جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 244
چرایی و چگونگی ناکامی انسان در التزام اخلاقی از دیدگاه علاّمه طباطبایی (ره)
نویسنده:
مریم چراغی ساروقیه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از جمله مسائل‌اساسی‌در مباحث اخلاقی، عدم التزام انسان به‌اخلاق می باشد؛ یعنی فرد باور به درستی حکمی‌ اخلاقی‌دارد ولی‌عملی مغایر با آن انجام می‌دهد.پژوهش‌حاضر با هدف‌ بررسی چرایی این فرایند‌از‌دیدگاه علامه طباطبایی‌که‌در‌این‌ رابطه متأثر از ارسطو است،صورت-گرفته‌است. نگارنده در بدو امرضمن تبیین مفهوم «آکراسیا» به تحلیل آراء فیلسوفان پیرامون این مسئله پرداخته‌است.ارسطو با طرح «آکراسیا‌ »به مخالفت با دیدگاه عقل گرایی سقراط مبنی بر اینکه هر‌فرد‌عاقلی مطابق معرفت عقلانی‌ خود عمل می‌کند و انحراف اخلاقی ناشی از جهالت است،برخاست.افلاطون نیز‌ علت موثر برعمل ‌رامعرفت می‌دانست، زیرا هیچ علتی در مقابل‌ معرفت حقیقی نمی‌تواند مانع عمل‌ گردد.ارسطو با قبول تأثیر معرفت بر‌عمل‌ معتقد بودکه میل‌ انسان می تواند،‌گاهی به‌رغم معرفت‌اخلاقی،مانع انجام عمل صحیح شودو فرد ‌در لحظه عمل،علم خود را به دست فراموشی ‌سپارد.این‌دو‌رویکرد متفاوت در‌فلسفه اخلاق مخالفان و موافقانی‌داشته-است..علامه در‌سلک موافقان‌ ارسطویی قرار‌گرفتند‌.ولی نحوه تبیین ایشان از این مسأله با ارسطو متفاوت بوده است.در‌این نوشتارمبانی فلسفی‌دینی‌علامه با روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر-آراءاخلاقی ایشان، مورد بررسی قرار‌گرفته است. نگارنده به بیان شرایط‌اخلاقی فاعل پرداخته وبنا به لزومی‌که‌در‌تحلیل عناصری‌که درعمل ارادی سهم دارند،احساس می شد، ضمن تشریح مبحث اعتباریات، به تبیین مبادی فعل‌ارادی پرداخته‌است.یافته‌های حاصل از این نوشتار‌حاکی‌از‌آن است، اولاًمعرفتی که مورد غفلت واقع می شود، از نوع ادراکات حقیقی و ادراک اعتباری حسن وقبح افعال فی نفسه است نه ادراک اعتباری حسن و قبح در مقام صدور. ثانیاً صرف داشتن علم به چیزی که مخالف اراده انسان است،موجب نمی شود اراده ای موافق با آن علم پیدا شود،چرا که علم شرط لازمِ عمل و از مقدمات ضروری عمل است،ولی‌ کافی نیست.‌بلکه علمی ملازم با اراده موافق است که از شهوت و غضب نشئت نگرفته و توام با التزام قلب نسبت به آن باشد.ایمان در بالایرین مرحله یعنی ایمان تفصیلی و یقینی که با فراموشی سازگار نیست،عامل و محرک اصلی التزام به اخلاق می باشد.
