جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1576
تمامیت خواهی از منظر هگل
نویسنده:
محمدمهدی هاشمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
رساله ی پیش رو بر اساس یک مسئله ی محوری، خواهان آن است تا به نسبت سنجی میانِ نظامِ فلسفی «هگل» و پدیده ای سیاسی به نام «توتالیتاریسم» بپردازد. راه بردن به این مسئله ی محوری - چنان که در طول رساله آشکار است – از پاسخ به این پرسش بر می آید که «مفهوم آزادی در فلسفه ی هگل چیست؟» برای پاسخ گویی به این مسئله، نخست نشان خواهیم داد که هگل از آغاز و در طی دورانِ تعلیم و دانش آموزی اش، همواره دغدغه ی آزادی داشته است و همین دغدغه ی بنیادی موجب می گردد که فلسفه ی وی اندیشه ای از اساس سیاسی باشد. مدعای ما این است که او یک فیلسوف سیاسی به معنای مرسومِ آن نیست. یعنی این که نمی توان اندیشه ی او را در قالب یک «فلسفه ی مضاف» به نام فلسفه ی سیاسی جای داد. در عوض، امر سیاسی در متنِ نظامِ او قرار دارد و چیزی زاید و بیرونی نسبت به آن نیست. سپس کوشش شده است تا در دو جهت معنای آزادی نزد او بررسی شود. اول از جهت نگرش تاریخی او و این امر که سیر تاریخ، سیری به سوی آزادی است؛ و دوم از جنبه ی مفهومی ترِ این معنا، که با نقد اندیشه های معاصر وی و به ویژه نقد آموزه های فرد گرایانه و لیبرالیستیک میسر شده است. به طبع بخش عمده ای از رساله مصروف بازیابی همین مفهوم است. البته این اطاله ی ناگزیر تماماً در جهت درکِ آن چیزی است که در عنوان رساله آمده است. بدین ترتیب در فصل پایانی، نتیجه گیری ساده ای خواهیم داشت. مدعای مطرح شده این است که هگل به عنوان فیلسوفِ آزادی، از یک سو با نقد سویه های ویرانگرِ مدرنیته، و پا فشاری بر اینکه فرد باید مسائل مبتلا بهِ جماعت را نصب العین داشته باشد و اصلاً فردیتِ او به همین تشریک مساعی در امور جماعت است؛ و از سوی دیگر با طراحی نظام مفهومی ای که در آن جایی برای ایدئولوژیک اندیشیدن و ترسیم آرمان شهر وجود ندارد؛ هرگز دارای نسبت ایجابی با شکل گیری پدیده ی توتالیتاریسم نیست.
جنبش علمی ترجمه در تمدن اسلامی (250 - 150 ه . ق)
نویسنده:
احمد جوانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این رساله بیان چگونگی توجه مسلمانان به علوم طبیعی و جهانشناسی با توجه به تاکیدات قرآن و پیامبر و ائمه اطهار به کسب دانش و علم و کیفیت انتقال علوم عقلی اعم از فلسفه، طب ، کیمیا، ریاضیات ، هندسه، جغرافیا و زمین‌شناسی و غیره از یونان، روم، هند و ایران و سایر مراکز علمی جهان باستان به تمدن اسلامی می‌باشد. گرچه از دیرباز در این موضوع بصورت پراکنده و در موضوعات کلی مباحثی صورت گرفته و محققان بسیاری به کیفیت انتقال علوم به تمدن اسلامی اشاراتی داشته‌اند ولی اهمیت موضوع برای جامعه اسلامی، ما را بر آن داشت