلامی به اين مساله پرداخته شود که عيلامی ها چرا اين شوشيناک را براي داوری در جهان پسين برگزيدند و اهميت قضاوت پس از مرگ نزد عيلامی ها تا چه پايه بوده است. می توان حدس زد که عيلامی ها داوری آن جهان را در دستان اين شوشيناک می پنداشتند، زيرا او را با القابی چون «خدای حامی شاه»، «خدای بزرگ»، «حامی بزرگ»، «حامی شهر ما»، «خدای من»، «فرمانروای من»، «نيای من»، «حامی شهر شوش» و «خدای پادشاهان» می خواندند. او همچنين «خدای مردگان و قبور» به شمار می آمد. البته خدايانی چون ايشمکراب و لاگامال نيز ياور و دستيار اين شوشيناک در امر قضاوت روان مرده بودند. بنابراين، اين شوشيناک خدايی با خويشکاری های متعدد بود و احتمالا عيلامی ها از او می هراسيدند و به همين سبب داوری آن جهان را بر عهده اش نهادند. اهميت خدای جهان پس از مرگ و قضاوت روان در متون عيلامی چندان روشن نيست، اما شواهد به گونه ای است که می توان حدس زد که اهميت قضاوت روان موجب شد اين کار خطير به چنين خدای مهمی محول شود.
صفحات :
از صفحه 1 تا 27
  • تعداد رکورد ها : 44