بررسی تطبیقی روایات تفسیری شیعه و اهل سنت در تفسیر سور‌ۀ یوسف با تأكید برتفسيرهای جامع البیان، الدرالمنثور، الصافی و البرهان و عهد عتیق
نویسنده:
محمد سلامی راوندی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل آثار(دانشنامه آثار) , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در قرآن کریم از راههای متعددی برای هدایت بشر استفاده شده که داستانهای قرآنی یکی از آن روشهاست. می‌توان گفت حجم قصص در قرآن بیش از1500 آیه یعنی تقریباً یک ‌چهارم کل آیات قرآن است که با مباحث اعتقادی قرآن به خصوص بحث آخرت (که حدوداً 1500 آیه‌ مربوط به معاد وجود دارد) برابری می‌کند. این مطلب بیانگر اهمیت موضوع قصص در قرآن کریم است.در میان قصص قرآن، داستانهای انبیاء از جلوه‌ای ویژه برخوردار است. هدف غایی قرآن از بیان سرگذشت انبیاء معرفی یک الگو و روش مناسب برای زندگانی تمام انسانها و طالبان رستگاری است تا با کمک این مشعل‌های هدایت، راه را از چاه بازشناسند. لذا هدف داستانهای انبیاء نه یک امر تفننی و سرگرم‌کننده و نه یک گزارش تاریخی محض است بلکه عبرت از پیشینیان است که قرآن در آیه 111 سوره یوسف آنرا بیان نموده است:(لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لِّأُوْلِی الْأَلْبَابِ). سوره یوسف، أحسن القصص است که از دیرینه ایام همواره مورد توجه محققان قرار گرفته است. روایاتی که در اهم منابع شیعی و اهل تسنن پیرامون تفسیر این سوره آمده است، برخی از آنها آمیخته با اسرائیلیات است که سیمای عصمت این پیامبر الهی را خدشه‌دار کرده است و بویژه با مبانی اعتقادی امامیه در تعارض است. آبشخور بیشتر روایات تفسیر طبری و الدر المنثور سیوطی، در این قبیل مباحث برگرفته از تورات است. آنچه در روایات شیعی نیز آمده است برخی توأم با تذکار این قبیل روایات است و برخی دیگر نیز بدون هیچ‌گونه توضیحی تکرار روایات اهل تسنن است. در این پایان‌نامه به خصوص در شرح حال یوسف صدیق، روایات منافی عصمت وی به بوته نقد درآمده تا هم نادرستی این اقوال بی‌پایه ثابت گردد و هم عصمت ایشان تثبیت شود و هم سیمای واقعی آن حضرت بر اساس مبانی و نصوص قرآنی و روایات صحیح و نه تورات محرف ترسیم شود.
علم الهی و بررسی تطبیقی علم بلامعلوم با علم اجمالی در عین کشف تفصیلی ملاصدرا
نویسنده:
نعیمه معین‌الدینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بارزترین صفت الهی، «علم» است. انسان از هر طریق پی به وجود خدا ببرد و از هر راه که با او آشنا شود، از او به عنوان حقیقتی یاد می‌کند که از همه چیز آگاه است؛ زیرا علم کمالی است که آدمی -گرچه به نحو محدود- در خود می یابد، ولی برایش ارزشی نا‌محدود قایل است. به همین دلیل یکی از موضوعات پر‌دامنه‌ای که در فلسفه‌و‌کلام اسلامی حائز اهمیت می باشد، بحث علم الهی، به‌خصوص علم قبل‌از‌ایجاد خداوند است. در‌تبیین این موضوع، چند مسئله نقش مهمی دارند، اول، جایگاه علم، در تقسیم بندی صفات است. در فلسفه‌ی اسلامی، صفات الهی به دو قسم، ثبوتی و سلبی تقسیم می شوند که علم، در حیطه‌ی صفات حقیقی ذات‌الاضافه قرار دارد. دوم، نسبت صفات با ذات، که اکثریت قائل به عینیت مصداقی صفات با یکدیگر و با ذات الهی در عین مغایرت مفهومی صفات هستند. سوم، اینکه فلاسفه بر اساس اصل سنخیت، با