که شکوفائی دوران تمدن اسلامی را یادآور شده و راهی را که وارث اصلی آن در جهان علم و دانش اسلام است ، را به مسلمانان جهان گوشزد نمائیم . جنبش علمی ترجمه در طی دو قرن - دوم و سوم - به اوج خود رسید و در این دوره تاریخی، اکثر آثار علمی جهان باستان از گوشه و کنار در بغداد جمع‌آوری، و توسط مترجمان ماهر و با تبحر از زبانهای یونانی، سریانی، هندی و فارسی (پهلوی) به زبان عربی منتقل گردید و گامی بلند در جهت پیشرفت بشریت که در مرحله انزوا و سقوط قرار گرفته بود برداشته شد. از این رو علومی که می‌رفت با ضدیت مسیحیت قرون وسطی و قیصرهای رومی به انحطاط و انهدام کشیده شود در یک جهش با آگاهی مسلمانان و زمینه‌ای که در قلمرو اسلامی ایجاد شد، مجددا" حرکت و پویائی خود را بازیافته و در قالب اسلامی مورد توجه دانش پژوهان اروپائی در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی قرار گرفت . چرا که بسیاری از متون دانشمندان مسلمان همچون آثار علمی ابوعلی‌سینا، فارابی، ابوریحان بیرونی و ابن رشد اندلسی و بسیاری دیگر از متفکران اسلامی در مراکز علمی و آموزش اروپای پس از قرون وسطی، تدریس شده و مورد توجه قرار گرفت . گرچه در این رساله به نتایج مثبت و منفی این جنبش علمی کمتر توجه شده ولی آثاری که این حرکت در قرون سوم و چهارم و پنجم هجری دربرداشت ، در پیشرفت تمدن مغرب زمین بخوبی مشهود است ، چرا که عصر رنسانس در غرب دنباله جنبش علمی ترجمه در قرن سوم هجری در تمدن اسلامی می‌باشد، و این حقیقتی انکارناپذیر است . این حرکت علمی که با انگیزه‌های اجتماعی، اعتقادی و در زمان و مکانی خاص واقع شد بیانگر واقعیتی است که بسیاری از مورخان شرقی و غربی تحت تاثیر استعمار فرهنگی در سرپوش گذاردن بر پیشرفتهای علمی مسلمین کمتر بدان توجه نموده‌اند. اسلام نه تنها از لحاظ زمان آخرین وحی دوره کنونی تاریخ است و به همین سبب وارث همه ادیان الهی گذشته است ، بلکه از لحاظ مکانی نیز اقالیم مرکزی عالم را سرزمین خود قرار داده . و به این طریق با مراکز مهم تمدنهای قبلی آسیا و دریای مدیترانه تماس مستقیم حاصل کرد و وارث ، علوم و فنون این تمدنها شد. این در گرو جاذبیت و معنویت دین اسلام بود که توانست به سرعت اندوخته‌های بشریت را در یک مکان جمع‌آوری نماید. اسکندریه، انطاکیه، رها، نصیبین حران، جندیشاپور وسایر مراکز علمی تمدنهای دریای مدیترانه و آسیا و خاورمیانه همه در قرن دوم و سوم - که جنبش علمی در آن واقع شد - جزء قلمرو اسلام درآمد، و به این نحو زمینه برای نشو و توسعه علوم عقلی در تمدن اسلامی فراهم آید. آغاز شکوفائی علوم در تمدن اسلامی همانا ترجمه متون علمی توسط مترجمان و مفسران و شارحان مسلمان، مسیحی، یهودی صائبی، اعم از عرب و غیر عرب در سایه اسلام بود. و رساله موجود بیانگر چگونگی این انتقال می‌باشد.