شناخت صفات انسانی و رفع نواقصشان، همان صفات را در جهت کمال به خداوند نسبت می دهند. همانگونه که علم، در انسان صفتی اضافی و نیازمند معلوم است، در خداوند هم به همین نحو با رفع جهات نقص می باشد. در مقابل آیات و روایات، صفتیت و موصوفیت را، از نشانه های مخلوقیت دانسته؛ و هر دو را مخلوق معرفی‌کرده‌اند. بر‌این-اساس، موصوف واقع شدن به معنای نیازمندی به خالق است. علاوه‌بر‌این، تبیین صفات، بر‌پایه‌ی اصل تباین است؛ پس، نه تنها شناخت ذات الهی، که شناخت حقیقت صفات الهی نیز غیر‌ممکن می باشد. ‌نظریه‌ی نهایی فلسفه‌ی اسلامی در علم‌الهی قبل‌از‌ایجاد، نظریه‌ی ملاصدرا می‌باشد. وی علم را در حیطه‌ی صفات حقیقی ذات‌الاضافه دانسته‌است و بر اساس اصل سنخیت، با شناخت صفت علم درانسان و رفع نواقصش، همان را در جهت کمال به خداوند نسبت می دهد. همانگونه که علم، در انسان صفتی اضافی و نیازمند معلوم است، در خداوند هم به همین نحو با رفع جهات نقص می باشد. این نظریه مشهور به«علم اجمالی در عین کشف تفصیلی» می‌باشد که بر مبنای قواعد «اتحاد عاقل ومعقول» و «بسیط‌الحقیقه کل‌الاشیاء» تبیین می‌شود و اشکالات ذیل بر آن مترتب است:اضافی بودن علم، عدم تبیین علم خداوند به معدومات، ممتنعات و نحوه‌ی تعلق علم الهی بر جزئیات قبل از ایجاد تفصیلی اشیاء، قبول اتحاد عالم و معلوم در خداوند براساس علم حضوری، کل‌الأشیاء بودن حق‌تعالی و ذومراتب دانستن ذات‌الهی به دو مرتبه‌ی اجمال و تفصیل.در حالیکه، روایات در تبیین علم قبل‌از‌ایجاد، آن را «علم بلا‌معلوم» معرفی کرده اند. جهات رجحان این نظریه، در بیان قید «بلا‌معلوم» بوده که نافی اضافی بودن صفت علم است، و نتیجه ی مهمی که در پس آن نهفته است، عدم تقیید و تحدید علم الهی به معلوم می باشد که کاشفیت اتم این علم را در پی دارد.
بررسی تطبیقی آرای فخر رازی و صدرالمتألهین شیرازی درباره‌ی جبر و اختیار
نویسنده:
زینب نادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
امام فخر رازی (544-606ه) و صدرالمتألهین شیرازی (979-1050ه)دو اندیشمند بزرگ در تاریخ اسلام هستند، که از دو نظام کلامی و اعتقادی متفاوت متأثرند.این دو نظام به ویژه در تحلیل صفات باری تعالی،تفاوت های مبنایی دارند. مراد از مطالعه تطبیقی نظریه های این دو اندیشمند، توصیف و تبیین مواضع خلاف و وفاق اندیشه های این دو بزرگوار است. جبریا اختیار دامنه‌ی تحقیق حاضر است که فخر رازی ظاهراً به دلایلی قایل به جبر شده و آیات موهم جبررا محکم دانسته و آیات دیگر را تأویل می‌کند. اما ملا صدرا با قریحه‌ی خاص خود و با پیروی از ائمه‌ی اطهار قایل به امر بین امرین می‌باشد و در این اثنا، حالات عرفانی خاصی با او همراه شده است.قابل ذکر است اهمیّت و پیچیدگی این بحث، باعث شده که هر دو اندیشمند در نظریه های خود گاهی دچار فراز و نشیب های شده اند. فخر رازی که در گروه اشاعره است و قایل به جبرمی‌باشد در تفسیر بعضی آیات قایل به اختیار شده است. ملاصدرا هم در بعضی موارد بیان می‌کند که این مسئله فقط برای کسانی قابل درک است که سالک در طریق باشند،و در جای دیگر امر بین امرین را نظریه‌ی صحیح اعلام می‌کند که برای غیر سالک هم قابل فهم است. به هر حال این دو اندیشمند هر کدام به نحوی مسبب تفکر و تدبّر دیگران در آیات و روایات شدند.
بررسی تطبیقی نظریه‌ی فطرت از دیدگاه ملاصدرا، استاد مطهری و دکتر شریعتی
نویسنده:
هدیه شیراوند
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بحث شناخت انسان و ابعاد گسترده وجود او از دیرباز مورد توجه متفکران بوده است. چرا که از طریق شناخت خود است که می‌توان به شناخت خداوند دست یافت. یکی از ابعاد عمده وجودی انسان، فطرت اوست. فطرت یعنی نحوه خلقت انسان. فطرت از جمله مسایل اعتقادی اسلام است و در قرآن از آن یاد شده است. در تفکر اسلامی،‌ فطرت جایگاه ویژه‌ای دارد و متفکران اسلامی کم و بیش به بحث در مورد آن پرداخته‌اند. از میان متفکران اسلامی، ملاصدرا، مطهری و شریعتی در میان آثارشان به بحث در مورد فطرت انسان پرداخته‌اند. ملاصدرا اگرچه به صورت مستقیم در مورد فطرت انسان بحث نکرده‌اند اما در لابلای مباحث انسان‌شناسی او می‌توان به نظر او در مورد فطرت دست یافت. ایشان فطرت را وارد بحث عقول کرده است و معتقد است که خداوند در ابتدای خلقت انسان یک استعداد عقلی را در وجود او نهاده است. این استعداد عقلی در بردارنده قوه عقل نظری و عقل عملی است و هر انسانی این استعدادها را در درون خود به فعلیت برساند، در راه سعادت است. از نظر ملاصدرا حالت بالقوه عقل، همان فطرت اولیه انسان است و به فعلیت رسیدن آن، یعنی مرحله عقل بالفعل و عقل مستفاد، حاصل شدن فطرت ثانیه برای انسان است که این امر تنها از طریق جهد و تلاش به دست نمی‌آید بلکه علاوه بر آن نیاز به افاضه فیض از جانب خداوند نیز هست. ملاصدرا از این فطرت ثانیه با عنوان ولادت معنوی و حصول روح برای انسان یاد می‌کند. البته ملاصدرا در برخی مواضع فطرت انسان را به این‌گونه می‌داند که خداوند انسان رابه صورت رحمان خلق کرده است: ان‌الله خلق آدم علی‌صوره‌الرحمان. مطهری به صراحت در مورد فطرت بحث کرده و با حفظ تفاوت بین فطرت و طبیعت و غریزه و سرشت ابعاد فطری وجود انسان به دو بخش تقسیم می‌کند: فطرت شناخت و فطرت گرایش. فطرت گرایش دارای 5 شاخه است: فطرت حقیقت‌جوئی، فطرت گرایش به خیر و فضیلت، گرایش به جمال و زیبایی،‌گرایش به خلاقیت و ابداع و گرایش عشق و پرستش. این 5 مورد فطریات اولیه‌اند اما مطهری به صورت مستقیم و غیر‌مستقیم به فطریات ثانیه یا بعبارتی کارکردهای فطرت نیز اشاره دارند که این کارکردها در زمینه‌های مباحث دین‌شناسی، خدا‌شناسی، انسان‌شناسی،‌جامعه‌شناسی،‌تاریخ‌شناسی و… است. مطهری با ارائه نظریه اصالت فطرت،‌به توجیه و تفسیر فلسفه تعلیم و تربیت، اخلاق، جامعه، انسان و… پرداخته‌اند. ایشان با پیش‌زمینه‌ای که از مباحث فلسفی ملاصدرا دارند از اصل حرکت جوهری در ارائه دیدگاه اصالت فطرت خویش استفاده کرده‌اند. شریعتی نیز در ادامه بحث انسان‌شناسی خود، به صورت غیرمستقیم به بحث درباره امور فطری انسان پرداخته است. ایشان معتقدند که خداوند انسان را به گونه خویش آفریده است. خداوند دارای صفات متعددی است،‌ از میان این صفات،‌ سه صفت بارز و مهم هست که عبارتند از: آگاهی،انتخاب‌کنندگی یا آزادی و آفرینندگی. خداوند این سه صفت عمده را نیز در درون انسان نهاده است و به همین دلیل است که انسان جانشین خداوند در روی زمین است و انسان در برگیرنده امانت الهی است و به همین خاطر است که می‌توان گفت انسان خویشاوند خداست. انسان با صفت آگاهی هم به خود آگاه می‌شود و هم جهان و رابطه خود و جهان. و با استفاده از آزادی راه وطریق خود را انتخاب می‌کند و با صفت آفرینندگی به آفرینش اموری دست می‌زند که در طبیعت و در خود او وجود ندارد. این تحقیق در یک مقدمه و 4 فصل تنظیم شده است و تقدم و تأخر متفکران در فصل‌بندی، بر طبق تقدم و تأخر زمانی است.