بررسی نسبت بین هیدگر و فلسفه‌ی بودیسم
نویسنده:
اعظم عالیشاهی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پژوهش حاضر تحقیقی در باب نسبت بین تفکر بودیسم و اندیشه-ی هیدگر است که به روش تطبیقی انجام شده است. در این پژوهش به بررسی نقاط تشابه بین هیدگر و فلسفه‌های بودیسم پرداخته شده است. سیر مباحث این پژوهش بدین نحو است که ابتدا به بیان کلیاتی در باب تفکرات هیدگر و فلسفه‌های بودیسم پرداخته و در طی دو فصل به تفصیل ،نقاط تشابه آنها تبیین و بررسی خواهد شد. از جمله مباحثی که در این پژوهش بررسی شده است میتوان به ذکر نام و گزیده‌ای از اندیشه‌های برخی شاگردان آسیایی هیدگر و همچنین نحوه‌ی آشنایی او با این افراد وچگونگی مراودات فلسفی آنها با یکدیگر و نیز ذکر برخی مباحث که گمان ‌می‌رود در هر دو اندیشه به صورت مشابه وجودداشته باشد، اشاره کرد. هدف و اهمیت این پژوهش پاسخ به این پرسش است که آیا ‌می‌توان هماهنگی پیشین بنیادی بین فلسفه‌های بودیسم و تفکر هیدگر یافت؟ آیا هیدگر از شاگردان آسیایی خود و اندیشه‌های شرقی آنان تاثیر پذیرفته است؟
معرفت شناسی طبیعی شده کواین، مبانی و پیامدها
نویسنده:
بهاالدین موحد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
معرفت‌شناسی طبیعی‌شده نام نظریه طبیعی کواین در حوزه معرفت‌شناسی است. وی کوشیده تا به نحو طبیعی به مسائل معرفت‌شناسی بپردازد. درک سازوار از فلسفه کواین مستلزم شناسایی زمینه اساسی در اندیشه اوست. به نظر می‌رسد طبیعت‌گرایی است. از میان انواع مختلف طبیعت‌گرایی، کواین به طبیعت‌گرایی روشی گرایش دارد و با پذیرش طبیعت‌گرایی روش‌شناختی در حوزه‌های مختلف فلسفی به نتایج متفاوت اما همسویی دست یافته است. شناسایی این طبیعت‌گرایی کلید فهم فلسفه کواین است. معرفت‌شناسی طبیعی‌شده کواین به عنوان راه حل او در مساله معرفت با توجه بسیاری از فیلسوفان همراه بوده است. کواین با بازخوانی پرسش‌های معرفت‌شناختی راه‌های نوینی را در پاسخ به مسایل حوزهمعرفت مطرح کرده‌ است. با مقایسه معرفت شناسی وی با معرفت شناسی غیر طبیعی در اهداف، مسایل و تعاریف تلاش شده تبیین روشنی از معرفت شناسی وی ترسیم شود. مواضع مهم فلسفی کواین در حوزه های مختلف تفکر همیشه مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. با توجه به رویکرد کل‌گروانه کواین لازم است این مواضع فلسفی در یک نظام سازوار با یکدیگر و طبیعت گرایی وی نظام یابد. کل‌گرایی، عدم تعین درترجمه، ارجاع و تئوری و همین طور عمل‌گرایی به عنوان مهمترین مواضع فلسفی کواین در نسبتی روشن با معرفت‌شناسی طبیعی‌شده قرار دارد. تلاش شده این نسبت‌ها مورد بررسی قرار گرفته و جای‌گاه کلیدی معرفت‌شناسی طبیعی در نظام فلسفی وی مورد بازشناسی قرار گیرد.