بررسی تطبیقی مسئله شر از دیدگاه ملاصدرا و لایب‌نیتز
نویسنده:
میترا صفایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هدف ازپژوهش حاضر، بررسی تطبیقی مسئله شر از منظر دو فیلسوفی است که هردو در سنت فلسفی خاص خودشان، حائز اهمیت و تأثیر غیر قابل انکاری هستند. در این بررسی سعی می‌شود به فهم عمیق‌تر دیدگاههای یک فیلسوف به طریق استنطاق از فلسفه طرف دیگر دست یافت. روش پژوهش در بررسی تطبیقی حاضر، روش توصیفی مبتنی بر تحلیل محتوا و مراجعه به آثار دست اول دو متفکر و شارحان آنهاست. لایب نیتس به سه نوع شر(متافیزیکی، فیزیکی و اخلاقی) قائل است.در فلسفه او شر متافیزیکی با موضوعات و مباحث بسیاری در تعامل است. از دید لایب‌نیتس ، شر مخلوق و مستقل نیست و لذا منشاء آن ماده نیست و ریشه آن نقص موجودات در ناحیه حقایق ازلی است. جهان واقعی واجد حداعلای تعادل میان خیر فیزیکی و اخلاقی است.طرف دیگر این مقایسه تطبیقی، ملاصدرا است. او خیر را براساس وجود و کمال وجود و شر را بر اساس عدم وجود و عدم کمال وجود معنا می‌کند و عرصه بروز و ظهور آن را عالم ماده معرفی می‌کند. ملا صدرا به راه حل عدمی دانستن شر و و نظریه تقسیمی باور دارد.به عنوان نتیجه گیری باید گفت: موارد اشتراک دو متفکر، بیش از موارد افتراق آن دو است.از جمله اینکه هر دو در راه‌حل عدمی دانستن شر و نیز دیدگاهی که نوعی اذعان به وجود شر وضرورت آن(راه حل دوم) است؛ اتفاق‌نظر دارند. همچنین هر-دو عمیق‌ترین استدلال خود (راه حل سومشان) را در مسئله شر، در بحث نظام احسن و بهترین جهان ممکن ارائه می دهند که در هر دو، راهبرد سومشان تفسیر و نسخه عمیق‌تر راهبرد دوم است.
بررسی تطبیقی دیدگاه فریقین در مورد قصص انبیا در قرآن
نویسنده:
الهه مزرعه یوسفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این پژوهش ابتدا بحث کوتاهی در مورد واژگان «انبیا» و «قصص» صورت گرفته است.سپس مبانی که در قصص مد نظر مفسرین بوده مانند اعتقاد به نقش هدایتی قرآن، اعتقاد به عصمت انبیا و حجیت قول صحابه و ... تدوین گردیده و در ادامه ویژگی های پیامبران در قرآن بیان شده، و به خصوص آن چه درقصص به آن توجه شده مانند مخلص، صالح و صدیق و ... توضیحاتی گفته شده ، همچنین به موارد اختلاف در ویژگی های هر یک از انبیا نیز اشاره شده است. سپس به بررسی ماخذ فریقین پرداخته که به دو بخش راویان و کتب تقسیم شده و در ضمن آن تعدادی از راویان روایت ها و کتاب های فریقین معرفی شده است. براساس مطالب مذکور مشخص می گردد که اهل سنت دو دیدگاه متفاوت نسبت به برخی از مبانی و راویان دارند. در ادامه داستان پیامبران پیگیری شده و برای بررسی تطبیقی قصص در تفاسیر، آرا آنها را به دو گروه، قسمت نموده؛ گروهی که از مطالب مخالف عصمت و مقام انبیا و اسرائیلیات در تفسیرشان سخن گفته و آنها را به دیده ی قبول نگریستند و گروهی دیگر که این داستان ها را نپذیرفتند ؛ ودر بخش نقد و بررسی این قصص، دلایل ایشان، در رد این داستان ها مطرح شده است.پس از انجام این پژوهش می توان بیان داشت که منشا و دلیل اصلی اختلاف در داستان ها مربوط به مبانی و ماخذ مفسرین است،و نیز مشخص گردید که اهل سنت دو دیدگاه نسبت به قصص انبیا دارند،که یکی از این دو گروه ،به دیدگاه شیعه نزدیک است ولی نظر اکثر اهل سنت مخالف شیعه می باشد.از تفاسیر شیعه، متاسفانه تفاسیری چون تفسیر مقاتل بن سلیمان با نظر اهل سنت بیشتر هماهنگ است.