صادق‌سازی: تعهد صادق‌سازانه و گزاره‌های صادق سالبه
نویسنده:
محسن زمانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
هدف من در این رساله بررسی دو مساله است: یکی این که آیا اصل صادق‌سازی می‌تواند به خوبی تعهد هستان‌شناسانه را صورت‌بندی کند؟ دیگر این که آیا می‌توان صادق‌ساز مناسبی برای گزاره‌های صادق سالبه یافت، یا اصل صادق‌سازی را چنان بازبینی کرد که از مشکل گزاره‌های صادق سالبه برهد؟ در فصل 1 پس از بحثی کوتاه درباره‌ی ماهیت دوطرف رابطه‌ی صادق‌سازی؛ یعنی حامل صدق و باشنده‌ها، و رابطه‌ی صادق‌سازی، سعی می‌کنم صورت‌بندی درخوری از این اصل به‌دست‌ دهم. سپس به برخی از مشکلاتی که پای‌بندی به این اصل می‌آفریند و هزینه‌های متافیزیکی‌ای که باید برای چنین پای‌بندی‌ای پرداخت اشاره می‌کنم. از جمله این مشکلات، مشکلاتی است که گزاره‌های صادق موجهه، راجع به آینده و گذشته و سالبه می‌آفرینند و از جمله تعهد‌های هستان‌شناسانه‌ای که قائل بودن به این اصل لازم می‌آورد، تعهد به وجود وضعیت‌امورها و کلی‌ها است. در این فصل پس از بررسی اجمالی این مشکلات و تعهدهای هستان‌شناسانه، مفروضات این رساله درباره‌ی ماهیت رابطه‌ی صادق‌سازی و دو طرف آن و دایره‌ی شمول این اصل را بیان می‌کنم. در فصل 2 به نسبت اصل صادق‌سازی و هستان‌شناسی می‌پردازم. ابتدا نطریه‌های هستان‌شناسانه‌ی کواین و کارنپ را، که آن را نظریه‌های سوری می‌خوانم، معرفی و نقد می‌کنم و سپس با اشاره به روی‌کرد نوکارنپی به هستان‌شاسی، صورت‌بندی دقیق‌تری از نظریه‌ی صادق‌سازی در هستان‌شناسی و شیوه‌ی تقلیل هستان‌شناسانه در این نظریه به‌دست می‌دهم. سپس با بررسی ادعاهایی که روی‌کرد صادق‌سازی را برای حل برخی از مشکلات متافیزیکی، از جمله مساله‌ی اشیاء مرکب، توانا می‌داند، نشان می‌دهم که در بسیاری از این موارد این روی‌کرد قادر به حل آن مشکلات نیست. سپس نشان می‌دهم که این روی‌کرد برای به‌دست‌دادن هستان‌شناسی مناسب‌تر از روی‌کرد سوری است و می‌تواند برخی مشکلات، از جمله مساله‌ی پخش‌پذیر بودن صادق‌سازی بر روی فاصل را حل کند. در فصل‌های 3 و 4 به مشکل صادق‌ساز گزاره‌های صادق سالبه می‌پردازم. در فصل 3 ابتدا پس از اشاره و تدقیق ملاک‌های سالبه بودن یک گزاره و صورت‌بندی این مشکل، مهم‌ترین راه‌حل‌هایی که برای حل این مشکل مطرح شده است (راه‌حل‌های ماینونگی، توسل به مانع، توسل به امرواقع سلبی و توسل به تمامیت وضعیت‌امورها) را نقل و نقد می‌کنم. در این فصل نشان می‌دهم که هیچ یک از این راه‌حل‌ها خرسند‌کننده نیست. هم‌چنین تفاوت ماهوی دو راه‌حل اخیر را، که برخی آن را از یک سنخ دانسته‌اند، مستدل می‌کنم. در فصل چهار با تفصیل بیش‌تر به یکی دیگر از راه‌حل‌های مطرح‌شده برای گزاره‌های صادق سالبه، روایت لوییسی از توسل به کاذب‌سازها، می‌پردازم. در این فصل نشان می‌دهم اولاَ برخی گام‌های استدلال لوییس نادرست اند، ثانیاً صورت‌بندی او از اصل کاذب‌سازی خرسندکننده نیست و ثالثاً هر صورت‌بندی‌ای از اصل کاذب‌سازی مشکل صادق‌ساز گزاره‌های صادق سالبه را حل نمی‌کند.