بررسی تطبیقی سیمای داوود (ع) و سلیمان (ع) در عهدین و روایات فریقین
نویسنده:
ابوالفضل چاووشی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
کتاب مقدّس، برخی انبیاء را در زمره پادشاهان قرار داده است. از این رومباحثی چون وحی، معجزه،و عصمت را در مورد آنان مطرح نکرده است داوود و سلیمان از جمله این انبیاءاند که ازمنظر کتاب مقدّس نه معصوم اند و نه هیچ یک از شرایط پیامبران را در دارا هستند در مقابل قرآن کریم آنان را در زمره انبیاء قرار داده که در عین نبوّت ،از مقام پادشاهی در دنیا را برخوردار بودند در عین حال برخی از تفاسیر شیعه واهل سنّت با وجود اختلافاتی که در خود دارند در مواردی از کتاب مقدّس بی بهره نبوده اند.و به غلو و بزرگ نمایی در حوادث این دو داستان پرداخته اند. از همین رو اغلب این داستان ها را از وجه حقیقی آن خارج نموده و این دو نبی را متّهم به گناهانی نموده اند. لذاائمه شیعیان با تفاسیری که از منبع وحی الهی نشات گرفتهلغزش های مفسّرانی را که اغلب با رأی خود و یا با بهره گیری از نظریات اهل کتاب به تفسیر قرآن پرداخته اند را آشکار می سازندو از سوی دیگر مطالب غثّ و سمین کتاب مقدّس را به ما می نمایانند.این پایان نامه که به روش کتابخانه ای و با استفاده از منابع و مصادر شیعه و سنّی و کتاب مقدّس و قرآن کریم تدوین شده کوشیده تا حدودی با مقایسه داستان این دو پیامبر ،در این منابع پیوندی منطقی بین منابع مذکور ایجاد نمود و دیدگاه های هریک از پدیدآورندگان این داستان ها را درباره مفهوم عصمت بازشناسی کند.نتایج بدست آمده حاکی از آن است که داوود و سلیمان اگرچه مقام نبوّت را همراه پادشاهی داشته اند اما پادشاهی آن دو موجب طغیان آن ها نگشته است این در حالی است که کتاب مقدّس، آن ها را پادشاه معرّفی نموده و لذا صدور گناهان از جانب آن ها جایز خواهد بود. علاوه بر این، تعاریف هریک از فرقه های اعتقادی شیعه و سنّی از مفهوم عصمت که مهم ترین ویژگی انبیاء را تشکیل می دهد بر باورهای آنان از داود و سلیمان تأثیر داشته است. به عبارت دیگر هرچه قدر مفهوم عصمت در دیدگاه ناقلان این داستان ها گسترده تر باشد به همان میزان بر شناخت آن ها از داود و سلیمان به عنوان چهره ای معصوم تأثیر خواهد داشت.بنابراین آن گونه که از کتاب مقدّس بر می آید داود وسلیمان نه تنها مومن و موحّد نبوده اند بلکه هر دو در آواخر عمراز پرستش خدا روی گردان شده آن هم خدایی که جسمیّت داشته ونیازمند مأوایی برای خود بوده است گذشته از این روایات اهل سنت اتهام بت سازی و جادوگری را به سلیمان و نسبت زنای محصنه را به داود داده است لذا تنها در دیدگاه شیعیان این دو نبی معصوم اند.