بازخوانی و نقد معرفت‌شناختی و تربیتی سماع در عرفان اسلامی
نویسنده:
مریم جماعتی گلسفیدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
سماع در لغت به معنی شنیدن و بهره بردن است، و در اصطلاح صوفیه عبارت است از آواز خوش و روح‌نواز و به‌طور مطلق غزل، به عبارتی آنچه ما امروزه از آن به موسیقی تعبیر می‌کنیم که به قصد صفای دل و حضور قلب شنیده می‌شود. اگرچه سماع در همه انواع خود با ابزار آلات طرب همراه نیست، اما در هر شکل نوعی التذاذ موسیقایی است. حقیقت این است که تأثیر موسیقی در روح انسان محتاج شرح و بیان نیست؛ انسان نیز همچون سایر موجودات به طور طبیعی از موسیقی تأثیر می‌پذیرد و بهره می‌برد.در مورد پیدایش سماع به معنی اصطلاحی آن که با ساز و آواز آمیخته بود، و در مجالس صوفیان با آدابی خاص اجرا می‌شد، اطلاع دقیقی در دست نیست. اگرچه صدای موذنان و نغمه دلنواز قاریان قرآن، از همان آغاز پیدایش اسلام، روح مومنان را تقویت می‌کرده،اما مجالس سماع صوفیانه چیز دیگری بوده است. از انتقادات منکران سماع که آن را بدعت می‌شمرده‌اند، می‌توان دریافت که در صدر اسلام در مجالس مومنان، چنین چیزی رواج نداشته، و از گفته‌های مشایخ برمی‌آید که در قرن سوم، سماع به‌عنوان رسمی خانقاهی رایج بوده است و در دوره‌های بعد کسانی چون ابوالسعید ابو‌الخیر، احمد غزالّی و مولانا، که همگی از بزرگان مکتب عاشقانه تصوّف‌اند، از بزرگترین مروجّان سماع بوده‌اند. البّته پیروان مکتب زاهدانه تصوّف مانند هجویری و امام قشیری و محمد غزالّی نیزبا احتیاط بیشتری سماع می‌کردند. برپایی مجالس سماع در تاریخ تصوّف سه گونه بارز داشت:1.سماع مبتدیان، 2.سماع عادتی، 3.سماع پختگان تصوّف. رواج سماع در محافل صوفیه نشان می‌دهد که عارفان به تأثیر جسمی و روانی موسیقی واقف بوده‌اند و می‌کوشیدند تا از ظرفیّت‌های موسیقی، در ارتقاء سالکان و تسهیل مراحل سلوک بهره بگیرند. جلسات سماع از طریق تقویت حالت‌های درونی و پایکوبی‌های آهنگین، زمینه تخلیه عاطفی را فراهم می‌آوُرد و تأثیر اشعار و تکرار اوراد و هم‌نوایی برای ایجاد خلسه و رهاسازی هیجان‌ها و افکار موثر بود. استفاده عملی از موسیقی در برنامه شفا و درمان در گذشته بیشتر به دو شکل قومی و سماعی رواج داشت. امروزه نیز موسیقی‌درمانی یکی از رشته‌های علمی دنیاست. در هرشکل اگر از ظرفیّت‌های موسیقی به گونه صحیح استفاده شود می‌تواند به صورت یک نیروی قوّی و پیش‌بینی کننده درمانی به‌کار آید که هدف آن آرامش و سلامتی روحی و جسمی انسان‌هاست.
ویژگی‌های عرفان مولانا بر اساس غزلیات شمس
نویسنده:
لیلا جهان‌پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
دیوان شمس به عنوان یکی از مهمترین کتب ادب فارسی است که نه تنها از نظر ادبی حائز اهمیّت فراوان می باشد بلکه از نظر عرفانی نیز قابل تأمّل و بررسی است. با نظر به اینکه آثار محدودی در مورد دیوان شمس تهیّه و تدوین شده است، و این اثر عظیم را تا حدّی مبهم و ناشناخته باقی گذاشته است، بنابراین نباید این نکته را فراموش کرد که ناآگاهی خواننده از اصطلاحات عرفانی آن موجب می‌شود که او فقط از خواندن این اثر به لذّت ادبی دست بیابد، ولی از درک اندیشه و عرفان آن تا حدود زیادی بی‌نصیب ماند. از این‌رو بررسی کلمات عرفانی و فهم عمیق معنا و مفهوم آنها، نقشی اساسی در شناخت غزلیّات شمس برعهده دارد.هدف اصلی کشف و شناخت این واژه‌ها و بررسی دیدگاه مولانا نسبت به آنهاست، که از میان اصطلاحات موجود، شاید نزدیک به 200 واژه برای نخستین بار مورد بحث و بررسی قرار گرفته، تا با این پژوهش، گامی به سوی درک معانی اشعار برداشته شود و موجبات فهم درست از اندیشه وی در غزلیّات شمس فراهم آید. شایان ذکر است مهمترین واژگانی که مولانا دیوان شمس را حول محور آنها بگردش درآورده است عبارت‌اند: از عشق، معشوق، خاموشی و سکوت، تجلّی، جوشش و حرکت، فنا و در نهایت وصال به بارگاه ملکوتی حضرت حق.
جهان شناسی پرکلوس بر اساس رساله تفسیر بر تیمائوس
نویسنده:
مزدک رجبی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده ندارد.
مبادی برابری اخلاق زن و مرد در اسلام و فمینیسم
نویسنده:
فاطمه‎السادات بنیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
فمینیسم جنبشی است برای مطالبات زنان که در پی اعتراض به برخی از نابرابریهای خانوادگی و اجتماعی ،شکل گرفت ؛ وبراساس یک سری انگاره های مشخص به تجزیه و تحلیل این نابرابریها می پردازد و راهبردهای متفاوت با دیدگاههای مختلفی را ارائه می دهد . به علت وابستگی دیدگاهها به مکتب های فلسفی و سیاسی غرب ، گرایشهای متفاوتی از فمینیسم به وجود آمد . فمینیسم های رادیکال ،مارکسیست ،سوسیالیست ،لیبرال ،فرامدرن و اسلامی از مهمترین گرایشات فمینیستی هستند که هر کدام با منظری خاص و جداگانه به مسایل زنان ،می نگرند . هدف تمام گرایشات فمینیسمی ،ایجاد جامعه ای است که درآن تفاوت گذاری بر اساس جنسیت جای خود را به تشابه بدهد ،تا آرمان برابری زن و مرد درهمه عرصه ها و فعالیت ها به وجود آید . و در صحنه فعالیت های اجتماعی ،زن و مرد به طور مساوی ،نقش بازی کنند ، بدون آنکه احساسات ؛روحیات ،استعدادها و توانایی های فکری و جسمی آنان تأثیری درایفای ،نقش های اجتماعی داشته باشد . فمینیست ها ، هستی را همچون دفتری می دانند که آغاز و سرانجامش ناپید است و در این هستی خود را بی نیاز از وحی دانسته و انسان را مصدر تشریع قرار می دهند ؛ آنان صفات زنانه را صفات برتری می دانند و جنس مذکر را عامل فرودستی ،زن معرفی می کنند . درمقابل ، اسلام براساس خدا محوری بنا شده است ؛و جهان دراین دیدگاه ،هدفمند ودارای برنامه می باشد . در اسلام ،حقیقت انسان ،هویت اوست نه جنسیت ؛ زن و مرد از یک جوهره مشترک بوده و صفات مردانه و زنانه هیچ کدام مایه برتری نسبت به دیگری نیست . اسلام قائل به تساوی زن و مرد ، درذات و تفاوت در وظیفه می باشد ؛ همچنین دستورات اخلاقی اسلام براساس ذات مشترک انسانی است و کلیه ارزشها و ضد ارزشهای اخلاقی ریشه در روح و جان آدمی دارد و نمی تواند وابسته به جنسّیت افراد باشد .اسلام راه رفع ظلم به زنان را اصلاح ذهنیت ها و توجه دادن به اهداف واقعی خلقت و آشنایی زن و مرد به شخصیت و کرامت یکدیگر و تدوین برنامه های اخلاق محور ،می داند . اسلام و فمینیسم دو مقوله کاملاً جدا از هم با مبانی ،اهداف و کارکردهای متفاوت هستند و هیچ گاه با هم تلفیق نمی شوند .
  • تعداد رکورد ها : 1576