بررسی تطبیقی مسأله شر از دیدگاه ابن‌عربی و ملاصدرا
نویسنده:
مجتبی صادقی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مطابق آموزه «وحدت وجودِ» ابن‌عربی، درعالم شری نیست و همه چیز زیباست؛ زیرا هستیتجلیِ زیبایِ مطلق (حق تعالی) است. ابن‌عربی آفرینش را مطابق حدیث «عشق» توصیف کرده که در این وصف، خداوندِ عاشق با تجلیاتِ ذاتی و اسمائی، خویشتن را به ظهور می‌رساند. اعیان ثابته (صور معقولات کلیه) علت صدور کثرات‌اند، مطابق این دیدگاه همه چیز زیباست و خلق در عین وحدت با حق قرار دارد و حق عین خلق است و جدای از خویشتن نیست تا متصف به شرور شود. ملاصدرا در مسأله شر تا حد زیادی متأثر از آرا و عقاید عرفانی ابن‌عربی است، اما در صدد ارائه فلسفی مکتب محیی‌الدین می‌باشد. وی مانند ابن‌عربی به عدمی بودن شرور تأکید داشته و تنها وجود را خیر تلقی می‌کند و حق تعالی را خیرمحض. پس هر دو حکیم شر را عدمی معرفی کرده‌اند. امر عدمی دیگر به جاعل یا خالق نیاز ندارد ازین رو؛ شبه «ثنویت» رد می‌شود. ملاصدرا نظام هستی را بهترین نظام و «احسن» دانسته و با دو رویکرد «پسینی» و «پیشینی» به اثبات آن نائل می‌آید. ابن‌عربی نیز بر احسن بودن عالم معتقد است اما دلیل عقلی ارائه نداده؛‌ زیرا اهل عرفان اولاً: مقام عقل را در برابر کشف و شهود ناچیز می‌دانند، در ثانی: قاعده علیت و اصل تشکیک وجود را قبول ندارند و از بحث «تجلی» و «ظهور» به جای «علت» و «معلول» بهره می‌گیرند. از نظر ایشان‌ محال است کسی عارف باشد و به احسن بودن نظام هستی اعتقاد نداشته باشد؛ چون عالم تجلی حق تعالی است و حق تعالی در غایت حسن و جمال است. ابن‌عربی و ملاصدرا علم و معرفت به خویشتن را اساس «خداشناسی» معرفی کرده‌اند و در مقابل جهل را زشت-ترین شرور، و دوزخ را به دوری از ذات خدایی خویش معنا کرده‌اند که درک این دوری و اسارت سبب عذاب می‌شود. هر دو متفکر شرور را نسبی، عدمی، بالعرض و لازم? عالم ماده و طبیعت دانسته‌اند و صدرا این شرور قلیل را، در مقابل خیرات کثیر،ناچیز و قابل اغماض معرفی می‌کند.
نقش سنت در فهم قرآن (مطالعه موردی سوره مائده)
نویسنده:
محبوبه قربانعلی‌پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
بهره گیری ازقرآن مجید و رهنمود گرفتن از این پیام الهی در گرو فهم دقیق و صحیح آیات آن است. برخی از آیات قرآن برای هم? آشنایان به زبان عربی قابل فهم است و برخی از آیات با تدبر و دقت قابل فهم می شوند؛ در مقابل بعضی از آیات وجود دارد که نیازمند توضیح و تفسیر افرادی است که به هم? معانی و معارف قرآن کریم و ظاهر و باطن آن آگاه بوده و توان تفسیر هم? معانی و معارف واقعی آیات را داشته و در فهم معانی قرآن و تفسیر آن از هر خطا واشتباهی مصون باشند و مصداق این گروه جز اهل بیت عصمت وطهارت (علیهم السلام) که ثقل اصغرقرآن به شمار می آیند، نمی باشند. لذا تفسیر این گروه عیناً همان معنایی است که خدای متعال قصد کرده است.با این وصف می توان گفت روایات تفسیری معصومین (علیهم السلام) (که همان سنت است)، بهترین منبع تفسیری است که در فهم مراد پروردگار می توان از آن کمک گرفت. به همین علت است که مشاهده می شود بسیاری از روایات تفسیری منسوب به آنان در تفاسیر روایی جمع آوری شده است، ولی چون آمیخته به روایات ضعیف است برای استفاده از آن تحقیق و بررسی لازم است. هدف اصلی نگارنده در این پژوهش بیان جایگاه سنت در فهم آیات سوره مائده و بررسی دلالی روایات تبیین کننده فهم قرآن است.
  • تعداد رکورد ها : 244